گاهی فکر کرده بودم به اینکه در گذشته زنان چطور با عادت ماهیانه شان سر می کرده اند. از چه وسیله ای به جای نوار بهداشتی استفاده می کرده اند یا چطور از دیگران پنهانش می کرده اند؟ به هر حال اینطور که به ما یاد داده اند همیشه لازم است این روال طبیعی بدن را که هر ماه به سراغمان می آید پنهان کنیم. در واقع انگار خیلی هم طبیعی قلمداد نمی شود این عادت هر ماهه. طبیعی یعنی قابل قبول، یعنی چیزی که لازم نیست پنهانش کنیم حتا اگر به نظرمان کثیف باشد، مثل دستشویی رفتن. کسی هست که از دستشویی رفتن خجالت بکشد؟ اما عادت ماهیانه چیزی است که به ما یاد دادند ازش خجالت بکشیم. کسی نباید بفهمد. حتی اگر درد می کشیم و حالمان خوب نیست باید بگوییم مریضیم و نگوییم واقعن چه مرگمان است. در داروخانه هم همه نوار بهداشتی ها را در کیسه های سیاه تحویل گرفته ایم. به اینها فکر می کنم و فکر می کنم لابد حالا وضع بهتر است از مثلن ۶۰ سال پیش. این کتاب به مساله عادت ماهیانه یا دشتان در دوره های کهن تر اشاره دارد و همین طور نظر ادیان و اسطوره های مختلف را در این باره بررسی می کند. جالب است و حتمن خیلی چیزها هست که بعد از خواندن کتاب به دانشمان اضافه می شود و به نظرم سوال اصلی کتاب این است که چرا یک روال طبیعی بدن زن انقدر باید پوشیده و پنهان بماند. گرچه بعد از خواندن کتاب تا حدی حسم این است که ما امروز بیش از گذشته عادت ماهیانه را پنهان می کنیم. حداقل در گذشته در بعضی اشعار به این موضوع اشاره شده است. گیرم که بار معنایی منفی داشته ولی اسمش آورده شده و انقدر برای مردم عجیب غریب نبوده است. پیشنهادم خواندن کتاب برای همه است. برای بیشتر دانستن و بیشتر پذیرفتن آنچه هستیم.