سخت گیری زنان نسبت به هم 1
سه شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۷ ق.ظ
حس می کنم زن هایی که خیلی برای
آزادیشان زحمت کشیده اند و در این راه هزینه زیادی پرداخت کرده اند یا درد زیادی
متحمل شده اند گاهی خشمشان را سر زن های
دیگر خالی می کنند. انگار به دلیل انفعال دیگر زن ها هزینه پرداخت کرده اند یا چون
در جامعه زنان یک استثنا به حساب می آمده اند مجبور شده اند بیشتر خودشان را توضیح
بدهند یا تلاش بیشتری کنند برای رهایی. غافل از اینکه چه کسی می داند زن های دیگر
چه می کشند؟ غیر از این است که هر کدام از این زن ها از بیرون ممکن است به چشم ما
بسیار آزاد و بدون مشکل به نظر برسد؟ غیر از این است که زن ها مشکلات و محدودیت
های خود را پنهان می کنند تا مبادا آبروی خودشان یا خانواده شان نرود؟ غیر از این
است که با تمام بلاهایی که خانواده ها سر دخترانشان می آورند باز هم دخترها هوای
خانواده هاشان را دارند چون در جامعه ایران از هر نظر به این خانواده ها وابسته
اند؟ یا حتا به طور آگاهانه یا ناآگاه به خانواده هایشان برای برقراری این محدودیت
ها حق می دهند چون هرگز یادنگرفته اند که زن هم یک انسان صاحب حق است؟ چطور می شود فهمید زنی در خانه چه وضعیتی دارد؟
چند وقت پیش با یکی از همکارهای
خانم درباره زنان خانه دار حرف می زدیم. می گفت نمی تواند بپذیرد که زن خانه دار
هم مشارکت مردش را در خانه بخواهد، مثلن مرد جارو بکشد و زن تلویزیون ببیند. گفتم
خوب همه مردها باید در خانه کمک کنند، به هر حا خانه هر دویشان است. گفت بعضی از
این زن ها فکر می کنند در قبال سکس با همسرانشان باید همه نوع سرویسی بگیرند، سکس
را یک جور سرویس می دانند در حالی که لذت آن دو طرفه است. پرسیدم از کجا می دانی
این زن ها از ارتباطشان لذت می برند؟ شاید واقعن ارتباط جنسی برایشان یک نوع سرویس
است که با تحمل درد و ناراحتی و فقط به دلیل باورهای رایج و به اصطلاح از دست
ندادن همسرانشان به آن تن می دهند. شاید خیلی هاشان حتا به ذهنشان هم خطور نمی کند
که ممکن است بتوانند به این رابطه نه بگویند یا از آن لذت ببرند. بعضی هاشان فکر
می کنند لذت بردن از رابطه آنها را به زن های بد شبیه می کند. بعد برایش از شبی گفتم
که با پنج زن متاهل دور هم جمع شده بودیم و بحث کشیده بود به روابط و در کمال تعجب
دیدم که از پنج زنی که در آن جمع بودند هیچکدام از روابطشان راضی نیستند و لذت را تجربه
نکرده اند. شاید برای همین بود که یکی از دوستان متاهلم با وجود اینکه شاغل بود و
درآمد خوبی هم داشت اعتقاد داشت که در سالگرد ازدواج فقط مرد باید به زن هدیه
بدهد.
خلاصه که کاش به جایی برسیم که
شناختمان از جامعه بسته مان با ارزش های دوگانه اش بیشتر شود. جامعه ای که می
خواهد مدرن باشد اما نمی تواند سنت ها و فرهنگ مردسالارش را رها کند در نتیجه
ظاهری مدرن با درونی سنتی به خودش می گیرد. مثل زنانی که فکر می کنند شاغل بودن
ارزش است اما در عین حال نبایند بگذارند مردشان در خانه کار کند.
شاید فشار بر زنان کمتر شود اگر
حقایق را بیشتر آشکار کنند، یکدیگر را کمتر قضاوت کنند و سعی کنند بفهمند که همه
ما کم و بیش، آگاهانه یا ناخودآگاه از تبعیض و نابرابری در این جامعه و با این
فرهنگ در رنجیم. شاید آنوقت خودمان بیشتر هوای هم را داشته باشیم.
نمیشه انتظار زیادی از خانومهایی که سطح سواد و درک پایینی دارند یا توی محیط های کوچیک و ببسته با انواع قراردادهای سنتی و مذهبی سنگین بزرگ میشن (مثل زنانی که در روستاها یا شهرهای کوچک مرزی که نگاه قبیله ای به مسائل زندگیشون دارند)، داشت. مثلا بحث مهریه که مطرح میشه نمیشه به این زنان خرده گرفت. منتها خیلی از زنانی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند این امکان براشون وجود داره که با تحصیل و اصرار بر داشتن شغل و مستقل شدن از نظر مالی (همون حداقلی که میشه) تصمیم گیرنده مهمترین مسائل زندگیشون باشند و سطح درکشون بالا باشه ولی خیلی از کسانی که من دیدم اصراری به این نوع زندگی ندارند! می دونی چرا؟ چون سخته و اینها از همون خونه باباشون یاد گرفتن که یه سری دخالت های بیجا در مسائل شخصیشون رو بپذیرند و به جای اون باباهه خرج تحصیل دانشگاه آزاد و پول ماشین مذل فلان و جهیزیه سنگین آنچنانی و هزار تا چیز دیگه رو بده. وقتی که ازدواج می کنن هم نگاهشون اینه که درسته که من تو خونه نشستم ولی چون فلانی شوهرمه باید همه مخارج منو تامین کنه و کسیو میشناسم که حتی انتظار داره که همونطوری که پدر و مادرش توی سن بالای بیست و پنج سال همه جوره از خود گذشتگی می کردن و براش مایه میذاشتن، مادرشوهرش هم از همه تفریحاتش بزنه و همه دار و ندارشو واسه ایشون خرج کنه. اننگار که مادر شوهر ایشون فقط یه نقش میتونست داشته باشه اونم مادر فداکار!!! و خودش انسان نیست.