سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

تبعیض ذاتی

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۴۱ ق.ظ

تبعیض می تواند خیلی خیلی آب زیر کاه باشد. یعنی ممکن است فکر کنیم که اصلا تبعیضی در کار نیست یا انقدر با آن تبعیض زندگی کرده باشیم که باورمان شده باشد زندگی اصلا همین شکلی است و شکل دیگری وجود ندارد یا شکل دیگرش اشتباه، زشت یا عجیب است.

آن شب رفته بودیم مهمانی. سه زوج بودیم و یک مجرد. دوتا از این زوج ها بچه های کمتر از یکسال داشتند. اگر از خود این زوج ها یا از کسانی که از بیرون می شناختندشان می پرسیدید می گفتند به برابری معتقدند و خیلی همه چیز عالی است و تبعیضی در کار نیست. مردها به همسرانشان کمک می کنند و زن ها حقشان پایمال نمی شود و بچه داری بین پدر و مادر تقسیم می شود. از آن آقای مجرد هم اگر می پرسیدید می گفت که به حقوق زنان احترام می گذارد و همه اینها را باور دارد.

در عمل اما آن شب مردها نشستند تمام مدت فیفا بازی کردند و زن ها غذا پختند، میز را چیدند، میز را جمع کردند، ظرف ها را شستند، چای دم کردند و ریختند، هندوانه قاچ کردند و ظرفش را هم گذاشتند جلوی مردها. وقتی هم که یکی از مردها خیلی برای جمع کردن میز اصرار کرد زن ها قسمش دادند که عمرا  بگذارند او میز را جمع کند. 

در تمام این مدت زن ها به طور موازی حواسشان به بچه ها هم بود، باهاشان بازی کردند، شیرشان را دادند، غذایشان را درست کردند، غذایشان را دادند و خواباندندشان. بی انصاف نباشم، مردها هم در زمان های بین دو بازی گاهی با بچه ها بازی کردند. مثلا یکی از پدرها آمد با بچه اش بازی کرد و بغلش کرد و وقتی  بو از بچه بلند شد کفت «اَه اَه» و بچه را داد بغل مادر و مادر بدو بدو رفت پوشک بچه را عوض کند و پدر رفت سراغ ادامه فیفا. 

بعد نشستیم راجع به زندگی های بی تبعیضمان حرف های خوشحال کننده زدیم و این قربان دختر کوچولویش رفت و آن قربان پسر کوچولویش و گقتند ببین چقدر رفتار دخترها و پسرها از بچگی با هم فرق دارد و معلوم است که این پسر است و آن دختر و من داشتم به همه نمایش های اینچنینی  فکر می کردم که ما از ابتدا برای بچه هایمان بازی می کنیم و حتی متوجه اش هم نمی شویم و می گذاریم به حساب تفاوت ذاتی دخترها و پسرها و لابد بعدتر زن ها و مردها.


نظرات  (۲)

۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۳۳ نیمچه مهندس ...
:))
چقدر حرص خوردی؟این اصل موضوعه
پاسخ:
نیمه پنهان رو دیدی ها :))
فکر کنم ، اکثر اینا توی خانواده و موقع تربیت کودک از سن پایین حل میشه ، وگرنه در بزرگسالی معمولا حرف و ادا ست! 
مثلا بابای من سواد زیادی نداشت، مکانیک بود، گاراژ داشت... ولی مثلا چون مامانم سبزی تازه دوست داشت، خودش میرفت از باغ دوستش سبزی میاورد، خودش پاک میکرد. یا اینکه توی بچگیمون با اینکه مامان و خواهرم بودن، اما ظرف شستن و جارو کردن و کارای خونه، کار زنونه نبود. همشون بین بابا و پسرای خونه هم تقسیم میشد. همین شد که دیدمون اینطوری شد که مثلا کار ِ خونه، کار و وظیفه زنونه نیست. البته این یه مورد بود فقط، منظورم اینه که این فرق گذاشتن توی دیدگاه رو بچه از سن پایین درک میکنه و میره توی ذهنش. در همه موارد.
پاسخ:
آره دقیقا همه چیز رو از سن پایین جذب می کنیم. انقدر در تقلید قوی هستیم که همه چیز رو همون سال های اول مثل اسفنج می گیریم به خودمون. بعدها اگر هم بخوایم تغییر کنیم سخت تره حتما. در بزرگسالی اگر واقعا نیتش رو داشته باشیم با تلاش و آگاهی می شه بهتر شد همیشه ولی برای خیلی ها فقط اداست دقیقا.
خدا خیر به پدرت بده که انقدر روشن بوده و خیر به مادرت که همراهی می کرده با این رفتار روشن. خدا زیاد کنه انسان های اینچنین رو.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">