سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است


کتابی که به تازگی خوانده ام ایران در عصر صفوی است. کتاب را راجر سیوری ایرانشناس و متخصص عصر صفوی که بازنشسته دانشگاه تورنتوست، نوشته است و حدود 260 صفحه است. 
کتاب از نظر من خوشخوان و لذتبخش بود و در طول خواندن کتاب چندباری گفتم «مثل حالا»! خوب این خوبی ها و بدی هایی دارد که باید کتاب را بخوانید تا بفهمید. اما واقعا خواندن درباره دوره ای که بسیاری امروز به آن مباهات می کنند و هنوز آثار ارزنده ای از آن در ایران و به خصوص اصفهان باقی مانده است جالب است. با خواندن درباره آن دوران ممکن است بتوان ریشه نظم و ترتیب امروز شهر اصفهان را درک کرد که شاید همان شالوده ای باشد که شاه عباس اول برای آن ریخت یا شاید این فکر به ذهن خطور کند که ارتباطی میان محاصره طولانی و دردناک شهر اصفهان به وسیله محمود افغان و شهرت امروزی مردم آن شهر به مقتصد و بسته بودن وجود دارد.  
من اما هنوز بی اندازه درگیر شخصیت شاه سلطان حسینم. این شخصیت را نمی فهمم و فکر می کنم کتاب هم به اندازه کافی به آن نپرداخته است. امیدوارم این معما برایم حل شود.


حتی در زمان صفویه هم جریان زاینده رود کفاف احتیاجات پایتخت جدید را نمی داد و شاه عباس کوشید بخشی از آب رودخانه کوهرنگ را برای افزایش جریان زاینده رود منحرف سازد. این کار مستلزم شکافتن دیواره کوهستانی میان سرچشمه این دو رودخانه بود که از دو سوی متقابل آب پخشان زاگرس یکی از مرتفع ترین نقاط این رشته کوه نزدیک زردکوه سرچشمه می گیرند. این نقشه بزرگ ابتدا به فکر شاه طهماسب رسید، عباس اول آن را آغاز کرد و نتیجه اش عباس دوم آن را ادامه داد و در 1935م./ 1332 ش. توسط سن الکساندر گیب و همکارانش به پایان رسید. آنها متوجه شدند که خط سیر خندقی که مهندسین شاه عباس حفر کرده اند با مسیر صحیح فاصله اندکی دارد*. /ص 156

بسیاری از مسافران اروپایی میزان امنیت شاهراه های ایران [در زمان شاه عباس اول] را در مقایسه با عثمانی خوب دانسته اند. به عنوان مثال تاورنیه بر این امر تاکید می ورزد که بعد از ایروان، «جدا شدن از کاروان یا حتی سفر کردن کاملا بی خطر» بود. کاروان تونو بعد از رسیدن به ایران نگهبان شبانه نمی گذاشت. دیگران رفتار راهداران ایرانی را با رفتار همکارانشان در سایر کشورها مقایسه کرده اند: اولیاریوس از تفاوت بین خشونت و بی تربیتی روس ها و ادب و تربیت ایرانیان تحت تاثیر قرار گرفته و فرایر از تفاوت میان ظاهر و رفتار هندیان یا ایرانیان شگفت زده شده است. راهداران «دستور داشتند هر کسی را که تنها و از جاده های پرت سفر می کند و برای آنها کاملا ناشناخته است متوقف سازند زیرا امکان داشت به جرم دزدی تحت تعقیب باشد». سایر مسافرین از پیدا شدن  سریع اثاثه شان که به سرقت رفته بود سخن رانده اند. /ص 190

از کتاب ایران عصر صفوی، نوشته راجر سیوری، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر مرکز

* این مطلب آدم را به فکر می اندازد که از زمان شاه طهماسب تاکنون راه بهتری غیر از تونل آب نداشته ایم؟

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۰
سورمه

درباره خرمشهر این مطلب را همچنان می توان تکرار کرد و البته این پست اخیراً نوشته شده هم می تواند مرتبط باشد. 

آزادی خرمشهر تبریک دارد به شرط آنکه بدانیم چه از دست دادیم و چه به دست آوردیم. اگر فراموش کنیم باز هم می تواند تکرار شود. بماند که بعد از سی سال خرمشهر هنوز به نقطه قبل از جنگش نرسیده و شاید هیچگاه هم نرسد.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۲۶
سورمه

دارم تمرین تمرکز و سازماندهی مغز می کنم، آنهم بعد از بیش از سی سال که همیشه همین سربه هوایی و کنجکاوی را داشته ام. نمی دانم این مرض از کجا شروع شد ولی حتما اینترنت سهم به سزایی در تقویت آن داشت و البته کنجکاوی ذاتی در دانستن همه چیز هم بی تاثیر نبود. مرض نامبرده چنان است که من در حال حاضر سه مرورگر باز، با 5 تب باز در هرکدام از آنها دارم و در عین حال دو فایل ورد و یک فایل پی دی افم هم بازند و البته تلگرام روی دسک تاپ هم که مگر می شود بسته باشد؟
چطور می شود که این حجم از پنجره را باز می کنم؟ خوب سوال های مختلفی که به ذهنم می رسند و بعد خواندن هر مطلب  سوالات دیگری را تولید می کند و این وضع تمامی ندارد. البته این وضعیت دسک تاپ کامپیوتر شخصیم است. وضع مرورگرهای گوشی موبایلم هم حال و روز بهتری ندارند و همیشه دوتا کتاب نصفه خوانده شده دارم و یک کتاب که بالاخره تصمیم گرفته ام روی آن تمرکز کنم وبالاخره توانسته ام و البته خود آن کتاب منشا سوالات بیشمار دیگری شده که باز باید به خاطرش کتاب خواند و اگر به خاطرش کتاب بخوانم بعد آن کتاب های نیم خوانده قبلی را چه کسی تمام کند؟ خلاصه کلاف سردرگمی است. 
فعلا تنها تلاشم این است که هر کاری که دستم است فقط پنجره های مربوط به آن را باز کنم و بخوانم و به بقیه سوالات کاری نداشته باشم. مثلا وقتی دارم کتاب ایران عصر صفوی (درباره اش خواهم نوشت) را می خوانم و این سوال برایم پیش آمده که این شاه سلطان حسین واقعن همینی است که توی کتاب نوشته یا نویسنده دارد شوخی می کند یا یک چیزهایی از قلم افتاده و می روم شاه سلطان حسین را گوگل می کنم و  میم همان موقع تلویزیون را روشن می کند و صفحه تلویزیون ترامپ را با چشم هایی که دورشان سفید است نشان می دهد جلوی خودم را می گیرم و نمی روم trump makeup را سرچ کنم! البته خود شاه سلطان حسین به حد کافی گیج کننده و برهم زننده کل تمرکز هست. 
پ.ن1: اگر راه حلی دارید ممنون می شوم به اشتراک بگذارید.
پ.ن2: با همه این احوال خوشحالم در عصری زندگی می کنم که خیلی چیزها را می شود به همین راحتی فهمید و البته باز سردرگمم از اینکه بعضی از ما وقتی می توانیم اطلاعاتی درباره منابع خبری، سوابق آدم ها، اسناد و مدارک، کتاب ها و خیلی چیزهای دیگر به دست بیاوریم چرا از گوگل استفاده نمی کنیم یا از سایت کتابخانه ملی ایران یا ایران داک یا هزار جای دیگر. 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۶
سورمه