سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

آشپزخانه
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۴۲
سورمه

در یک آزمایش، 84 درصد زنان با وزن طبیعی آرزو داشتند لاغرتر باشند. همچنین وقتی از آنها سوال شد که فکر می کنند چه اندامی برای مردان جذاب تر است، زنانی را انتخاب کردند که از وزن متوسط لاغرتر بودند. هنگامی که همان سوال از مردان پرسیده شد، آنها اندام هایی با وزن متوسط را انتخاب کردند. بله، مردها با وجود  آزادی در انتخاب، لاغر اندام ها را انتخاب نکردند. لطفن روی این اطلاعات کمی فکر کنید.

...

در حالیکه وزن متوسط زنان در دهه های اخیر بالا رفته است، وزن متوسط مدل ها و سلبریتی ها شدیدن پایین آمده است. فشار روی زن ها از طرف رسانه ها که چطور باید به نظر برسند بسیار زیاد است. تخمین زده می شود که دختران نوجوان در سال بیش از 5000 پیام رسانه ای درباره ی جذاب بودن دریافت می کنند.


لینک مطلب

پ.ن: قسمتی از مطلب اصلی به سایز سینه دلخواه مردان اشاره دارد که خیلی مفرح است. :)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۰۷
سورمه

در سال 2008 کشور روآندا اولین کشور در دنیا شد که پارلمانی با اکثریت زن داشت (56 درصد کرسی ها). در مارس 2011 روآندا همچنان تنها کشور دنیا بود که اکثریت پارلمان آن را زنان تشکیل می دادند.

اکثر پارلمان های دنیا امروز اکثریتی مردانه دارند و در نتیجه احتمالن دارای سوگیری نگاه مردانه در قانون گذاری هستند (که در آن تجربیات و دیدگاه های مردانه ترویج می شود). در 31 ژانویه 2011 متوسط زنان در پارلمان های دنیا 19 درصد بوده است. در کشورهای شمال اروپاسهم زنان از پارلمان ها بالا و نزدیک به 41 درصد به طور میانگین است اما در بسیاری از کشورهای غربی بسیار پایین تر است (برای مثال نسبت زنان در کنگره آمریکا 19 درصد و در بریتانیا 29 درصد است).

منبع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۵
سورمه

حالا در این روزگار کم‌سوادی، خیل زیادی از مخاطبان سریال «شهرزاد» را می‌بینیم که اصلاً «دکتر سید حسین فاطمی» را نمی‌شناسند. شاهد این مدعا، پخش قسمت ۲۶ سریال شهرزاد و کامنت‌های مخاطبان اینستاگرامیِ سریال در چندین آی‌دیِ مختلف است که ویدئوهایی از این سریال قرار می‌دهد. اتفاقاً بخاطر ارادت خاص من به ایشان، تمام کامنت‌های ویدئوهای بخشی که دوست فرهاد، خبر شهادت دکتر فاطمی را به او می دهد، خواندم. اغلب نوشته بودند: «دکتر فاطمی کیه؟» دو جواب، شاهکار بودند: «فرهاد حق داره گریه کنه! بخاطر اون بود که زندانی شد… شهرزاد از دستش رفت… حالا چه فایده؟!» و «دکتر فاطمی رئیس حزبی بود که فرهاد طرفدارشه!» و چقدر کم بودند آن‌ها که وزیر امور خارجه و روزنامه‌نگار شجاع «باختر امروز» را می‌شناختند که تنها ۳۷ ساله بود که اعدام شد و فرزندش، نوزاد!

پیوند مرتبط:

مطلب کامل یک پزشک درباره سریال شهرزاد

یادی از دکتر حسین فاطمی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۱۶
سورمه

چند وقتی است نوارهای نارنجی و سیاه شهر تهران که حصار محوطه های کارگاهی ساختمانی بود جایشان را به رنگ های آبی و سفید داده اند و مزین شده اند به جمله «آسمان آبی، زمین پاک». رنگ آبی و سفید البته آرامش بخش تر از نارنجی و سیاه است. نارنجی و سیاه هشداری در خود داشت انگار. بله آبی وسفید آرامش می آورد، آرامش خوب کاذب.

تناقض جالبی است که درخت ها را می خشکانیم و از بین می بریم و برای ساختن آپارتمان ها و برج ها و پاساژها، روی حصارهای کارگاهایمان می نویسیم آسمان آبی، زمین پاک.

یک پدیده ی جدید این سال ها «جریمه» است. شما هر کاری می توانید بکنید به شرط آنکه جریمه اش را بدهید. رشوه و زیر میزی لازم نیست، اسمش الان شده است «جریمه». درخت ها را قطع کنید، در خیابان های باریک و تنگ برج بسازید، ساختمان های قدیمی را تبدیل به پاساژ کنید، پاساژها را بدون پارکینگ بسازید، فقط یادتان نرود جریمه اش را بدهید . می شود یک تیر و چند نشان برای شهرداری!نه؟ ما هم البته به کارمان می رسیم، مثلن وارد محدوده طرح ترافیک می شویم، خانه مان را می سازیم، از همه مهمتر پول روی پول می گذاریم و سود می بریم. یک بازی برد_برد واقعی!

ما آنقدر برج خواهیم ساخت تا از آسمان چیزی باقی نماند و بعد سقف آسمان را هم حصار می کشیم و رویش می نویسیم «آسمان آبی، زمین پاک». آبیش می کنیم، به یاد آسمانی که روزی می شناختیم.


پیوندهای مرتبط:

داستان سکوت درختان

حصارهای کارگاهی، آسمان آبی زمین پاک

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۵۲
سورمه

دیشب فیلم Me & Earl & the Dying Girl رو دیدم. لذت بردم. من رو یاد فیلم The Perks of Being  a Wallflower انداخت که البته این یکی رو بیشتر دوست داشتم و اثر عمیقی روم گذاشت.

 انگار در این فیلم های کمدی درام که درباره ی بچه دبیرستانی هاست یک صداقت، سادگی و دوستی بی شیله پیله ای هست که حال من رو خوب می کنه.

اگر این ها رو دیدید و شبیهش رو سراغ داشتید بهم معرفی کنید.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۳۳
سورمه

از وقتی که طرفدار یکی از تیم های پایتخت بوده ام 15 سالی می گذرد. از یک جایی به بعد طرفدار هر تیمی بودم غیر از سرخابی های پایتخت. همیشه دلم می خواست ببازند، به خصوص در برابر تیم های شهرستان. فوتبال برایم یک ورزش تفریحی نبود، به خصوص وقتی پای سرخابی ها وسط بود. پول هنگفتی که بازیکنان سرخابی فقط به دلیل اسم تیم هایشان می گرفتند و علاقه ای که مردم بهشان داشتند را نمی دیدند. هرسال 90 نشان می داد که چطور مردم از شهرستان ها بدون امکانات و با سختی می آیند تهران برای دیدن بازی اینها و این دو تیم یک هزارم این عشق را به مردم برنمی گرداندند. مافیا، خصوصی نشدن، شعارهای توخالی، پول های هنگفت و نتیجه هم بی نتیجه. یک زمانی فقط این دو تیم بودند و بازیکنان تیم ملی هم فقط از بین آنها انتخاب می شدند. یادم هست سال 81 در دانشگاه اهواز وقتی زمان بازی این دو تیم می شد پسرها جمع می شدند دفتر انجمن(دخترها رویشان نمی شد) که یک تلویزیون داشت و بازی این ها را می دیدند و من همیشه برایم سوال بود که شما که هیچکدام تهرانی نیستید و همیشه از تهرانی ها و جمع شدن همه امکانات در تهران می نالید چرا طرفدار تیم های تهران هستید؟ اعتماد به نفس خودتان کجاست؟ چرا پشت تیمهای شهرهایتان نیستید؟ و آنها از شنیدن همه اینها از زبان من تهرانی تعجب می کردند.

فوتبال را خیلی وقت است که زیاد دنبال نمی کنم. گاهی 90 می بینم و همیشه می دانم کدام تیم صدر جدول است و کدام دارد سقوط می کند و همین. دیشب هم فقط گل ها را دیدم و انقدر بازی ها را دنبال کردم که بفهمم فدراسیون هیچ نماینده ای را به اهواز نفرستاده بود برای اهدا جام. لابد خیلی مطمئن بود که پرسپولیس قهرمان می شود. با اینکه امروز تیم های شهرستانی بسیار سرآمدتر و قوی تر از 15 سال پیش اند اما چیزهایی هست که طول می کشد تا تغییر کند، مثل اهمیتی که ما همگی به شهرستان ها نمی دهیم.

قهرمانی استقلال خوزستان مبارک.

 مردم خوزستان شادی کردن را خوب بلدند اگر بهانه اش را پیدا کنند.

پیوندهای مرتبط:

عکس های شادی مردم اهواز

استقلال خوزستان، لستر انگلستان

استقلال خوزستان قهرمان لیگ شد

جام قهرمانی لیگ برتر به استقلال خوزستان اهدا شد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۱۵
سورمه

دیروز دکتر کاوه مدنی استاد امپریال کالج لندن در اهواز به سخنرانی درباره مساله آب در ایران پرداخته است. خواهشم این است که این دو لینکی که می گذارم بخوانید. فکر می کنم همه مان موظفیم آگاهیمان را در رابطه با آب و مسائل محیط زیستی ارتقا دهیم تا باهم بر وضعیت فعلی فائق آییم. اما بدون آگاهی حرکت کردن می تواند اوضاع را بدتر و پیچیده تر کند.


بحران آب در کشور با تفکر سازه ای حل نمی شود


اعتراض به مادرکشی در کارون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۸
سورمه

وقتی کودکی اشتباهی می کند به او جایزه نمی دهند. دلیلش واضح است، اگر به او جایزه بدهید رفتار اشتباهش را تکرار خواهد کرد. وقتی در محیط کار کارمندی کار نمی کند به او ترفیع نمی دهند چون در پست جدید هم کار نخواهد کرد و چه بسا با پستی بالاتر، این بی مسئولیتی، افراد دیگر را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد.

این روزها اما خبرهایی می شنویم که به نظر من دلیل رخ دادنش جایزه دادن به آدم های بی مسئولیت است. دلیلش امتیاز دادن به بی لیاقت هاست. خیلی عجیب نیست که چرا جامعه پر شده از بی اخلاقی، چون اینجا به بی اخلاق ها جایزه می دهند.

خبری منتشر شده مبنی بر تجاوز به کودک نه ساله ای در زنجان توسط معلمش که گویا با وجود شعور بالای خانواده که نه تنها ماجرا پنهان نکرده اند بلکه پیگیری کرده اند، اما مراجعی که باید به فکر اخلاق و امنیت در جامعه باشند صدای این خانواده را نشنیده اند. این ماجرا به دلیل اتفاق افتادنش در زنجان من را به یاد سال 87 می اندازد. به یاد حسن مددی معاون دانشجویی و رییس کمیته انضباطی! دانشگاه زنجان. آن موقع هم دانشجویان با شعوری بودند که تعرض این شخص را به یک دانشجوی دختر تحمل نکردند اما نتیجه؟ مددی از زندان آزاد شد و همچنین برای دختر دانشجو حکم شلاق برید و دانشجوهای معترض را تهدید به دستگیری کرد. البته دانشگاه مددی را اخراج کرد.

سال 1393 ناظمی در مدرسه چند دانش آموز را مورد اذیت و آزار جنسی قرار می دهد. باز پدر مادرها باشعور تر از بسیاری از دستگاه های نظارتی ما، قضیه را پنهان نمی کنند. شکایت و اعتراض می کنند. نتیجه؟ ناظم دو سال تبعید و دوسال هم محروم از فعالیت های آموزشی می شود. لابد بعد از دوسال قرار است آدم دیگری شده باشد. این حکم در کشوری داده شده است که بسیاری از فعالان اجتماعیش حکم های شدید و غیرقابل درکی فقط به خاطر نوشتن، انتقاد کردن یا عقیده شان گرفته اند.


اتفاق دیگری که این یکی دو روز حسابی سر و صدا کرده است ماجرا فرزاد حسنی است. وجود این شخص در تلویزیون بعد از سر و صدای طلاقش و اتهامات مربوط به خشونت خانگی بیشتر شبیه یک دهن کجی به جامعه و به خصوص زنان بود. تلویزیون با بازگرداندن حسنی به تلویزیون دقیقا بعد از تمام آن ماجراها فقط این سیگنال را به مخاطب داد که خشونت برای رسانه ملی مساله نیست. بماند که از نظر من حسنی قبلا هم در اجراهایش این خودشیفتگی و نگاه از بالا را نشان داده بود. شاید امروز نگاه جامعه حساستر از قبل شده است که چنین موجی برای اجرای تحقیرکننده اش به راه می افتد.

حرف آخر اینکه به نظر می رسد امروز مردم نسبت به بی اخلاقی ها حساس تر شده اند، آگاه ترند، معترضند و به دنبال احترامند. اگر ناظران و مجریان آنها که قرار است در این سرزمین حق مردم را بستانند، از مردم عقب بیفتند حتمااتفاقات ناخوشایندی رخ می دهد. از همه بدتر می تواند آن باشد که مردم خسته شوند و امیدشان را به گرفتن حقشان از دست بدهند. آن روز ما بیشتر از اینها از نظر اخلاقی سقوط خواهیم کرد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۲۸
سورمه

صمیمیت یک پیوند عاری از بازی است، زیرا هدف طرفین یک چیز واهی و ظاهری نیست. صمیمیت در آنجا امکان پذیر است که ترس نیست، و این تفاهم کامل یکدیگر را امکان پذیر می سازد -آنجا که زیبایی را می توان از سودمندی جدا دید، آنجا که به تملک درآوردن به خاطر داشتن غیر ضروری می شود.

صمیمیت پیوندی است که در آن «بالغ» هر دو انسان تحت تسلط روح اند، به طوری که اگر خواستند می توانند به «کودک طبیعی» اجازه دهند خود را عیان کند. در این رابطه می توان گفت «کودک» دارای دو طبیعت است: «کودک طبیعی» (که خلاق است، کنجکاو است، باز است، آگاه است، و از ترس ها رهاست) و دیگری «کودک تطبیق شونده» (که قابل تطبیق با درخواست های تربیتی «والد» است). آزادی «بالغ» می تواند به  «کودک طبیعی» اجازه دهد که آزاد شود و بار دیگر خود را نشان دهد. «بالغ» می تواند خواست های «والد» را برای «کودک» شناسایی کند (به هر دردی که می خورند) و به او اجازه زندگی آزاد مجدد دهد، بدون ترس های اولیه، بدون آن ترس هایی که نه تنها قوه خلاقه او را مسدود کردند، و به او روحیه ستیز با اجتماع را دادند، بلکه مایه و استعداد هر نوع لذت از زندگی را هم از او سلب کردند. این حقیقتی است که «کودک» را آزاد می کند -آزاد برای آگاه شدن، آزاد برای آنکه حالاهر چه دلش می خواهد ببیند و بشنود و احساس کند. این جزیی از پدیده یک پیوند صمیمانه است، بنابراین یک دسته گل کوچک به موقع، ممکن است نشانه بهتری برای عشق و لذت باشد تا یک شیشه عطر گرانقیمت شانل، که به جبران فراموش کردن سالروز تولدش به او هدیه می دهید.

وضعیت آخر، نوشته تامس هریس، ترجمه اسماعیل فصیح،نشر فرهنگ نو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۵۷
سورمه