سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

امروز بین مادرهای بچه های مهد بحث نیمه اول، نیمه دوم متولد شدن بچه ها مطرح شد. بحث سر عقب افتادن بچه هایی بود که به خاطر چند روز زودتر یا دیرتر متولد شدن نیمه دومی شده اند و یکسال از زندگی عقب افتاده اند.
 من هم یک زمانی وقتی 18 سالم بود تحت تاثیر حرف بزرگترها فکر می کردم چون نیمه اولی هستم و 6 ساله مدرسه رفته ام چقدر از زندگی افتاده ام جلو. وقتی دوره کارشناسی تمام شد هم همچنان به خودم می نازیدم چون هفت ترمه تمام کرده بودم. البته پشت کنکور ارشد ماندن و سردرگمی از اینکه کدام راه را باید بروم و چه چیز برایم بهتر است معادلات جلو بودنم از زندگی را به کلی بر هم زد و آنوقت ها فکر می کردم از زندگی عقب افتاده ام. همه دور و بری هایم ارشد قبول شده بودند و من نه. خیلی هاشان کار می کردند و من نه. خدا رو شکر ازدواج به نظرم ربطی به جلو افتادن نداشت والا احتمالن افسردگی می گرفتم آن روزها!
امروز فکر می کنم جلو افتادن از زندگی ربطی به نیمه اول متولد شدن، جهشی خواندن یا هفت ترمه تمام کردن ندارد. اصلن چرا باید از زندگی افتاد جلو؟ که چه بشود؟ این بچه های بیچاره ای که با فشار بزرگترهای مثلن عاقلشان جهشی درس می خوانند بعدن چه اتفاقی برایشان می افتد؟
این روزها فکر می کنم در هر سنی باید با زندگی پیش رفت. بچه ای که برای درس فشار رویش باشد آن طور که باید بچگی نمی کند و این به نظرم عقب ماندن از زندگی است. چهار کلاس سواد بیشتر چه کسی را خوشبخت تر کرده است؟
هفده ساله که بودم کتاب «شکلات» نوشته «ژوان هریس» را خواندم. جایی از کتاب کسی از شخصیت اصلی پرسیده بود مهمترین چیز در زندگی چیست و او پاسخ داده بود «شادی» و به خوبی یادم هست که من این جواب را نفهمیده بودم. آن وقت ها فکر می کردم چیزهای خیلی زیادی در دنیا مهمتر از شادی هستند. الان اصلن یادم نمی آید آن چیزها چه بودند! 


۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۶
سورمه

جریان فیلم رستاخیز، قمه زنی و بقیه ماجرا نشان می دهد ما هم در سرزمینمان تفکرات داعشی کم نداریم و عجیب هم از این دوستان حرف شنوی داریم گویا. فقط تا این جای کار شانسی که آورده ایم این است که داعشیان خارج مرزهای ایران سنی مذهب هستند و ما شیعه مذهب و حسابی نژاد پرست! در نتیجه فعلن این داعش و آن داعش همدیگر را قبول ندارند. تا بعد ببینیم چه خواهد شد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۳۶
سورمه

بخشش از نظر من یعنى فراموشی. نمى فهمم «مى بخشم اما فراموش نمى کنم» یعنى چه. 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۲۲
سورمه

کار آدم را صبور می کند. به آدم هویت می بخشد و آدم را به خودش می شناساند. اینکه می گویند تا نروی سربازی مرد نمی شوی خیلی حرف اشتباهی است خیلی ها سربازی رفته اند و مرد نشده اند. اینکه کار برای مرد است هم اصطلاح غلطی است. کار برای آدم است.
همه  باید کار کنند، تا بفهمند کی هستند و از دنیا چه می خواهند. منظور این نیست که هر که کار می کند آدم می شود، خیلی از شاغل ها آدم نشده اند اما لازم است، اگرچه کافی نباشد. هر چه پیش می روم می فهمم که مهم نیست اگر کلاس های آموزشی را نصفه رها می کنیم یا مهارت ها را کامل نمی آموزیم. مهم این است که امتحان کنیم حتا اگر از یک جایی به بعد نخواهیم یا نتوانیم ادامه دهیم. راه های مختلف، شهرها، مزه ها، کارها، کلاس ها، مهارت ها، ورزش ها، هنرها، تجربه ها، آهنگ ها، رقص ها، بازی ها... باید امتحان کرد.
مشکل احتمالن اینجاست که اکثر ما مغلوب تعریف های کلیشه ای از زندگی و نقش هایمان می شویم، مادر، پدر، دختر،پسر، همسر، زن و مرد بودن. یادمان می رود قبل از همه اینها ما آدم متولد شده ایم، آدمی که یک بار می تواند زندگی کند، تجربه کند و بمیرد. مدام در حال محدود کردن تجربه های خودمان یا بچه ها و دوستانمان هستیم. مدام در حال محافظه کاری و ترس از ناشناخته هایم. در حالی که پربار بودن زندگی هر کس به تنوع تجربه ناشناخته هاست. 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۳
سورمه

دیشب موسسه آوای طبیعت پایدار به کمک انجمن صنفی راهنمایان گردشگری تهران سمیناری با عنوان کودک و محیط زیست ترتیب داده بودند. سمینار شامل سه بخش بود: در بخش اول نیما آذری از مدیران موسسه آوای طبیعت پایدار گزارشی از بازدیدش از مدرسه سبز جاکارتای اندونزی ارائه داد که قبلن اینجا  درباره اش نوشته بودم. بخش دوم سخنرانی مهندس درویش بود که درباره طرح مدارس جامع محیط زیست صحبت کرد و بخش سوم دکتر وهاب زاده موسس مدرسه کاوی کنج درباره مدارس طبیعت و دلیل مهم بودن این مدارس حرف زد.
حرف های همه این اساتید عالی بود اما من بیشتر از همه از حرف های محمد درویش تحت تاثیر قرار گرفتم به قدری که اشکم سرازیر شد و اگه در سالن ننشسته بودم زار زار به حال خودمان گریه می کردم. گریه از این بابت که همه مملکت را با خودخواهی از بین برده ایم.
محمد درویش با ذهن و بیان فوق العاده اش آمارهایی از وضعیت محیط زیست ایران ارائه داد که عمق فاجعه را نشان می داد. گریه آور این است که با همه اینها و با بدیهی بودن اینکه محیط زیست و منابع طبیعی هر کشور منبعی است غیرقابل بازگشت و اگر از بین رفت برای همیشه از بین رفته است، اما سازمان محیط زیست در ایران یکی از ضعیف ترین سازمان هاست.
نهاد های حکومتی و مردم عادی هیچکدام ارزشی برای محیط زیست این سرزمین قائل نیستند. پر واضح است که با چنین وضعیتی این انتظار که سازمان محیط زیست بتواند همه چیز را یک تنه روبه راه کند خیالی باطل است. تلاش بسیار زیاد و یکپارچه ای لازم است تا بتوان اوضاع را بهتر کرد.
اساتید در سمینار دیروز متفق القول بودند که باید از بچه ها شروع کرد و فرهنگی را شکل داد که بر سر منابع طبیعی کشورش معامله نکند و اینطور کمر به نابودی محیط زیست کشور نبندد. نسلی که حاضر باشد برای درخت ها، حیوانات و خاک و آب سرزمینش هزینه بدهد و سکوت نکند.
اما سوال بعضی دوستان این بود که تا زمانی که این نسل شکل بگیرد چیزی برای محافظت باقی مانده است؟


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۹
سورمه

نیمه گمشده تو، چه کسی می تونه باشه؟

به نظرتون این شبیه قسمتی از ترانه گوگوش نیست؟
هوم! یک پیامک تبلیغاتیه.
 دریافت نکات انتخاب همسر با ارسال 223. هر پیام 75 تومن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۳
سورمه

در برنامه خندوانه رامبد جوان از ریما رامین فر پرسید چرا بچه دوم نیاوردند. در جای دیگری به او پیشنهاد کرد کارش را کنار بگذارد و به پسر هشت ساله اش بیشتر توجه کند. ریما رامین فر هم از عذاب وجدانی گفت که وقتی پسرش کوچک بود بیشتر بود و حالا کمتر شده و به خاطر این عذاب وجدان سراغ روانشناس هم رفته است.
 
سوال ۱: آیا هرگز از مردی می پرسند که چرا تصمیم به داشتن بچه دوم نگرفته است؟ آیا این یک سوال خصوصی نیست؟
سوال ۲: آیا هیچوقت به مردی که به همین میزان یا حتا خیلی بیشتر کنار بچه اش نیست پیشنهاد می شود که کارش را به خاطر بچه رها کند؟ 
سوال ۳: این عذاب وجدان که گریبان بسیاری از زنان شاغل را گرفته است از کجا می آید؟ از حس مادریشان یا فشار مضاعف خانواده، دوستان، جامعه و یادآوری مکرر و هرروزه  وظایف محتوم و از پیش تعیین شده  مادری حتا در یک برنامه پربیننده و محبوب تلویزیونی؟

لینک مرتبط:


۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۷
سورمه

با آقای مدیر صحبت خندوانه دیشب شد. کلی از ریما رامین فر تعریف کرد و گفت بامزه است برعکس شوهرش که حال آدم رو بهم می زنه. دلیل بهم خوردن حال آقای مدیر بوسیدن دست ریما رامین فر توسط امیر جعفری بود. گفت معنی نداره مرد جلوی اینهمه آدم دست زنش رو ببوسه. دست پدر و مادر اشکال نداره ولی اینکارا رو برن خونه خودشون بکنن.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۲ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۵۰
سورمه


با درود و احترام
از شما دعوت می شود تا در جلسه توجیهی نوزدهمین دوره راهنمایان طبیعت گردی و سیزدهمین دوره راهنمایان ایرانگردی و جهان گردی موسسه آوای طبیعت پایدار شرکت نمایید.
هدف از این جلسه، آشنایی علاقمندان به طبیعت و فرهنگ ایران با شیوه برگزاری و عناوین درسی دوره های راهنمایان تور است.
در این جلسه اساتید دوره، مسئولین موسسه و فارغ التحصیلان دوره ها تجارب خود را با اعضای جدید در میان می گزارند.

زمان: چهارشنبه 7 مرداد ماه 1394 ساعت 17:45الی 20:00

مکان:یوسف آباد - خیابان ابن سینا - کوچه 21/2 - سرای محله یوسف آباد

برای اطلاعات بیشتر به وب سایت موسسه مراجعه فرمایید و یا با شماره تلفن های88976981 -88978437 تماس بگیرید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۴۳
سورمه

13 ساله اینجا کار می کنه. دیپلمه و سی ساله و مذهبیه. همیشه خیلی اضطراب داره. خیلی راحت می شه با حرف زدن از قرارداد ترسوندش و رییس قبلیش خیلی اینکار رو باهاش کرده و انگار همه می دونن اگر خواستن به خواسته شون برسن از این طریق می تونن.
قبلن یه بار ازدواج کرده. شوهر سابقش عصبی بوده و دست بزن داشته. حدود شش سال باهاش زندگی کرده و بعد جدا شده. بعد طلاق ذهنیتش این بوده که باید با یکی مثل خودش ازدواج کنه چون اگه با یه مرد ازدواج نکرده ازدواج کنه همیشه بهش سرکوفت خواهد داد. در نتیجه خواستگارای ازدواج نکرده رو مدام رد کرده. 


چند وقت پیش یکی از همکارا یکی از آقایون شرکت رو بهش پیشنهاد می ده. مردی که تازه جدا شده و یه دختر هفت ساله داره. دخترک با مادرش زندگی می کنه. همه از این مرد تعریف می کنن و می گن مرد خوبیه.


از مرد خوشش میاد ولی تصمیم می گیره این بار زود تصمیم نگیره و زیر بار عقد نمی ره. قرار می شه صیغه محرمیتی خونده بشه تا همدیگه رو بیشتر بشناسن ولی به خاطر جو مسموم شرکت این ارتباط رو اعلام می کنن چون فکر می کنن که اگه کسی بیرون ببینتشون براشون بد می شه.


همه چی خوب بوده تا اینکه زن سابق مرد اعلام می کنه ممکنه بخواد ازدواج کنه و دخترک رو به مرد بسپره. مرد مشوش می شه. از همکار ما می خواد که کارش رو ول کنه و دخترک رو بزرگ کنه و اگر این کار رو نکنه مرد مجبوره بره دهاتشون تا اونجا با کمک مادرش دخترش رو بزرگ کنه. اینجاست که تردید می افته به جون همکار ما. برای یکی از همکارها که خیلی بهش اعتماد داشته، قصه رو تعریف می کنه. همکار مذکور هم بهش می گه بهتره هر طوری هست این مرد رو ازدست نده چون شنیده که آقای فلانی و بهمانی (روسای همکار ما) گفتن که اگه این بار هم خانم فلانی تو رابطه اش شکست بخوره ما قراردادش رو تمدید نمی کنیم.


حالا این همکار اومده پیش من و ازم می پرسه بهتر نیست بره با مدیرمون صحبت کنه و موقعیتش رو توضیح بده و بگه اینها یه صیغه محرمیت بیشتر نخوندن که فقط برای آشنایی بوده و با این شرایط نمی تونن ادامه بدن؟ از طرفی به شدت نگران حرف همکارهاست که می خوان بگن فلانی آدم بسازی نیست.


پ.ن 1: اینهمه عادی بودن تجاوز به حریم شخصی یه آدم وحشتناکه. اینکه یه زن مطلقه فکر کنه برای یه اشتباه باید تا آخر عمر تقاص پس بده و حق نداره با هر کس که خوشش اومد ازدواج کنه و ازدواج نکرده ها حق دارن بهش سرکوفت بدن، اینکه مردی که بچه داره به جای اینکه خودش مسئولیت بچه اش رو بپذیره و از قبل برای همچین موقعیتی فکر کرده باشه و بعد تصمیم به ازدواج گرفته باشه از همسر جدیدش بخواد شغلش رو رها کنه تا بچه ی اون رو بزرگ کنه، اینکه آدم ها تو جامعه جوری رفتار می کنن که یه زن مطلقه همش بخواد به آبروش فکر کنه و همه چیز رو توضیح بده و آسه بره و آسه بیاد که کسی حرفی نزنه، اینکه کسی که باید محرم راز و شنونده درد دل آدم باشه و خوبی آدم رو بخواد اینطور آدم رو از حرف و تصمیم مردم بترسونه  و اینکه انقدر این دخالت ها تو زندگی طبیعی شده که همکار ما کاملن باور داره که اگه تو این ارتباط شکست خورد ممکنه قراردادش تمدید نشه و می خواد درباره یه امر کاملن خصوصی با مدیر صحبت کنه، اینا فاجعه است ولی هر روز اتفاق می افته و همه در این تجاوز با هم همدستن.


پ.ن 2: این وضعیت شرکت ناخودآگاه من رو یاد دبیرستانمون می ندازه. قوانین غیر منطقی و دخالت ناظم های مدرسه در همه چیز حتا شخصی ترین مسائل. فکر می کنم اون مدارس که البته تا حد زیادی والدین رو هم کنار خودشون داشتن، دقیقن هدفشون تربیت آدمایی مثل همکار ما بود. آدم های همیشه مضطربی که برای خودشون حقی قائل نباشن و فکر کنن برای هر حرکتشون که از دید جامعه مورد تایید نیست باید توضیح بدن.


پ.ن 3: امیدوارم نسل جدید رو آگاه تر به حقوقش تربیت کنیم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۷
سورمه