سال ها بعد از مردمانی سخن خواهند گفت که یکی از دلایل انقراضشان ترسیدن
از آبروریزی بود. کشوری که دوست نداشت از آسیب های اجتماعیش آماری منتشر کند،
مبادا که دشمن بفهمد. و همین شد که در دریایی از اعتیاد، فحشا، ایدز و.. غرق شد و خودش
هم نفهمید چطور.
سال ها بعد از مردمانی سخن خواهند گفت که منقرض شدند از بی آبی. در
تاریخچه شان نوشته خواهد شد: «با اینکه سال های زیادی از خشک بودن سرزمینشان و در
حال اتمام بودن منابع آبی شان خبر داشتند اما مانند یکی از پرآب ترین کشورهای جهان
آب مصرف می کردند. مردم این سرزمین حساسیت ویژه ای روی میکروب و تمیزی داشتند و
چند برابر مردمان دیگرسرزمین ها برای شستشو از آب استفاده می کردند. ساعت ها
در حمام می ماندند و از آب به عنوان جارویی برای برگ ها استفاده می کردند. این
مردمان عجیب با وجود اینکه می دانستند خورشید میزان زیادی از آب های سطحیشان را
تبخیر می کند و دریاچه ها و رودخانه هایشان در حال از بین رفتن است، مدام سد می
ساختند و با وجود اینکه می دانستند پایتختشان در حال نشست است و حتی روی گسل های
مرگبار قرار دارد از ساخت و سازهای بزرگ و خالی کردن سفره های زیرزمینی دست نمی
کشیدند. آنها واقعن مردمان عجیبی بودند. هنوز علم ما آنقدر پیشرفت نکرده است که از
انگیزه های آنان با خبر شویم و بفهمیم چرا با دست خود، خود را از بین بردند.»