سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

از دیگران:

بخش بزرگی از این جهان را زنان تشکیل می‌دهند. زنانی که اغلب‌شان به زیبایی و خوش‌صدایی هنرپیشه‌ها و خواننده‌ها و سلبریتی‌ها نیستند. زنانی که هر روز با تبعیض‌ها و نگاه‌ها و آزارهای کلامی و حتی خشونت روبرو می‌شوند و با این وجود، به رسیدن به روز بعد که می‌تواند بهتر باشد امیدوارند. ما این زنان را نمی‌بینیم. فراموش‌شان می‌کنیم چون ظاهر یا دستاوردی درخشان ندارند، از کنارشان عبور می‌کنیم و بی‌تفاوتیم، چنان‌که گویی اصلاً وجود ندارند. این موضوع، فقط درباره‌ی کلیپ بانوی وبلاگ‌نویس لهستانی نیست. یادآوری‌ای برای همه‌ی دنیا و ماست: بیایید لطفاً هر طور که شده، زنان واقعی را فراموش نکنیم!

متن کامل این مطلب را در یک پزشک بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۰:۱۴
سورمه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۰۸:۲۴
سورمه

حس می کنم زن هایی که خیلی برای آزادیشان زحمت کشیده اند و در این راه هزینه زیادی پرداخت کرده اند یا درد زیادی متحمل شده اند گاهی خشمشان را  سر زن های دیگر خالی می کنند. انگار به دلیل انفعال دیگر زن ها هزینه پرداخت کرده اند یا چون در جامعه زنان یک استثنا به حساب می آمده اند مجبور شده اند بیشتر خودشان را توضیح بدهند یا تلاش بیشتری کنند برای رهایی. غافل از اینکه چه کسی می داند زن های دیگر چه می کشند؟ غیر از این است که هر کدام از این زن ها از بیرون ممکن است به چشم ما بسیار آزاد و بدون مشکل به نظر برسد؟ غیر از این است که زن ها مشکلات و محدودیت های خود را پنهان می کنند تا مبادا آبروی خودشان یا خانواده شان نرود؟ غیر از این است که با تمام بلاهایی که خانواده ها سر دخترانشان می آورند باز هم دخترها هوای خانواده هاشان را دارند چون در جامعه ایران از هر نظر به این خانواده ها وابسته اند؟ یا حتا به طور آگاهانه یا ناآگاه به خانواده هایشان برای برقراری این محدودیت ها حق می دهند چون هرگز یادنگرفته اند که زن هم یک انسان صاحب حق است؟  چطور می شود فهمید زنی در خانه چه وضعیتی دارد؟

چند وقت پیش با یکی از همکارهای خانم درباره زنان خانه دار حرف می زدیم. می گفت نمی تواند بپذیرد که زن خانه دار هم مشارکت مردش را در خانه بخواهد، مثلن مرد جارو بکشد و زن تلویزیون ببیند. گفتم خوب همه مردها باید در خانه کمک کنند، به هر حا خانه هر دویشان است. گفت بعضی از این زن ها فکر می کنند در قبال سکس با همسرانشان باید همه نوع سرویسی بگیرند، سکس را یک جور سرویس می دانند در حالی که لذت آن دو طرفه است. پرسیدم از کجا می دانی این زن ها از ارتباطشان لذت می برند؟ شاید واقعن ارتباط جنسی برایشان یک نوع سرویس است که با تحمل درد و ناراحتی و فقط به دلیل باورهای رایج و به اصطلاح از دست ندادن همسرانشان به آن تن می دهند. شاید خیلی هاشان حتا به ذهنشان هم خطور نمی کند که ممکن است بتوانند به این رابطه نه بگویند یا از آن لذت ببرند. بعضی هاشان فکر می کنند لذت بردن از رابطه آنها را به زن های بد شبیه می کند. بعد برایش از شبی گفتم که با پنج زن متاهل دور هم جمع شده بودیم و بحث کشیده بود به روابط و در کمال تعجب دیدم که از پنج زنی که در آن جمع بودند هیچکدام از روابطشان راضی نیستند و لذت را تجربه نکرده اند. شاید برای همین بود که یکی از دوستان متاهلم با وجود اینکه شاغل بود و درآمد خوبی هم داشت اعتقاد داشت که در سالگرد ازدواج فقط مرد باید به زن هدیه بدهد.

خلاصه که کاش به جایی برسیم که شناختمان از جامعه بسته مان با ارزش های دوگانه اش بیشتر شود. جامعه ای که می خواهد مدرن باشد اما نمی تواند سنت ها و فرهنگ مردسالارش را رها کند در نتیجه ظاهری مدرن با درونی سنتی به خودش می گیرد. مثل زنانی که فکر می کنند شاغل بودن ارزش است اما در عین حال نبایند بگذارند مردشان در خانه کار کند.

شاید فشار بر زنان کمتر شود اگر حقایق را بیشتر آشکار کنند، یکدیگر را کمتر قضاوت کنند و سعی کنند بفهمند که همه ما کم و بیش، آگاهانه یا ناخودآگاه از تبعیض و نابرابری در این جامعه و با این فرهنگ در رنجیم. شاید آنوقت خودمان بیشتر هوای هم را داشته باشیم.
 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۰:۳۷
سورمه

zanane emrooz

خبر خوب اینکه «زنان امروز» برگشته است. البته گویا همزمان با نمایشگاه مطبوعات، ولی من تازه دیشب هنگام رد شدن از کنار دک روزنامه فروشی و سرک کشیدن میان روزنامه ها و مجلات دیدمش و چشم هایم برق زد. شماره آبان را خریدم و مشغول خواندنم. 

حس خوبی است، مثل بازگشت دوست سفر کرده و در آغوش گرفتنش.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۴ ، ۰۹:۴۱
سورمه

اثر فرهاد بهرامی ریکانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۲
سورمه


در جریان هستید یا نه؟ این هفته، هفته ی کتاب و کتاب خوانی است و خیلی از کتابفروشی ها تخفیف 10 درصدی می دهند، همین طور شهرکتاب آنلایندیجیکالا هم کتاب هایش را با 20 درصد تخفیف می فروشد و سایت انتشارات ایرانشناسی هم با همین حدود.

خلاصه که کتاب بخرید یا حداقل در کتابفروشی ها پرسه بزنید و کتاب ورق بزنید.

به امید روزی که همه هفته ها، هفته کتاب باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۶
سورمه

این هفته درگیر استخدامی ها بودم. اکثر کسانی که می آیند برای کارگری در خط تولید متولدین 73 تا 66 هستند. تعداد دهه هفتادی ها نسبتن بیشتر است. همه دیپلم دارند، اغلب از هنرستان و کار و دانش.

مراجعان این هفته حدود سی نفر بودند که اغلب جای دیگری کار کرده بودند یا کار می کردند. خیلی هاشان در صنایع وابسته به خودروسازی کار می کردند، انواع قطعه سازی ها و شرکت های کوچک وابسته به خودروسازی های بزرگ، که حالا با رکود بازار خودرو شرکت هاشان ورشکست شده بودند یا تعدیل نیرو کرده بودند. 

خیلی هاشان خانواده های کشاورزی دارند که در روستا زندگی می کنند و از روستا به شهر آمده اند برای کار، چون در شهرستان کار کمتر است و چون کشاورزی یک شغل فصلی است.
اغلب در شهرهای حاشیه تهران مثل شهرقدس، رباط کریم و اسلام شهر ساکن هستند. 
آنها که در صنایع مرتبط با ساختمان سازی کار می کرده اند هم وضعیت مشابهی دارند مثل آهن فروش ها و معاملات ملکی ها.

این هفته، به این موضوع فکر می کردم که مشاغلی که اینها ازش بیکار شده اند یکجورهایی در حال حاضر آفت کشور است. کشاورزی 92 درصد آب ایران را مصرف می کند و ما را به سرعت به پرتگاه بی آبی نزدیک می کند. محصولاتی مثل هندانه و سیب که پرآب بر هستند منطقن دیگر نباید در ایران تولید شوند و برای بقیه محصولات هم باید از آبیاری مکانیزه استفاده شود. به طور کلی کشاورزی باید در کشور ما کم شود.

صنایع خودروسازی غیر از اینکه خودرو بی کیفیت تولید می کنند و پول هنگفتی بابتش می گیرند باعث روز به روز بدتر شدن ترافیک و آلودگی روز افزون هوا می شوند.
ساختمان سازی هم که هر روز باغ ها و درخت ها را در می نوردد و زمین ها را می بلعد.
اما با همه اینها وقتی اینهمه آدم در این زمینه ها مشغول کارند، آدم هایی که هیچ مهارت تخصصی ندارند و فقط می توانند کارهای یدی انجام دهند و هر روز از کار بیکار می شوند،  باید برایشان به فکر مشاغل جایگزین باشیم.

به نظر می رسد برنامه ریزی و تصمیم گیری همه جانبه تر و جدی تری بابت همه این مسائل باید انجام شود. با اسم گذاری هایی مثل «دولت محیط زیست» یا همه فعالیت های مردمی که در حال حاضر با زحمت فراوان از سوی ان جی اوها در حال اجراست، این جریان ختم به خیر نخواهد شد، چون تصمیم گیری تخصصی تری لازم است و خیلی از دستگاه ها باید درگیر شوند. در حالیکه  ما  امروز مجبوریم هر چند وقت یک بار حداقل ها را هم توضیح دهیم و یکی از وزیران دولت را توجیه کنیم که فلان جا سد نزند یا فلان جنگل را از بین نبرد، اینها باید بدیهیاتی باشد  که همه بدنه دولت و تصمیم گیرندگان درباره آن توجیه اند و فکرها به سمت اهداف کلان تر و موثری تری معطوف شود.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۸:۴۰
سورمه

هر چه بیشتر مى دوم کمتر راضى مى شوم و نمى دانم چرا.

شاید به حجم عظیم تجربه هاى نداشته، راه هاى نرفته، کتاب هاى نخوانده و ندانسته هایم بیشتر واقف مى شوم.

کاش از اول می دانستم زندگى ممکن است چقدر کوتاه و در عین حال پر از چیزهای جدید و تازه باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۲۱:۱۲
سورمه

دیشب سری زدم به نمایشگاه مطبوعات.


نمی دانم این دوستان همشهری چه اصراری دارند که هر سال یک غرفه گنده ی بی مزه داشته باشند! یعنی بالاخره آدم می رود نمایشگاه مطبوعات که یا نویسندگان مورد علاقه اش را ببیند یا حداقل نشریات مورد علاقه اش را و در این بین اگر 4 تا شماره هم از دستش در رفته، شاید بتواند آنجا تهیه کند و آرشیوش را کامل کند. ولی همشهری با اینهمه نشریه ای که تولید می کند یک غرفه می زند به نام همشهری! بعد مثل خبرگزاری ها آدم دعوت می کند توی غرفه اش. عزیزم توجیه باش شما ایسنا و ایرنا ومهر نیستی ها!



من مثلن دلم می خواهد غرفه ای وجود داشته باشد به نام سرزمین من، پر از مجله های سرزمین من باشد و یک ساعت همان جا بمانم و مشغول شوم با مجله مورد علاقه ام. اگر 4تا نویسنده سرزمین من هم آن دور و بر باشد که چه بهتر. حالا ما هر سال این موضوع را تذکر می دهیم باز هم فایده ندارد!


جای ماهنامه ی زنان امروز خیلی خالی بود. 

جای دوستان دلواپس که نیامدند اصلن خالی نبود! والا از شما چه پنهان باعث خوشحالی هم بود که نبودند و البته جای بسی تعجب! از بس که تحریم به این دوستان نمی آید. آخر ما عادت کرده ایم این دوستان با هر چیزی که موافق نیستند کرکره اش را بکشند پایین یا بزنند زیر چهارپایه! 



دیدن بعضی غرفه ها حتا اگر دیگر مجله شان را نخوانیم خوشحال کننده است. چلچراغ، خط خطی و دانشمند از آن جمله اند.






فرهنگ مردم امسال هم مثل پارسال نه کارتخوان داشت، نه پلاستیک! ما هم مجبور شدیم کتاب هایمان را بزنیم زیربغلمان. البته دلیلی که آوردند این بود که کسی ازشان خرید نمی کند. اگر فرهنگ مردم را نمی شناسید بروید آشنا شوید.


بخارا هم همسایه اش کارتخوان داشت. رفتم شماره جشن نامه پوری سلطانی را خریدم. چه خوب که بخارا قبل مرگ پوری، شبی را بهش اختصاص داده بود.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۰۸
سورمه

نیروی انسانی در ایران معنی هیچ می دهد. نیروی بیکار انقدر زیاد شده که سازمان ها به سمت این تفکر رفته اند  که اگر خوب کار نکرد، اگر کوچکترین مساله ای داشت، اگر اعتراض کرد، اگر پررو بازی درآورد، قراردادش را تمدید نمی کنیم. آن هایی هم که در سازمان می مانند مدام با قرارداد تهدید می شوند. قراردادها اغلب یک ماهه هستند یا نهایتن سه ماهه و حتا 25 روزه هم دیده شده است. این علاقه به نشان دادن قدرت از کجا آمده است؟ 
 
یک دلیل مهم کم شدن اعتماد و زیاد شدن زیر آب زنی و دروغ گویی در سازمان ها همین است. وقتی امنیتی وجود ندارد و در کنار آن امکانات و منابع و کار کم است، آدم ها تنها به دنبال از دست ندادن وضعیت موجودند و حاضرند برای حفظش به هر کاری دست بزنند. وقتی آدم ها مدام تهدید شوند و بترسند، یاد می گیرند خشم و اعتراضشان را به شکل های مخفیانه ابراز کنند. یکی از دلایل زیاد شدن بدجنسی ها این است که محیط آدم ها امن نیست. رسمی بودن نیروی کار شاید این عیب را داشته باشد که دست و پای کارفرما را می بندد اما این حسن را دارد که نیروی رسمی چون دغدغه قرارداد ندارد شفاف تر است، حرفش را رک می زند و اعتراضش را می کند.
 
چند روز پیش به کسی می گفتم ما از همه چیز فقط عیبش را گرفته ایم. اقتصادمان دولتی است و از این نظر به کشورهای کمونیستی شبیهیم اما از نظر اهمیت به نیروی انسانی آخر سرمایه داری کارگر له کن هستیم! باید برای این ملغمه ای که اختراع کرده ایم نام درخوری پیدا کنیم! ملغمه ای که حتا دقیقن مشخص نیست به نفع کیست.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۵
سورمه