سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استقلال» ثبت شده است

بیشتر دیروز را به این فکر می کردم که کاش به جای همه چیزهایی که در زندگی ما زن ها رویش تاکید شده است کمی روی پول درآوردن و داشتن استقلال مالی تاکید می شد. کاش بهمان می گفتند دختر جان اول مستقل شو و بعد هر کار خواستی بکن. خواستی عاشق شو یا ازدواج کن یا خوشگل باش یا خانوم باش یا هر چیز دیگری ولی قبلش یاد بگیر پول دربیاوری و برای خودت یک خانه داشته باشی. یاد بگیر فقط روی خودت حساب کنی. نه به خاطر اینکه مادر و پدر دوستت ندارند، یا اگر فردا عاشق شدی نمی شود روی کمکش حساب کنی، یا دوستی دور و برت نیست، نه! حتا اگر بهترین خانواده، بهترین معشوق، بهترین دوست ها را داشتی، یاد بگیر و فقط روی خودت حساب کنی چون زندگی پیش بینی ناپذیر است و در این مسیر خیلی چیزها یاد خواهی گرفت و احساس قدرت خواهی کرد و خواهی فهمید که وقتی بتوانی به خودت تکیه کنی دیگر دلیل دوست داشتن آدم ها فقط آدم ها خواهند بود نه متعلقاتشان، نه احساس وابستگی، نه احساس ضعف، نه به دست آوردن چیزهایی که نداری و کس دیگری باید برایت به دست بیاورد. 
می دانید، من این نظریه را خیلی قبول دارم که عامل وضعیت بد زنان را وضعیت اقتصادیشان می داند. خانواده ها با تربیتشان، جامعه با فشارش و همه آموزه هایی که زن را برای خانه و مرد را برای بیرون تربیت می کنند، در حال خیانت به زنان هستند. واقعیت این است که فردی که برای بیرون رفتن از خانه، کار کردن، پول در آوردن و مالک بودن تربیت می شود در آینده ثروتمندتر از کسی است که برای هیچکدام از اینها تربیت نشده است. و اینطور است که مردها در جهان ثروتمندتر از زن ها هستند و زن ها هر روز فقیرتر می شوند و از خودشان دارایی و املاکی ندارند. حتا زنانی که شاغل هستند بیشتر داراییشان را خرج وسایل مصرفی می کنند و به دنبال خرید ملک یا سرمایه گذاری نیستند چون یادگرفته اند که اینها وظیفه کس دیگری است و آنها فقط باید آنچنان از نظر اجتماع مطلوب باشند که آن کس را به دست بیاورند. به همین دلیل است که زنان سرپرست خانوار جز آسیب پذیرترین اقشار جامعه ما هستند چون هرگز در جامعه ما زنی را برای نداشتن مرد آموزش نداده اند. همیشه زن موجود ناقصی بوده که برای رسیدن به زندگی مطلوب به مرد نیاز داشته و مرد سایه ای داشته که اگر نباشد مشکلات زن هر روز بزرگتر و بزرگتر می شده.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۵۲
سورمه

در بخش کودکان شهرکتاب مشغول پرسه زدن لابلای کتاب ها بودم. صدای مادری را شنیدم که خطاب به کودک 8،9 ساله اش با تحکم خاصی گفت «من باید کتاب هایی که می خوای بخری رو تایید کنم». چند دقیقه بعد دیدم کودک به خاطر به دست آوردن کتابی که دوست داشت بخرد مشغول گریه کردن و غر زدن به مادر است. مادر با همان لحن جدی برای کودک توضیح داد که نمی تواند به خواسته اش برسد، می تواند همین طور گریه کنند یا با هم به خانه بروند و مدام در حال حرف زدن با کودک و توضیح برای او بود.
خریدم که در بخش کودک تمام شد به بخش بزرگسال رفتم. آنجا باز مادر و کودک را دیدم که اینبار همراه پدر بودند. متوجه شدم مادر وقتی را به کودک در بخش کودکان اختصاص داده و حالا می خواهد وقتی را به خودش اختصاص دهد. اما اینبار کودک به مانتوی مادر آویزان شده بود و مدام نق می زد و می گفت «بریم، بریم».
 از نظر روانشناسی کار درستی است که روی قانونی که برای بچه گذاشته اید پافشاری کنید و حتا اگر با گریه و غرزدن در محل های عمومی بخواهد با شما مبارزه کند از حرف خود کوتاه نیایید البته به شرطی که قبلن به صورت شفاف قانون مدنظرتان را برای کودک توضیح داده باشید. این هم درست است که باید با کودک خود حرف بزنید و مسائل را برای او توضیح دهید البته در صورتی که کودک بتواند به توضیحات شما توجه کند و آنها را بفهمد. این هم خوب است که روی اسباب بازی ها و کتاب های کودک خود نظارت داشته باشید اما بهتر است این نظارت غیرمستقیم باشد. 
باید به کودک آزادی عمل بدهید. نمی شود با بکن نکن کودک را علاقمند، خوشحال و مستقل بارآورد. بایدها و نبایدهای مداوم و بی مورد کودک را لجباز می کند. چه بسا این کودک در آینده علاقه خود را به کتاب از دست بدهد چون هرگز آزادی انتخاب کتاب به او داده نشده. چه بسا در آینده همیشه در انتخاب مردد باشد چون هیچوقت اجازه انتخاب نداشته است.
فضای قسمت کتاب کودک در شهرکتاب برای کودکان مناسب است. حتا اسباب بازی و لوازم نقاشی برایشان در نظر گرفته شده تا اگر دوست داشتند بازی کنند یا نقاشی بکشند. شاید می شد مادر به جای چسبیدن به کودک و کنترل مستقیم او، اجازه می داد کودک به تنهایی در این فضا به گشت و گذار و انتخاب بپردازد و خودش هم با خیالی آسوده در بخش بزرگسالان وقت می گذراند و اگر کتاب خاصی هم برای کودکش مد نظر داشت در کنار انتخاب های کودک، به او پیشنهاد می داد یا به مناسبتی مثل تولد به او هدیه می داد.
برای محدود کردن انتخاب های کودک می شد محدودیت ریالی یا تعدادی در نظر گرفت و از قبل با کودک شرط کرد که فلان تعداد کتاب یا فلان تومن کتاب می توانی برداری.
این روزها مادران حساس زیادی را می بینم که به کودکانشان می چسبند و فکر می کنند کودک بدون آنها قادر به انجام هیچ کاری نیست. این مادران فقط نگران امروز کودک هستند و آینده او را در نظر نمی گیرند. متوجه نیستند که هر روز بیشتر استقلال و اعتماد به نفس کودک را از بین می برند و برای کودک هیچ ابزاری برای مقابله با مشکلات و توانایی حل آنها باقی نمی گذارند. قانون حتمن برای کودک ضروری است اما نه با از بین بردن خلاقیت، اعتماد به نفس و استقلال او.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۰۸:۳۶
سورمه