سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

که بوی خیر ز زهد ریا نمی‌آید*

سه شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۷، ۰۳:۰۹ ق.ظ

سر کلاس استاد درباره گردشگری جنگ حرف می زند، می گوید مثلا همین راهیان نور اگر خوب اجرا می شد نمونه خوبی از گردشگری جنگ می بود.(در گردشگری جنگ یا War Tourism شما به دیدن مکان هایی می روید که به نوعی با جنگ در ارتباطند). استاد استرالیا را مثال می زند که هنوز کشته شدگان جنگ جهانی را چطور گرامی می دارند. 
بعد یکی از همکلاسی ها دستش را بلند می کند و می گوید خوب آنها واقعا جنگیده اند. استاد می گوید خوب ایرانی ها هم واقعا جنگیده اند. همکلاسی می گوید، خوب آنها که در جنگ جهانی کشته شدند افسر و عالی رتبه بودند نه مردم عادی. استاد می گوید اینکه بدتر است، اینکه مردم عادی جانشان را برای کشورشان بدهند ارزشمندتر نیست؟
 و من داشتم فکر می کردم چه بلایی سرمان آمده که انقدر همه چیزمان برایمان بی ارزش شده و مرغ همسایه غاز که نه دیگر طاووس است انگار. جنگ بقیه جنگ بود، کشته شده های بقیه ارزشمندند و مردم عادی ما که جانشان را گذاشتند کف دستشان ارزش ندارند.

 از آن همکلاسی عصبانی بودم و حالم آن روز بد بود، ولی بعدتر فکر کردم رفتارهای همه این سال ها اینطور ذهن همکلاسی من و امثال او را مسموم کرده. وقتی راهیان نور بدون برنامه ریزی  با بودجه های کلان و به زور اجرا می شود، هدفش تبلیغ است نه جذب گردشگر و هیچ سودی هم به مناطق جنگ زده سابق نمی رساند، وقتی سی سال از جنگ برای تبلیغات سیاسی و خفه کردن عده زیادی از مردم استفاده می شود، وقتی نام همه میدان ها و خیابان ها و گذرها می شود شهید ولی جوری رفتار می شود که شهید از ذهن مردم رخت برمی بندد، وقتی سهمیه هایی به خانواده شهدا تعلق می گیرد که تبعیض آمیز است فقط برای تبلیغ، ولی از آن طرف یارانه دارو برای جانباز شیمیایی قطع می شود و کسی نمی فهمد، این دورویی و ریاکاری طولانی مدت و دامنه دار، این مصادره کردن شهید به نفع یک گروه و دسته و بهره برداری های مالی و غیرمالی از آن،  نتیجه اش می شود حرف های احمقانه ی همکلاسی من که شاید توی کله دیگرانی هم شبیهش باشد ولی به زبانش نیاورند. طفلک آنها که برای این مملکت جان دادند به امید ایرانی بهتر و آبادتر.
اولین چیزی که باید از بین برود همین دورویی و دروغگویی است تا شاید بعد بشود باقی چیزها را نجات داد. 


*از حافظ

نظرات  (۴)

۲۲ آبان ۹۷ ، ۱۰:۵۲ مصطفا موسوی
تازه این همکلاسیت جزو ملایم ها بوده! آدم میشناسم که شهیدا رو مزدور میدونه و میگه میخواستن نرن جنگ!
پاسخ:
ای داد بیداد. ترسناکه. یه خشمی تو مردم، بعضی از مردم، شکل گرفته و به چیزهایی رو داره می سوزونه که نباید
اینکه میگن حافظه تاریخی نداریم همینه دیگه. مثلا اگر 200 سال ازین قضیه گذشته بود و اینجور فراموش میشد یه چیزی ولی برای یک اتفاق که همین 40 سال گذشته بوده کلا چیز خاصی نمیدونیم. اینو در مورد خودمم میگم. مشکل همست.
سلام سورمه جان. خیلی وقت بود بی خبر بودم از تو.
متوجه مطلبت هستم. این برمی گردد به این که یک کشور چطور تاریخ جنگش را ارایه می کند به مردمش که ما در این زمینه در نقطه ی صفر هستیم.
پاسخ:
خیلی خوشحالم اینجا می بینمت. 
ایشالا از نقطه صفر بیایم بالا.

من اصلا مذهبی نیستم و با خانواده پدری هم هیچ پیوندی ندارم اما حرف از شهید که میشه به یاد عمویی میفتم که حتی ندیدمش و جونش رو، زندگیش رو حتی همسر و فرزندش رو گذاشت و جنگید تا من بتونم برای خودم نفس بکشم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">