چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۳۹ ق.ظ
خوب... فکر می کنم شاید یک توضیح راجع به پست قبل لازم است.
دوستی دارم که زن موفقی است. سی و چند ساله است. در یک شرکت بزرگ کار می کند و شرکت به کار اونیاز دارد ، بس که کارمند خوبی است. با سواد است. باهوش است. تحصیلات بالایی دارد. برای رسیدن به جایگاهش خیلی تلاش کرده و از خیلی سدها عبور کرده است چون غیر از محدودیت های جامعه و محل کار یک خانواده سنتی داشته است.
حالا به یک دلیلی که از نظر من و احتمالن بسیاری از شما خیلی کوچک و خنده دار است در خانه زندانی شده و از تمام فعالیت های اجتماعی محروم شده است و متاسفانه من چون دوستش هستم و یکی از اعضای خانواده نیستم نمی توانم کمکی بهش بکنم.
خوب از نظر من این مسخره است یا خیلی کلمات بدتر از مسخره می توانم برایش به کار ببرم. اینکه ما هیچ نهادی در این مملکت نداریم که از چنین زن هایی که تعدادشان اصلن کم نیست دفاع بکند و به جایش یک عالم نهاد داریم که مدام بخواهد به محدودیت های زنان اضافه کند. اینکه به راحتی در هر سن و موقعیت اجتماعی می شود جلوی موفقیت و مسیر یک زن را سد کرد و برایش مزخرف ترین دلایل را آورد.
این روزها حس غالبم این است که هیچ چیز هیچ وقت درست نمی شود.
۳
۰
۹۴/۰۸/۰۶