سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

امروز داشتم یه برنامه می دیدم که توش بعضی از کارای اسفندیار منفردزاده رو با خواننده های مختلف نشون می داد، فرهاد، فریدون فروغی، گوگوش، ابی. شعر ها بیشتر از شهیار قنبری بودن. تمام مدت داشتم فکر می کردم چرا ما دیگه همچین آهنگ هایی نداریم. اشکال از نسل جدیده؟ اما خیلی از اون آدما همین حالا هم زنده ان، نمی تونن باز هم یه همچین آهنگ های دوست داشتنی بسازن؟ اگه سینما مون پیشرفت کرده انگار موسیقیمون کاری از پیش نبرده. نمی دونم. شاید اون آدما یه عشق و احساس رسالتی داشتن که الان گم شده. یه چیزی مفقود شده که نمی دونم چیه.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۰ ، ۱۷:۱۸
سورمه

مترو چه جای مفرحیه. البته فکر می کنم فقط قسمت خانوما اینطوریه. مثه جمعه بازار می مونه پر از آب و رنگه. هرکی داره یه چیزی می فروشه و جنسش رو تبلیغ می کنه. شاد می شه آدم تو مترو البته به شرطی که هنوز از ازدحام جمعیت خفه نشده باشی...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۰ ، ۱۹:۵۱
سورمه
سورمه - دفترچه خاطرات
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۰ ، ۲۱:۵۲
سورمه
سورمه - دفترچه خاطرات
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۰ ، ۲۱:۵۲
سورمه


دریا دریا مهربانی‌ات را می‌خواهم
نه برای دست‌هام
نه برای موهام
نه برای تنم
برای درخت‌ها
تا بهار بیاید.
و تو فکر می‌کنی
زندگی چند بار اتفاق می‌افتد؟

و تو فکر می‌کنی
یک سیب چند بار می‌افتد
تا نیوتن به سیب گاز بزند
و بفهمد
چه شیرین می‌بود
اگر می‌توانستیم
به آسمان سقوط کنیم؟
چند بار؟
راستی
دریای دست‌هات
آبی زمینی است؟

می‌دانی
سیاه هم که باشد
روشنی زندگی من است.
و تو فکر می‌کنی
من چند بار
به دامن تو می‌افتم؟

من فکر می‌کنم
جاذبه‌ی تو از خاک نبوده
از آسمان بوده
از سیب نبوده
از دست‌‌هات بوده
از خنده‌هات
موهات
و نگاه برهنه‌ات
که بر تنم می‌ریخت…

عباس معروفی
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۸۹ ، ۱۵:۰۶
سورمه