سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افاضات» ثبت شده است

آدم ها زندگی ها را با عشق آغاز می کنند و اغلب به امید تغییر دیگریند، غافل از اینکه نه عشق برای ایجاد و تداوم رابطه کافی است و نه می توان به تغییر هیچ کس غیر از «خود» امید بست.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۵۳
سورمه

بیا برقصیم، رقص هم این روزها یک راه مبارزه است.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۱۹
سورمه

 درباره بودجه 97 فقط می توانم بگویم یک مفت خوری تمام! توضیح هم ندارد. متاسفم برای همه مان که هنوز امیدواریم. با این فرمان که دولت دارد جلو می رود و با این بودجه که نه قشر پایین، نه متوسط نه مرفه درش دیده نشده اند منتظر دولت بهار دیگری باید بود.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۶ ، ۱۷:۳۷
سورمه

به نظرم بعضی ضرب المثل ها دیگه باید عوض بشن. مثلا وقتشه بگیم «سکوت علامت نارضایتیه».

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱ ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۳
سورمه

گاهی به جایی می رسیم که هیچ کس نمی تواند کمکمان کند جز خودمان. مساله این نیست که دیگران دوستمان ندارند یا برایشان مهم نیستیم یا نمی خواهند کمکمان کنند. مساله فقط این است که آنها ما نیستند و راه ما را انتخاب نمی کنند یعنی نمی توانند چنین کنند. آنها دوستمان دارند و با ذهنشان دنبال بهترین راه برایمان می گردند اما بهترین از نظر خودشان. اینجور وقت هاست که به منحصر به فرد بودن آدم ها پی می بریم و می فهمیم راحت نیست. شاید از دور منحصر به فرد بودن و خود بودن جالب و جذاب و فوق العاده باشد اما زمان تصمیم گیری که فرا می رسد می فهمیم که سخت است.

خودمان بودن گیج کننده  است. انقدر از بچگی بهمان گفته اند چه کنیم و چه نکنیم که گاهی روشن کردن مرز بین ما با دستورات قبلی سخت می شود. این من هستم یا مامان است که توی سر من حرف می زند؟ این منم یا اجبارها و توجیهات و مصلحت های اجتماعی و خانوادگی و ارتباطی؟ شناختن من و پیدا کردنش بین اینهمه زمزمه و سر و صدا سخت است.

آدم گاهی از واکنش خودش نسبت به بعضی چیزها تعجب می کند و می پرسد این دیگر از کجا آمد؟ این چه بود که گفتم؟ چرا این کار را کردم؟ و جوابی ندارد که بدهد. گاهی فکر می کنیم اگر فلان موقعیت پیش بیاید می میرم یا فلان کار را می کنم، ولی وقتی پیش می آید می بینیم که نمرده ایم و راست راست راه رفته ایم و حتی کارهای عجیبی هم آن وسط انجام داده ایم. ما خودمان را هم متعجب می کنیم بعد چطور ممکن است دیگران بتوانند به ما بگویند که چه کار باید بکنیم؟

نمی گویم نباید کمک گرفت یا مشورت کرد ولی فکر می کنم خیلی وقت ها ما خودمان می دانیم باید چه بکنیم. اگر از دیگری می پرسیم به خاطر دانستن نیست. می خواهیم یا جوری فکرمان تایید شود که برویم و آن کار را انجام دهیم یا جوری منصرفمان کنند که عذاب وجدان کم کاری هایمان کمتر آزارمان دهد. خلاصه اینکه جواب ها اغلب پیش خودمان است.

گاهی اما حرف زدن با یک دوست خوب می تواند کمکمان کند که برایمان روشن شود واقعن چه می خواهیم. دوستی که قضاوتمان نکند، باید و نباید ها و آرزوهای خودش را به خوردمان ندهد، و به همهمه ی مغز مغشوشمان چیزی اضافه نکند. کسی که کمک کند دست خودمان را بگیریم و «من» را از چاله ی سروصداهای آزار دهنده ی درونمان بیرون بکشیم. البته که این دوست ها بسیار کم یابند در نتیجه اگر یکی پیدا کردید دودستی بچسبید.

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۵ ، ۰۹:۱۶
سورمه

خسته ام،خیلی خسته.

دلم می خواهد بخوابم، تا ابد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۱۶
سورمه

عشق آدم را احمق می کند.

پ.ن: این هم سندش.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۵
سورمه

 آن هنگام که مشغول گریه برای حسین ها یا درود فرستادن بر کوروش ها هستند،  حسین ها و کوروش های زنده را در کنار خود نمی بینند. نه دستی برای یاری شان دراز می کنند و نه می فهمند که باید قدرشان را دانست. شاید هزار سال بعد مردمان دیگری برای حسین های امروز سینه چاک کنند و قدر کوروش های امروز را بفهمند.


همیشه از روزگار عقبیم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۴:۲۸
سورمه

«احساس تنهایی» احتمالن یکی از خطرناکترین احساسات آدمی است که می تواند منجر به گرفتن احمقانه ترین تصمیمات زندگی  شود.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۰
سورمه

زن قوی و زنی که به خود معتقد است گاهی چنان قدرتی دارد که می تواند برای خیلی ها ترسناک باشد و شاید دلیل تمام فشارها بر زنان همین است. 

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۸
سورمه