سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قانون» ثبت شده است

دارم کتاب وضعیت آخر نوشته تامس هریس را می خوانم. البته برای من روان شناس خیلی بد است که این کتاب را هنوز نخوانده ام اما ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.

کتاب درباره سه قسمت والد، بالغ و کودک در شخصیت است و بسیار روان و راحت و جالب است. قسمتی از کتاب من را به یاد فاجعه قتل ستایش قریشی می اندازد:


مشکل جدی تر به خصوص برای جامعه، شخصی است که در او «بالغ» به وسیله «کودک» آلوده شده و «والد» طرد است. این شرایط در شخصی توسعه پیدا می کند که والدین واقعی خودش یا آنها که جای آنها را پر کرده اند، آنقدر حیوان صفت و ترس آور بودند، که در نظر طفل تنها راه زنده ماندن «خارج کردن آنها» از مغز خود بوده است و اینکه جلو آنها و خودش دیوار بکشد و آنها را طرد کند...

... درباره محبت، گرچه ممکن است استثناهایی باشد، اما قانون کلی این است که کسی که محبت ندیده هرگز یاد نمی گیرد که با محبت باشد. اگر پنج سال اول زندگی تماما شامل تلاش و جان کندن برای این بوده که جسما و روحا فقط زنده بماند، اینگونه تلاش و جان کندن به احتمال قوی در سرتاسر زندگیش ادامه خواهد یافت...

...با اطمینان می توان این فرض را پذیرفت که شخصی که به اتهام اذیت و اعمال شنیع نسبت به اطفال دستگیر می شود هیچوقت احساس پشیمانی، ناراحتی یا گناه نمی کند-البته شاید به استثنا احساس پشیمانی از اینکه به دام افتاده است. علت این است که او والدی که به وظیفه خود عمل کند ندارد.

وضعیت آخر، نوشته تامس هریس، ترجمه اسماعیل فصیح،نشر فرهنگ نو


اینها قسمت هایی از کتابند که من را به یاد ماجرای ستایش قریشی، بیجه ها و موارد شبیه به اینها می اندازد. فاجعه هایی که تازه وقتی به آنها پرداخته می شود که دیگر خیلی دیر شده و البته تحلیل ها بسیار احساساتی و یک جانبه است چون دیگر کسی نمی تواند به این فکر کند چرا و چطور عاملین چنین جنایت هایی به وجود می آیند. کسی به این فکر نمی کند که نوجوان ها نمی توانند از شکم مادرشان اینگونه متولد شده باشند. همه به اعدام فکر می کنند و به محو این عاملین از روی زمین. اما کسی فکر نمی کند که این نوجوانان هم حتما در شرایط بسیار بدی بزرگ شده اند و کسی هم چاره ای برایشان نمی اندیشد.

متاسفانه در ایران قوانین حمایتی برای کودکان بسیار ناچیز است. قانون تقریبا اجازه ورود و دخالت در زندگی ها را برای نجات کودکان ندارد. با وجود اینکه امروز اورژانس اجتماعی 123 به وجود آمده است اما ازاختیارات قانونی یا مداخله گرانه برخوردار نیست.

ما در جامعه مان آزار و اذیت در خانواده را معضل نمی دانیم و درباره اش حرف نمی زنیم و آن را جز حریم خصوصی اشخاص می دانیم اما فرار از خانه برایمان معضل است و هیچگاه از خود نمی پرسیم برای کودک، نوجوان یا حتی جوانی که در خانه آسیب می بیند چه راهی وجود دارد؟ ما فرار را همیشه بدتر از ماندن در خانه می دانیم شاید چون از بسیاری از مشکلات و آسیب هایی که کودکان در خانه با آن ها مواجه اند بی خبریم یا شاید دلمان نمی خواهد با باخبر شدن، احساس امنیت توخالیمان از بین برود و هر شب با این فکر که کودک همسایه ممکن است با انواع آزار های جسمی یا جنسی دست به گریبان باشد، خوابمان آشفته شود اما زمان قضاوت درباره پرونده ای شبیه پرونده ستایش قریشی خود را محق می دانیم که حکم صادر کنیم. کاش حساس تر باشیم وحداقل نسبت به کسانی که در دسترسمان هستند احساس مسئولیت کنیم، قبل از اینکه فاجعه ها اتفاق بیفتند.

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۸
سورمه

دوستم را که خاطرتان هست. همان که برادرش در خانه زندانیش کرده بود؟ برادر مذکور این بار کار را به جایی رساند که دوستم از ترسش دو روز است خانه نرفته.

امروز رفت دادگستری که ببیند از نظر حقوقی چه کاری می شود در این مورد انجام داد. اول خانم مشاوری را بهش نشان داده اند و دوستم رفته سیر تا پیاز ماجرا را برایش تعریف کرده. خانم مشاور چه گفته؟ گفته «سعی کن زیاد مدرک تحصیلیت رو جلوی برادرت عنوان نکنی تا حساس نشه».
بله خانم های عزیز. پیشرفت نکنید. اگر هم خدای نکرده از دستتان در رفت، ادای پیشرفت نکرده ها را دربیاورید تا خدای نکرده برادرتان قاطی نکند و اجازه بدهد از خانه بیرون بیایید و به پیشرفتتان ادامه دهید. حتا اگر چهل سالتان بود باز هم اینها را فراموش نکنید. نه! نه! تادم مرگ یادتان باشد.

دوستم که حسابی عصبانی شده در مرحله بعد در همان دادگستری یک مشاور حقوقی بهش نشان داده اند گفته اند برو پیش این آقا از نظر قانونی راهنماییت کند. این یکی هم وقتی دوستم ازش پرسیده قانون این وقت ها چه می گوید و من چه کاری می توانم در این وضعیت بکنم بهش گفته «خانم اینجا که سوئد نیست». بله و من می خواهم این جمله را به عنوان با معنی ترین مشاوره ی حقوقی کل دوران ها قاب کنم بزنم به دیوار اتاقم.


پ.ن: تنها ارگانی که تا به حال خیلی خوب حرف های دوست مرا شنیده و بهش کمک کرده شماره فوریت های اجتماعی 123 بوده که اینجا سه چراغش را روشن می کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۵۵
سورمه


این مدت در شرکت اینترنت نداشتم و البته انقدر هم سرم شلوغ بود که پیگیری نکردم برای وصل شدنش. سرم که خلوت شد پیگیری کردم و دیدم احتمالن طول می کشد. اینترنت نوترینو همراه اول هم ماشالا انقدر سرعت بالا بود که استفاده ازش اعصاب فولادی می خواست. خلاصه متوسل شدم به ایرانسل. یک سیم کارت اعتباری ایرانسل داشتم از دوسال پیش که خیلی کم ازش استفاده کرده بودم. انداختمش روی تبلتم و شارژش کردم و یک بسته اینترنتی هم فعال کردم. روز اول کار کرد مثل هواپیما، البته هواپیمای درست حسابی. خلاصه کلی تاسف خوردم که چرا تاحالا به همراه اول پول اینترنت داده بودم نه به ایرانسل. فردایش آمدم شروع کنم به جولان دادن در سایت های مختلف که دیدم تبلت محترم اصلن آنتن ایرانسل را هم نشان نمی دهد چه برسد به اینترنت. خلاصه زنگ زدم پشتیبانی ایرانسل و فرمودند که چون شما مدت زیادی از این سیم کارت استفاده نکرده ای مالکیتتان لغو شده! گفتم خوب نمی شد این لغو مالکیت و محو شدن آنتن ایرانسل از روی تبلت قبل از اینکه سیم کارت را شارژ کنم و بسته بخرم اتفاق می افتاد که فرمودند الان هم اگر بخواهید می توانید شارژ کنید ولی مالکیتتان لغو شده و سیم کارت را گذاشته ایم برای فروش!


راستش فکر می کنم سازمان های مختلف در ایران راه های درآمدزایی جالبی دارند که می توانند در مقیاس جهانی برای دوستداران تجارت و کسب وکار کلاس بگذارند. ما هم استفاده می کنیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۴۰
سورمه

برای 1888 پیام گذاشتم درباره شخصی های میدان ونک که کرایه 2000 تومن رو 5000 تومن می گیرن و حتا تاکسی هم نیستن و تعدادشون هم زیاده. زنگ زدن و گفتن ماشین های شخصی در حیطه وظایف شهرداری نیست و کاری نمی تونن بکنن و هر اتفاقی هم بیفته مسئولیتی ندارن. گفتن یک زمانی قرار بوده وزارت کشور به این موضوع ورود کنه که این هم بعدن منتفی شده.

به نظر می رسه مسائل زیادی هستند که متولی مشخصی ندارند و مواردی  هم وجود دارند که چند سازمان باهم متولی اند و کار در هر دو مورد به خوبی پیش نمی ره. حتا وقتی می خواهید اعتراض کنید، معلوم نیست به کجا باید اعتراض کرد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۱۳
سورمه

از اینترنت شماره ای پیدا کردم برای مشاوره حقوقی رایگان. زنگ زدم. پرسیدم اگر دختری 30 ساله را پدر یا برادرشدر خانه زندانی کنند یا محدودیت های زیادی برایش قائل شوند چه کار می تواند بکند. گفتند هیچکار. قانونی در این مورد نداریم. می تواند برود تنها زندگی کند و اگر بعد برایش مزاحمت ایجاد کردند به جرم ایجاد مزاحمت می تواند شکایت کند.
چطور می شود درباره زندانی کردن آدم ها در خانه قانونی نداشته باشیم؟

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۲
سورمه

در مهد قانونی وجود داشته که بچه مریض را نپذیرند و حالا سعی کرده ام سختگیرانه تر از قبل اجرا شود. بدون هیچ نرمشی بچه ای که علائم سرماخوردگی داشته باشد می فرستیم درمانگاه شرکت تا از دکتر گواهی سلامت بگیرد و اگر دکتر گواهی ندهد باید برگردد خانه.


 واضح است که برای مادران شاغل وضعیت سختی است. از طرفی نمی توانند با این قانون مخالفت کنند چون خودشان هم موافقند با جلوگیری از رفت و آمد بچه های بیمار بقیه کودکان هم کمتر سرما می خورند و این به نفع مادر و کودک است و از طرف دیگر نگهداری کودک بیمار و مرخصی گرفتن کار آسانی نیست، به خصوص که بسیاری از این مادران قراردادی هستند و نمی توانند زیاد غیبت کنند. 


بعضی هاشان مادر، مادرشوهر یا خواهری دارند که کمک حالشان باشد اما بعضی هم هیچکس را ندارند و تنها راهشان ماندن در خانه است.


کودک یکیشان  آخر این ماه دوساله می شود. این مدت چند بار با حالت تب دار و سرماخورده آمده و مجبورش کردیم برود گواهی سلامت بیاورد. مشخص شده تب هایش به خاطر دندانش است و نه از سرماخوردگی. صبح با مربی مهد دعوایش شده که چرا برای دوتا سرفه صدایم زده اید و من کسی را ندارم بچه را نگه دارد.  راست می گوید. کسی را در تهران ندارد. هر بار خودش مجبور است مرخصی بگیرد. قراردادی است. سه ماه مرخصی بدون حقوق برای آذر، دی و بهمن درخواست کرده تا فصل سرما بگذرد، موافقت نکرده اند. هر وقت خواسته برای بدحالی کودکش به مهد سر بزند از رییسش غرولند شنیده است که دارد از زیر کار در می رود.


ظهر که برای دادن ناهار به کودکش آمده دیدمش. شروع کرد به تکرار حرف های صبح. بهش گفتم مربی ما وظیفه اش را انجام داده و نباید با مربی ها دعوا کند. کلی حرف زد و حرف زدم. مربی را صدا زدم تا حرف هایشان را باهم بزنند و گلایه هاشان را رو در رو بگویند. آخرش مادر زده زیر گریه. از فشار کار گفته، قراردادی بودن و رییس و همکارهایی که درکش نمی کنند. از سه ماه مرخصی بدون حقوق که ازش دریغ شده و همه کنایه هایی که هر روز باید بشنود.


این روزها خیلی این جمله را می شنوم که «خوب... بشینن خونه بچه شون رو بزرگ کنن». نقش پدرها هیچوقت به میان این بحث ها کشیده نمی شود. بحث قانون کار هم همینطور و ظلم مضاعفی که به نیروی کار زن می شود. هر وقت حرف مادران مهد زده شود در حد دعواهای زنانه و خاله زنکی پایین آورده می شود. نمی فهمم چرا دعوای مردها از نظر دیگران بر سر موضوعات حیاتی قلمداد می شود اما دعواها و دغدغه های زنان در حد پچ پچه هایی که ارزش شنیدن ندارند تقلیل داده می شود. آنچه من هر روز شاهدش هستم فشار زیادی است که به نیروی کار زن ، چه مادر شاغل و چه پرسنل مهد می آید و دست آخر هم اگر به مدیریت ارجاع پیدا کند حرف آخر این است که مهد هزینه ایست که اگر خیلی سر و صدا کنید می بندیمش.جالب است که همه اینها در سرزمینی اتفاق می افتد که گویا نگران کاهش جمعیتش است و دوست دارد جمعیت را بالا ببرد.


دنبال راه حلم.  چیزی به ذهنتان رسید دریغ نکنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۰
سورمه

ماده 6 قانون کار:

 بر اساس بند چهار اصل چهل و سوم و بند شش اصل دوم و اصول نوزدهم ، بیستم و بیست و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، اجبار افراد به کار معین و بهره کشی از دیگری ممنوع و مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ ، نژاد ، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود و همه افراد اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و هر کس حق دارد شغلی را که به آن مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۴ ، ۰۸:۴۵
سورمه

در راستای این پست امروز به این مطلب سایت یک پزشک برخوردم و فهمیدم کمپینی برای رصد کتاب دزدی در اینترنت به وجود آمده.
امیدوارم باعث بالا رفتن فرهنگمان شود و بفهمیم دانلود کتاب مثل دزدی است و اوضاع نشر و کتابفروشی ها و نویسنده ها و مترجم ها را خراب می کند و اینها کسانی هستند که اگر قرار باشد دزدی کنیم باید جز آخرین آدم هایی باشند که ازشان می دزدیم، نه اولین ها! 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۴۰
سورمه

داستان از اینجا شروع شد که دوستی من را عضو گروهی در تلگرام کرد، گروهی مرتبط با کتاب. وارد گروه که شدم دیدم، پر است از فایل های پی دی اف مجله های خارجی و کتاب هایی که اکثرن قدیمی بودند. ادمین در خصوصی خوش آمد گفت. همانجا ازش سوال کردم که شما برای انتشار پی دی اف کتاب ها قانون خاصی دارید؟ کتاب نویسنده های داخلی را هم می گذارید توی گروه؟ و خلاصه وضعیت کپی رایت چطور است. جواب مبهمی داد که تلاش می کنیم رعایت کنیم. دو روز که گذشت متوجه شدم خبری از رعایت کپی رایت نیست و هرکس هر چه دوست دارد می تواند داخل این گروه شیر کند. تصمیم گرفتم از گروه بیایم بیرون ولی فکر کردم قبلش حرفم را بزنم. بعد از گفتن نظرم و مخالفت های بسیار و موافقت های تک و توک، از من خواسته شد که اگه ناراحتم گروه را ترک کنم. 
این پیامی که در پایین می بینید حرف های ادمین گروه بعد از خارج شدن من از گروه خطاب به کس دیگری است که مثل من دغدغه کپی رایت دارد. عمق استدلال ها را می توانید ببنید و البته به یاد داشته باشید که این گروه جمع سیصد نفر از دوستانی است که کتاب می خوانند.
فکر می کنم اگر کتابفروشی های ما امروز یک به یک بسته می شوند مقصرش فقط کتاب نخوان ها نیستند، بلکه عده ای از کتابخوان ها هم هستند (نظر من مقصرتر) که ارزش کار نویسنده ها و مترجم ها را درک نمی کنند و برایش توجیه های زیبا می تراشند.
امیدوارم روزی برسد که کتاب خرجی واجب به نظر برسد، نه کالایی که می توان بدون عذاب وجدان هر روز آن را دزدید.

اینهم حرف های ادمین محترم:

سلام به همه استادان و دوستان خوبم

این دومین باری هستش که یکی از اعضای گروه مسئله کپی رایت رو در گروه مطرح میکند و چند ساعتی گروه به چالش کشیده می شود. 

محض اطلاع کسانی که فکر میکنند این دو گروه کتابخانه با 350 نفر عضو باعث بهم خوردن نظم بازار فروش کتاب می شود و مؤلفان و مترجمان و ناشران و گرافیست های بازار کتاب رو به ورطه نابودی می کشاند، عرض میکنم که من تابحال هیچکس رو ندیدم که کتابی رو کامل در کامپیوتر و یا موبایل و تبلتش مطالعه کند و دچار سردرد و سرگیجه و سردرگمی نشود. (البته فایل های سرگرمی مثل رمان و جوک و ... شامل این طبقه بندی نمی شوند)

چطور میتوان یک کتاب رفرنس یا یک کتاب حجیم مثل هنر در گذر زمان رو با اون قطر و حجم و وزن حمل کرد؟

چطور میشه در کنفرانس، سمینار، همایش و یا جلسه ای به سوالی که در همان مکان و زمان برای شما و یا مدعوین شما پیش آمده، جوابی بدهید؟

چطور می توانی حتی در یک دورهمی خانوادگی که جرقه ای در ذهن به وجود میاد، سوالی براتون پیش میاد و یا حتی فکر میکنی که مطلبی رو به اشتباه به خاطر سپردی، از ورای کتابهای الکترونیکی موبایل یا آی پدت موضوع مورد نظرت رو بیرون بکشی و به جای اینکه وقتت رو به بطالت و تعریف کردن جوک های سیاه و دیدن کلیپ های سبک بگذرونی، همون موقع جواب کنجکاوی هایت را بدهی و قفل موبایل رو بازکنی، کتاب رو پیدا کنی، صفحاتش رو بالا و پایین کنی، مطلبت رو پیدا کنید و با پیدا کردن و یا مطالعه ی اون مطلب، روح ات رو ارضا کنی.

کدام دانشجو، استاد و یا هر فرد کتابخوان دیگری را شما دیده اید که بتواند کتاب را در موبایل مطالعه کند؟ کامنت بگذارد؟ مطالب مهم اش را هایلایت کند، نوت برداری کند و کلا بتواند یک مطالعه طولانی الکترونیکی داشته باشد. 

من به جرات میتوانم بگویم که در زندگیم هیچوقت چنین شخصی را ندیده ام.

به نظر من بزرگترین مزیتی که این گروه دارد به تصویر کشیدن یک کتابخانه واقعی است. تمام دوستانی که لطف میکنند و کتابهای موجود در حافظه های موبایل و کامپیوترشان را در اختیار ما قرار میدهند، بارگذاری دیتاهایشان طبق نظم و ترتیب خاصی پیش میرود و حتما نام کتاب و نویسنده چه در اسم خود کتاب و یا در توضیحات ضمیمه ی آن گنجانده می شود که با تایپ یک قسمت از نام کتاب می شود در یک گروه با سابقه زمانی و یا حتی حجم و تعداد بسیار بالای کتاب ها، کتاب، مقاله و یا مطلب مورد نظر را به راحتی جستجو و پیدا کرد. 

در ضمن من فکر میکنم که یک مقدار حجم به اشتراک گذاشتن کتاب در این گروه زیاد هستش و اعضای گروه رو دچار شوک کرده. در صورتی که اگر هرفرد رو نه به صورت کلی بلکه جزئی مورد واکاوی قرار بدهیم، متوجه میشویم که ممکن است حتی دو هفته نیز بگذرد ولی کتاب درخواستی و یا حتی کتاب مورد علاقه آن فرد در گروه به اشتراک گذاشته نشود. اصولا هر کتابی که در گروه گذاشته می شود، قرار نیست که حتما مطالعه هم بشود.

یک معمار که علاقه ای به شعر ندارد در وقت بارگذاری کتاب های شعر قاعدتا در کنار، نظاره گر خواهد بود نه مصرف کننده. پس بین حجم به اشتراک گذاشتن و میزان استفاده و کاربرد کتاب های کتابخانه آنلاین فرق بسیاری وجود دارد. 


و حالا میرسیم به قوانین این گروه

متاسفانه دفعه پیش سکوت کردم  به احترام دوستان و استادانم، بی ادبی و توهین دوستمون رو نشنیده گرفتم و خب خودشون هم گروه رو ترک کردند. امروز دوباره دوستان این بحث رو البته خوشبختانه مودبانه تر در گروه مطرح کردند. 

لطف کنید اگر به اشتراک گذاشتن کتاب ها در این گروه شمارو اذیت میکنه و احیانا با خواندن دو صفحه از کتاب و پی بردن به زیبایی های درونی اش به این فکر نمی افتید که قطعا این کتاب ارزش خریدن و وقت گذاشتن مطالعه ی ورق به ورق رو نداره، لطفا این گروه رو ترک کنید و دوستان دیگه مون هم لطف کنند از این به بعد هرکسی رو که به گروه دعوت میکنند، به ایشان خاطرنشان کنند که این گروه قوانین کپی رایت را رعایت نمی کند و اگر اذیت می شوند به هیچ وجه به گروه دعوتشون نکنید تا کدورتی از دوستان به دل نگیرند. 

اگر اعتراض بعدی به قوانین کپی رایت در این گروه مطرح بشود، با اولین کامنت، فرد معترض حذف می شود.



لینک مرتبط:
من دزد کتاب نیستم


درباره من دزد کتاب نیستم در یک پزشک

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۷
سورمه

جریان نیلوفر اردلان خارج از بحث مزخرف بودن و ضد زن بودن قوانین ایران، خیلی جریان جالبی است. جالبیش به اعلام این قضیه در رسانه های عمومی و شبکه های اجتماعی برمی گردد. اینکه این زن از اعلام چنین اتفاقی نترسید و اینکه روز به روز ترس زن ها در به دست آوردن بدیهی ترین حقوق انسانیشان می ریزد و این خوب است.
جالبتر از آن نظرات مردها در شبکه های اجتماعی است. کاری با واقعی بودن یا نبودن این نظرات واینکه اگر این مردان در جایگاه همسر نیلوفر اردلان بودند ندارم، اما کمتر دیده بودم که مردان در شبکه های اجتماعی اینطور با تصمیم هم جنسشان مخالفت کنند.
از همه اینها که بگذریم، مجریان محترم صدا و سیما یکی بهتر از دیگری از آب در می آیند و اسم این را نمی دانم چه می شود گذاشت یا چه نتیجه ای می شود ازش گرفت. شاید نشان دهنده هیچ چیز نباشد غیر از اینکه امروز زن ها کمتر سکوت می کنند و این مردان هم دسته ای از مردان همین جامعه هستند که البته بیشتر در تیررس افکار عمومی قرار دارند، و گرنه فکر نمی کنم صدا و سیما برای جمع کردن چنین مردانی دور هم آزمون گرفته باشد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۳
سورمه