سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرماخوردگی» ثبت شده است

در مهد قانونی وجود داشته که بچه مریض را نپذیرند و حالا سعی کرده ام سختگیرانه تر از قبل اجرا شود. بدون هیچ نرمشی بچه ای که علائم سرماخوردگی داشته باشد می فرستیم درمانگاه شرکت تا از دکتر گواهی سلامت بگیرد و اگر دکتر گواهی ندهد باید برگردد خانه.


 واضح است که برای مادران شاغل وضعیت سختی است. از طرفی نمی توانند با این قانون مخالفت کنند چون خودشان هم موافقند با جلوگیری از رفت و آمد بچه های بیمار بقیه کودکان هم کمتر سرما می خورند و این به نفع مادر و کودک است و از طرف دیگر نگهداری کودک بیمار و مرخصی گرفتن کار آسانی نیست، به خصوص که بسیاری از این مادران قراردادی هستند و نمی توانند زیاد غیبت کنند. 


بعضی هاشان مادر، مادرشوهر یا خواهری دارند که کمک حالشان باشد اما بعضی هم هیچکس را ندارند و تنها راهشان ماندن در خانه است.


کودک یکیشان  آخر این ماه دوساله می شود. این مدت چند بار با حالت تب دار و سرماخورده آمده و مجبورش کردیم برود گواهی سلامت بیاورد. مشخص شده تب هایش به خاطر دندانش است و نه از سرماخوردگی. صبح با مربی مهد دعوایش شده که چرا برای دوتا سرفه صدایم زده اید و من کسی را ندارم بچه را نگه دارد.  راست می گوید. کسی را در تهران ندارد. هر بار خودش مجبور است مرخصی بگیرد. قراردادی است. سه ماه مرخصی بدون حقوق برای آذر، دی و بهمن درخواست کرده تا فصل سرما بگذرد، موافقت نکرده اند. هر وقت خواسته برای بدحالی کودکش به مهد سر بزند از رییسش غرولند شنیده است که دارد از زیر کار در می رود.


ظهر که برای دادن ناهار به کودکش آمده دیدمش. شروع کرد به تکرار حرف های صبح. بهش گفتم مربی ما وظیفه اش را انجام داده و نباید با مربی ها دعوا کند. کلی حرف زد و حرف زدم. مربی را صدا زدم تا حرف هایشان را باهم بزنند و گلایه هاشان را رو در رو بگویند. آخرش مادر زده زیر گریه. از فشار کار گفته، قراردادی بودن و رییس و همکارهایی که درکش نمی کنند. از سه ماه مرخصی بدون حقوق که ازش دریغ شده و همه کنایه هایی که هر روز باید بشنود.


این روزها خیلی این جمله را می شنوم که «خوب... بشینن خونه بچه شون رو بزرگ کنن». نقش پدرها هیچوقت به میان این بحث ها کشیده نمی شود. بحث قانون کار هم همینطور و ظلم مضاعفی که به نیروی کار زن می شود. هر وقت حرف مادران مهد زده شود در حد دعواهای زنانه و خاله زنکی پایین آورده می شود. نمی فهمم چرا دعوای مردها از نظر دیگران بر سر موضوعات حیاتی قلمداد می شود اما دعواها و دغدغه های زنان در حد پچ پچه هایی که ارزش شنیدن ندارند تقلیل داده می شود. آنچه من هر روز شاهدش هستم فشار زیادی است که به نیروی کار زن ، چه مادر شاغل و چه پرسنل مهد می آید و دست آخر هم اگر به مدیریت ارجاع پیدا کند حرف آخر این است که مهد هزینه ایست که اگر خیلی سر و صدا کنید می بندیمش.جالب است که همه اینها در سرزمینی اتفاق می افتد که گویا نگران کاهش جمعیتش است و دوست دارد جمعیت را بالا ببرد.


دنبال راه حلم.  چیزی به ذهنتان رسید دریغ نکنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۰
سورمه