امروز رفتم آشغال جمع کردم. همیشه دوست داشتم جزو این گروه هایی باشم که
می رن تو طبیعت یا پارک ها یا سطح شهر و آشغال هایی رو که مردم ریختن جمع می کنن.
به نظرم کاری که می کردن خیلی با معنی بود ولی هیچوقت پیش نیومده بود که خودم عضو
یکی از این گروه ها باشم. حالا با همین چندتا دوست اهوازی با وجود گرما رفتیم و یه
مراسم آشغال جمع کنی راه انداختیم و با اینکه حسابی گرمم شد و خسته شدم و تعدادمون
هم کم بود، اما خیلی خوب بود و خوش گذشت.
بچه ها کلی نظرهای مختلف دادن که برای بهتر شدن کار و تاثیر بیشتر
حرکتمون چه کارهایی می شه انجام بدیم. یکی از اعضای گروه حرف خیلی جالبی زد، گفت:
ما می خوایم از تعداد آشغال ریزها کم کنیم، نمی خوایم به تعداد آشغال جمع کن ها
اضافه کنیم.
حرف خیلی درستی بود. منظورش این بود که باید مردم این حرکت ما رو
ببینن و روشون تاثیر بذاره. حالا داریم
فکر می کنیم چطور می شه بیشتر روی مردم تاثیر بذاریم.