پاسخی برای دردها
يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۲۴ ب.ظ
وقتی درد می کشید باید چه کنید؟ باید بلند شوید و کاری انجام دهید برای کم کردن درد، یا می توانید خودتان را بی حس کنید مثل مسکن خوردن، مخدر مصرف کردن، هر روز سر زدن به به تلگرام و اینستا یا خرید کردن. درستش حتمن همان کار کردن است اما خوب راه سخت تری است. برای عمل کردن باید بیشتر بدانید. گاهی همین بیشتر دانستن حالتان رابهتر می کند چون می فهمید که انقدرها که دیگران بهتان می گویند، عجیب و حساس نیستید و آدم های دیگری هم در دنیا به اندازه شما همین دغدغه ها را داشته اند یا همین قدر عصبانی بوده اند.
شانزده، هفده ساله که بودم زیاد به
معنای دنیا فکر می کردم، به مذهب و به دلیل آفرینش. نتیجه خوبی نداشت، غیر از
اینکه گاهی حس کنم مغزم درد می گیرد و چیزی جز گیجی نصیبم نمی شود. دانشگاه که
رفتم همان ترم اول باید فلسفه و منطق می خواندیم. من تا آن زمان هرگز سمت فلسفه
نرفته بودم، شاید چون از دور ترسناک و پیچیده به نظر می رسید. اما درس فلسفه و
استادش باعث شدند بفهمم فکر کردن به معنی زندگی کار دیوانه واری نیست. بعد از آن
در کتاب های فلسفه دوستان زیادی پیدا کردم که هر کدام می خواستند به نوعی به سوال
معنای زندگی پاسخ دهند. مهم نبود که هر کدام جوابش با دیگری فرق داشت، مهم تفاهمی
بود که با هم داشتیم در فکر کردن به معنای زندگی.
چند وقت است مغزم از یافتن جواب
برای وضعیت زنان در ایران درد گرفته است و به رسم جوانی رفته ام سراغ کتاب تا کمی
خودم را تسکین بدهم و جالب است که جواب های خوبی هم گرفته ام. غیر از اینکه
دورنمای مسائل زنان در ایران خوب به نظر
نمی رسد اما ما به ریسمان هایی برای بهتر کردن حالمان، امید بخشیدن به خودمان و
پیدا کردن راه هایی برای ایجاد تغییرات هرچند کوچک نیاز داریم.
فکر می کنم وقتش باشد نیروی
عصبانیتم را جایی ببرم و از آن راهی بسازم، حتا اگر خیلی باریک و کوتاه باشد.