همیشه ما را تشویق
کرده اند که درباره «طبیعت واقعی»، «موقعیت مناسب»، «مسئولیت های مادرانه»، و «نقش
زنانگی مان» سوالی نکنیم و آن چه را به ما گفته اند قبول کنیم. به جای پرسیدن این
ها، آموخته ایم از خود بپرسیم: «چطور می توانم دیگران را راضی کنم؟»، «چطور می
توانم عشق و توافق دیگران را به دست بیاورم؟»، «چطور می توانم صلح و آرامش را حفظ
کنم؟»، البته بیش از همه از سوال «من کی هستم؟» رنج می بریم و از یافتن جواب آن
مایوس می شویم.
رقص خشم/ هریت لرنر/ صفحه 115