سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کودک آزاری» ثبت شده است

خبرهای این روزها درباره بچه دزدی ها و آزارکودکان و قتل و تجاوز به آنها ناامید کننده و ترسناک است. این فکر مدام در ذهنم رژه می رود که آدمیزاد چگونه موجودی است. چطور می شود در حق یک بچه انقدر بی رحم بود.
خارج از بحث های احساسی و ناراحتی هایی که فکر می کنم این روزها شامل حال خیلی از ما می شود اما فکر می کنم رسانه ای شدن این اتفاقات را باید به فال نیک گرفت. حقیقت این است که قبل از بنیتا و آتنا و ستایش هم چنین اتفاقاتی می افتاده است اما خیلی از آنها پوشیده می ماندند. به خصوص که بسیاری از کودک آزاری ها در چهاردیواری خانه و به وسیله نزدیکترین افراد خانواده صورت می گیرد. گرچه هنوز هم بیمارستان ها و مراکز درمانی ملزم نیستند موارد این چنین را گزارش دهند و نهادی وجود ندارد که والدین و سرپرستان کودک را به سزای اعمالشان برساند یا حداقل بچه را از آنها بگیرد.
یادم هست که وقتی مدرسه راهنمایی می رفتم برای اولین بار درباره خانواده ای شنیدم که بچه شان را در خانه آزار می دادند و انقدر به این کار ادامه داده بودند که بچه مرده بود. این خانواده همسایه یکی از هم کلاسی هایمان بودند و اینطور بود که خبرها به ما می رسید.  کودک را با سیگار و کفگیر داغ سوزانده بودند، بارها و بارها و آخرین بار از ضربه ای به سرش مرده بود. بچه هنوز به سن مدرسه هم نرسیده بود. برای منی که آن وقت ها دوازده سیزده ساله بودم چنین خبری مثل پتک بود. آدم توی آن سن و سال فکر نمی کند همچین اتفاقی ممکن باشد! شاید از همان روزها کم کم به این واقعیت پی بردم که خانه های زیادی در شهر هست که اتفاقاتی مشابه در آنها رخ می دهد اما هیچ فریاد رسی نیست. 
اینکه مردم با اطلاعاتی که امروز به دستشان می رسد درک کنند که ما دچار چه خلاهای قانونی عجیبی هستیم و چه تبعیض هایی را به نام قانون در محکمه هایمان اجرا می کنیم خوب است. این تعجبی که در مردم می بینم خوشحالم می کند، وقتی که ماجرای تفاضل دیه را می شنوند و می فهمند در قانون ما بابت اعدام مردی که به عمد زنی را کشته باید نصف دیه را به خانواده قاتل پرداخت.
ولی امیدوارم مردم به دنبال دانستن بیشتر درباره قانون باشند. مثلا بفهمند که قانون  ما پدری را که بچه اش را می کشد قصاص نمی کند. بدانند که قانون ما در هیچ حالتی وارد چهاردیواری خانه ها نمی شود حتا اگر بچه ای در حال مرگ باشد یا به او تجاوز شده باشد. 
وقتی مردم بدانند واکنش نشان می دهند و می توان این ها را تغییر داد اما تا وقتی واکنشی نشان نمی دهیم وضعیت به همین ترتیب ادامه خواهد داشت. 

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۵۱
سورمه

دارم کتاب وضعیت آخر نوشته تامس هریس را می خوانم. البته برای من روان شناس خیلی بد است که این کتاب را هنوز نخوانده ام اما ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.

کتاب درباره سه قسمت والد، بالغ و کودک در شخصیت است و بسیار روان و راحت و جالب است. قسمتی از کتاب من را به یاد فاجعه قتل ستایش قریشی می اندازد:


مشکل جدی تر به خصوص برای جامعه، شخصی است که در او «بالغ» به وسیله «کودک» آلوده شده و «والد» طرد است. این شرایط در شخصی توسعه پیدا می کند که والدین واقعی خودش یا آنها که جای آنها را پر کرده اند، آنقدر حیوان صفت و ترس آور بودند، که در نظر طفل تنها راه زنده ماندن «خارج کردن آنها» از مغز خود بوده است و اینکه جلو آنها و خودش دیوار بکشد و آنها را طرد کند...

... درباره محبت، گرچه ممکن است استثناهایی باشد، اما قانون کلی این است که کسی که محبت ندیده هرگز یاد نمی گیرد که با محبت باشد. اگر پنج سال اول زندگی تماما شامل تلاش و جان کندن برای این بوده که جسما و روحا فقط زنده بماند، اینگونه تلاش و جان کندن به احتمال قوی در سرتاسر زندگیش ادامه خواهد یافت...

...با اطمینان می توان این فرض را پذیرفت که شخصی که به اتهام اذیت و اعمال شنیع نسبت به اطفال دستگیر می شود هیچوقت احساس پشیمانی، ناراحتی یا گناه نمی کند-البته شاید به استثنا احساس پشیمانی از اینکه به دام افتاده است. علت این است که او والدی که به وظیفه خود عمل کند ندارد.

وضعیت آخر، نوشته تامس هریس، ترجمه اسماعیل فصیح،نشر فرهنگ نو


اینها قسمت هایی از کتابند که من را به یاد ماجرای ستایش قریشی، بیجه ها و موارد شبیه به اینها می اندازد. فاجعه هایی که تازه وقتی به آنها پرداخته می شود که دیگر خیلی دیر شده و البته تحلیل ها بسیار احساساتی و یک جانبه است چون دیگر کسی نمی تواند به این فکر کند چرا و چطور عاملین چنین جنایت هایی به وجود می آیند. کسی به این فکر نمی کند که نوجوان ها نمی توانند از شکم مادرشان اینگونه متولد شده باشند. همه به اعدام فکر می کنند و به محو این عاملین از روی زمین. اما کسی فکر نمی کند که این نوجوانان هم حتما در شرایط بسیار بدی بزرگ شده اند و کسی هم چاره ای برایشان نمی اندیشد.

متاسفانه در ایران قوانین حمایتی برای کودکان بسیار ناچیز است. قانون تقریبا اجازه ورود و دخالت در زندگی ها را برای نجات کودکان ندارد. با وجود اینکه امروز اورژانس اجتماعی 123 به وجود آمده است اما ازاختیارات قانونی یا مداخله گرانه برخوردار نیست.

ما در جامعه مان آزار و اذیت در خانواده را معضل نمی دانیم و درباره اش حرف نمی زنیم و آن را جز حریم خصوصی اشخاص می دانیم اما فرار از خانه برایمان معضل است و هیچگاه از خود نمی پرسیم برای کودک، نوجوان یا حتی جوانی که در خانه آسیب می بیند چه راهی وجود دارد؟ ما فرار را همیشه بدتر از ماندن در خانه می دانیم شاید چون از بسیاری از مشکلات و آسیب هایی که کودکان در خانه با آن ها مواجه اند بی خبریم یا شاید دلمان نمی خواهد با باخبر شدن، احساس امنیت توخالیمان از بین برود و هر شب با این فکر که کودک همسایه ممکن است با انواع آزار های جسمی یا جنسی دست به گریبان باشد، خوابمان آشفته شود اما زمان قضاوت درباره پرونده ای شبیه پرونده ستایش قریشی خود را محق می دانیم که حکم صادر کنیم. کاش حساس تر باشیم وحداقل نسبت به کسانی که در دسترسمان هستند احساس مسئولیت کنیم، قبل از اینکه فاجعه ها اتفاق بیفتند.

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۸
سورمه

شاید یکی از چیزهایی که باعث می شود آزارگران آزار بدهند و خشونت بورزند این است که فکر نمی کنند روزی قربانی امروزشان بتواند ازشان انتقام بگیرد یا حتا صدایش را بلند کند و در صورتشان داد بزند «نه».


 آزارگران و خشونتگران اکثرشان آدم هایی مثل داعش نیستند. آنها می توانند  مادری باشند که امروز سر بچه اش داد می کشد چون خیال نمی کند روزی او هم ممکن است فریاد بلندتری بر سرش بکشد. ممکن است پدری باشد که امروز بچه اش را کتک می زند چون فکر نمی کند فردا همین بچه می تواند در برابر او بایستد. آزارگرها می توانند هر کسی باشند که به جای احترام زبان قدرت را بلدند: به تو زور می گویم چون قدرتش را دارم و تو نداری و نمی توانی جواب زورگویی هایم را بدهی. 


شاید یکی از راه های مقابله با این آدم ها یادآوری این باشد که بچه ها روزی بزرگ می شوند و ناتوان ها ممکن است روزی توانمند شوند و به قربانی ها یادآوری کنیم که راه خارج شدن از آزار دیدن شناخت خود و کار کردن  روی توانایی ها است، فهمیدن اینکه می توانیم بگوییم نه و نه گفتن همیشه آزارگران را می ترساند. می توانیم افشا کنیم و حقیقت را نشان بدهیم، به خاطر خودمان و به خاطر آدم هایی شبیه خودمان.


زنی امروز در خانه آزار می بیند و تهدید می شود که نمی تواند جدا شود چون بچه هایش را ازش خواهند گرفت غافل از اینکه بچه ها روزی بزرگ خواهند شد. کودکی  آزار می بیند، جسمش و روحش، او هم روزی بزرگ خواهد شد. و بعید است بتوان زخم ها را فراموش کرد، آنهم زخم هایی که در طول سالیان هر روز و هر روز بر پیکر آدم نشسته است و روح آدم را خراش داده است. 


کاش روزی برسد که یادمان بدهند همه آدم ها شایسته احترامند و این قانونی است که استثنا ندارد.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۲۶
سورمه

Zanane Emrooz 13


شماره سیزدهم زنان امروز با موضوعی مهم که محتاجیم بیشتر درباره اش بدانیم.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۴:۴۴
سورمه

حکمی که برای ناظم مدرسه ای  که کودکان رو مورد آزار قرار داده بریدن، حتی زندان هم نداره. 2 سال تبعید، 2 سال محرومیت از  فعالیت فرهنگی، آموزشی و ورزشی و 100 ضربه شلاق. یعنی بعد از دوسال که مثل چشم بهم زدنی می گذره ایشون باز می تونه ناظم مدرسه باشه.
قوانین ما واقعن افراد رو به ارتکاب جرم علاقمند می کنه و قربانیان رو ناامید از اعتراض. حداقل همچین فردی باید برای تمام عمر از مشاغلی که با کودکان در تماسه دور بمونه.
مجرمین رو تو این کشور تشویق می کنیم. یک نمونه ی کوچیکش سختی هاییه که زنانی که شوهر معتاد دارن باید برای به دست آوردن حضانت فرزندانشون بکشن.
البته باز هم جای خوشحالیه که همچین خبری رسانه ای شد و خانواده ها هم سکوت نکردن اما این سیستم قضاوت منظوری غیر از تشویق قربانیان به سکوت نداره. سیستمی که برای اعتراض به عدم حضور زنان در سالن های والیبال دختری رو 67 روز تو بازداشت نگه می داره اما برای کودک آزاری حتی حبس هم در نظر نمی گیره.
 
 لینک خبر:
یک مثال دیگر از پیامدهای ناگوااااااار برای پدر معتاد کودک آزار:
,,,,

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۳ ، ۰۵:۵۱
سورمه