سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است


جشنواره نمایش عروسکی فردا افتتاح می شود و قرار است یک عالم تاتر عروسکی اجرا شود و حسابی خوش بگذرد. جشنواره از فردا دوشنبه آغاز می شود  تا شنبه هفته آینده ادامه خواهد داشت.

مراسم فردا یک فستیوال عروسکی خواهد بود که اگر خواستید همراه شوید توصیه می کنم از خانه یکی دوتا عروسک همراه بیاورید.

در کنار برگزاری نمایش ها، بازارچه فروش عروسک برپا خواهد بود که عروسک های محلی هم به فروش خواهند رسید. عروسک هایی که به دست بانوان روستاها ساخته شده اند.

عروسک فقط متعلق به بچه ها نیست گرچه خیلی خوب است اگر بچه ها را همراه بیاورید تا به عروسک های ایرانی علاقمند شوند و نمایش های ایرانی ببینند اما کودک درون خودتان از همه چیز مهمتر است. دستش را بگیرید و بیاوریدش تئاترشهر.


پیوندهای مرتبط:

خبر مراسم افتتاحیه جشنواره

سایت جشنواره

جدول  اجراها

کانال تلگرام جشنواره

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۴۱
سورمه

فکر می کنم که از نظر تاریخی، دیدن مدال آوری اولین زن ایرانی در المپیک خیلی خوش شانسی است. این اتفاق خیلی بزرگی است و حال خوبش حالا حالاها با من است. به امید دست آوردها بزرگتر برای ایران و زنان ایرانی.

پ.ن: یک عکس برای این پست کم بود.












۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۴۷
سورمه

داشتم مطلبی می خواندم درباره روش زمامداری قاجارها. اینطور که نوشته بود یکی از روش های متداولشان همین مدل «تفرقه بنداز و حکومت کن بوده است». یک جورهایی «انداختن قومیت های مختلف به جان هم» و «ماهی گرفتن از آب گل آلود». از مثل های جمله قبلی می توان فهمید که ما در ادبیات هم از تاریخمان حسابی تاثیر گرفته ایم.

دارم روی بحث اعتماد سازی در سازمان کار می کنم و واقعن نمی دانم از کجا باید شروع کرد؟ چطور می شود فرهنگی را که سالیان سال در ما تنیده شده اصلاح کرد؟ زیر آب زنی و زرنگ بازی و دروغگویی و ظاهر فریبی را چطور می شود از بین برد؟

در تئوری های سازمانی چیزهایی نوشته شده است ولی بعید است در عمل به این خوبی و راحتی باشد.


۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۳
سورمه

گاهی فکر کرده بودم به اینکه  در گذشته زنان چطور با عادت ماهیانه شان سر می کرده اند. از چه وسیله ای به جای نوار بهداشتی استفاده می کرده اند یا چطور از دیگران پنهانش می کرده اند؟ به هر حال اینطور که به ما یاد داده اند همیشه لازم است این روال طبیعی بدن را که هر ماه به سراغمان می آید پنهان کنیم. در واقع انگار خیلی هم طبیعی قلمداد نمی شود این عادت هر ماهه. طبیعی یعنی قابل قبول، یعنی چیزی که لازم نیست پنهانش کنیم حتا اگر به نظرمان کثیف باشد، مثل دستشویی رفتن. کسی هست که از دستشویی رفتن خجالت بکشد؟ اما عادت ماهیانه چیزی است که به ما یاد دادند ازش خجالت بکشیم. کسی نباید بفهمد. حتی اگر درد می کشیم و حالمان خوب نیست باید بگوییم مریضیم و نگوییم واقعن چه مرگمان است. در داروخانه هم همه نوار بهداشتی ها را در کیسه های سیاه تحویل گرفته ایم. به اینها فکر می کنم و فکر می کنم لابد حالا وضع بهتر است از مثلن ۶۰ سال پیش.
این کتاب به مساله عادت ماهیانه یا دشتان در دوره های کهن تر اشاره دارد و همین طور نظر ادیان و اسطوره های مختلف را در این باره بررسی می کند. جالب است و حتمن خیلی چیزها هست که بعد از خواندن کتاب به دانشمان اضافه می شود و به نظرم سوال اصلی کتاب این است که چرا یک روال طبیعی بدن زن انقدر باید پوشیده و پنهان بماند. گرچه بعد از خواندن کتاب تا حدی حسم این  است که ما امروز بیش از گذشته عادت ماهیانه را پنهان می کنیم. حداقل در گذشته در بعضی اشعار به این موضوع اشاره شده است. گیرم که بار معنایی منفی داشته ولی اسمش آورده شده و انقدر برای مردم عجیب غریب نبوده است. 
پیشنهادم خواندن کتاب برای همه است. برای بیشتر دانستن و بیشتر پذیرفتن آنچه هستیم.


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۲۴
سورمه

اینکه می گویند زمانه ی ما بدتر از زمانه های پیشین است به نظرم شوخی بی مزه ایست و احتمالن دلیلش آن است که ما امروز به دلیل وجود شبکه های اجتماعی و رسانه ها از هر اتفاقی در هرجای دنیا مطلع می شویم و این همه خبر بد با هم روی سرمان خراب می شود. وگرنه انسان قبلن هم همینقدر وحشتناک بوده است.

می توانید برای نمونه اینجا را بخوانید.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۰۹
سورمه

آدم ها در سرزمین ما اگر نخواهند هم، سیاسی می شوند. همه چیز آلوده است به سیاست.  دور نگه داشتن خود از سیاست سخت است.  حرف زدن درباره زن، فیلم، کارگر، حقوق ماهانه، مدل مو، کتاب، لباس، جمع شدن برای سالگرد یک شاعر یا نویسنده، جمع شدن برای جشن گرفتن پایان امتحانات، کار جمعی، کار فردی، کار داوطلبانه، حتی آشغال جمع کردن می توانند سیاسی باشند.

در این میان برخی از آنها  که داعیه دار روشنفکری و روشنگری اند هم به این سیاسی شدن ها دامن می زنند، از جمله رسانه ها ،بیشترشان، و البته روزنامه ها.

از یک زمانی به بعد، دیدن و شنیدن اخبار برایم انقدر سخت شد که همه شبکه های خبری اینوری و آنوری را تحریم کردم. با تمام وجودم حس می کردم اینها همه شان با تمام قوا فقط افکار منفی را به خورد مردم می دهند. هیچ خبری از اخبار مثبت نبود، گویی که هیچ خبر مثبتی وجود ندارد ولی اگر چند وقت بدون تلویزیون زندگی می کردم متوجه می شدم که اینطور نیست. شروع کردم به خواندن خبرها به جای شنیدن و دیدنشان. اینطور شد که دایره رسانه های من بزرگتر شد و کسب اطلاعاتم عمیق تر و فهمیدم در دنیا خبرهای دیگری هم هست.

در این مدت با روزنامه شهروند آشنا شدم که به نظرم یکی از بهترین هاست. وقتی همه روزنامه ها تیتر یکشان خبرهای سیاسی روز است، تیتر یک شهروند ممکن است مربوط به زندگی یک محیط بان یا یک رویداد اجتماعی باشد. شهروند به مشکلات عمیق تر آدم ها می پردازد، مشکلات اجتماعی و اقتصادی، از حقوق شهروندی حرف می زند و در کنارش نشانتان می دهد که در همین ایران دارد کارهایی انجام می شود کارستان، به دست مردمی که خیلی خاص و عجیب قدرتمند نبوده اند، یکی بوده اند مثل من و شما، اما فکر کرده اند که به جای غرغر کردن و سپردن خود به دنیای سیاه رسانه ها که انگار رسالتشان پخش ناامیدی است یا نشستن پشت مونیتورها و موبایل ها، می توانند آستین بالا بزنند و کاری را که از دستشان برمی آید انجام دهند.

روزنامه شهروند را دوست دارم.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۲۲
سورمه

عشق آدم را احمق می کند.

پ.ن: این هم سندش.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۵
سورمه

من اغلب کتاب می خوانم. در این کتاب ها مکررا از روابط عشقی و جنسی صحبت شده است، چقدر از یکنواخت بودن آنها متعجب می شوم. تعجب من از این است که چگونه ممکن است عشق یکنواخت و پست باشد. بعد درک می کنم که عشق وقتی به نظر پست و کثیف می رسد که زن و مرد پست و کثیف باشند. فکر می کنم اگر من هم با ژرار ازدواج نکرده بودم، ممکن بود همیشه در چهاردیواری احمقانه چنین طرز فکری زندانی بمانم تا جایی که این عمل عالی و ملکوتی تبدیل به یک عمل صرفاً جسمی بشود. باید از معشوقم متشکر باشم که مرا از چنین بلایی نجات داد. حالا معنی نگاه مایوسانه ای را که اغلب در چشمان زن ها می بینم درک می کنم، چون این مرد است که مسئولیت زیبا ساختن یا وحشتناک جلوه دادن لحظه ای را که یک زن و مرد به هم می پیوندند را به عهده دارد. وقتی که یک زن با عشق و علاقه جلو رفت و در عوض با خودخواهی  و عجله روبرو شد خود را آلوده می پندارد. مثل یک کوزه گلی از او استفاده کرده اند، اما زن که تنها از خاک و گل ساخته نشده، او روحی هم دارد.

------

من هرگز فریب زنان چینی یا حتی دختران زیبا و لطیف آنجا را نخورده ام، آن ها بااراده ترین زنان جهان هستند و گرچه ظاهراً همیشه حالت تسلیم شدن را دارند، ولی هرگز واقعاً تسلیم نمی شوند، مردانشان در مقابل آن ها ضعیف هستند. این قدرت زنانه از کجا سرچشمه می گیرد؟ قدرتی است که گذشت قرن ها به آنها عرضه داشته، قدرت یک جنس مطرود. همیشه فرزندان ذکور باعث افتخار والدین خود می شدند، عشق و حمایت همیشه به طرف پسرها معطوف بود و یک دختر می بایستی نسلی پس از نسل دیگر این حقیقت را پذیرفته و در سکوت تحمل کند. از این روست که یک زن چینی قبل از هرکس  و هر چیز به فکر خودش است. مخفیانه از خودش مواظبت می کند و آنچه را به او نمی دهند می دزدد و آنجا که حقیقت به ضررش تمام می شود دروغ می گوید. تقلب را مانند سپری در مقابل خود به کار می برد و به خاطر حفظ آسایش خود از هیچ کار رویگردان نیست، گاهی هم چنین زنی فداکاری را به حد اعلای خود رسانده تبدیل به مادر ژرار می شود.

---------

کارهای طبیعت و زندگی خیلی عجیب و عمیق است. نمی شود از آن ها چیزی فهمید. در میان خشم و کشمکش زندگی، راز عشق به کار خود ادامه می دهد و خون بشر را بهم می آمیزد، چه بخواهیم عشق را قبول کنیم و چه رد.


نامه ای از پکن، پرل باک، ترجمه بهمن فرزانه، نشر امیرکبیر

در گود ریدز

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۵ ، ۰۹:۴۳
سورمه