سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۸ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است


در زنجان عمارتی هست به نام «ذوالفقاری» که مرمت شده و امروز موزه باستان شناسی زنجان است. در این موزه آثار مختلفی نگهداری می شود.


 از هیجان انگیز ترین این آثار یکی نمونه پارچه هایی است که به دوران ساسانی باز می گردد و می توانید بافت و رنگ آنها را ببینید. پارچه هایی متعلق به هزار و پانصد سال پیش!


اما هیجان انگیزتر از پارچه ها مردان نمکی هستند، به خصوص مرد نمکی شماره چهار که سالم ترین مرد نمکی است. 
داستان این است که در معدن نمک چهرآباد، در زمان حفر معدن جسدی پیدا می شود. گمان بر این بوده که این جسد تازه کشته شده است. به هر حال کار متوقف می شود و بعد از بررسی مشخص می شود که این جسد متعلق به...

متعلق به دوره هخامنشی است! فوق العاده نیست؟
این جسد به شکلی خشک شده که دست هایش حائل صورتش قرار گرفته و پنجه هایش نیمه باز است. حتا ناخن های این جسد سالم هستند. شاید جالبتر از آن لباسی است که بر تن این مرد دیده می شود و می تواند نشان دهد پوشش در آن زمان به چه شکل بوده است. این مرد 16 سال داشته و بر اساس لباس و گوشواره ای که بر گوش دارد گمان می رود از طبقه بالای جامعه بوده و نمی تواند یک کارگر معدن باشد.


پیوندهای مرتبط:
 منسوجات مردان نمکی
مردان نمکی روایتگر تاریخ کهن
موزه باستانشناسی ذوالفقاری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۴۶
سورمه

پنجشنبه و جمعه با بچه های کلاس سفر آموزشی داشتیم به قزوین و زنجان. سفر خیلی خوبی بود. اگر وقت کنم بعضی از چیزهای هیجان انگیزی که دیدم رو اینجا می نویسم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۵۴
سورمه

 «مهربانی» از مهمترین صفاتی است که باید مداوم به دنبالش باشیم، هم در خودمان و هم در آدم های دور و برمان. مهربانی خیلی از مشکلات را حل می کند، زندگی را زیباتر، آرام تر و پر لذت تر می کند. قدر آدم های مهربان را باید دانست و زندگی را از آن ها پر کرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۴۸
سورمه


دوشنبه اولین جلسه درس تاریخ معاصر ایران بود. استاد از قاجارها شروع کرد و راجع به آقا محمد خان، لطفعلی خان زند، کریمخان، گربایدوف و... صحبت کرد.
دبیرستانی بودم که کتاب «خواجه تاجدار» ذبیح الله منصوری را خواندم و وقتی به قسمت لطفعلی خان زند و بلاهایی که آقا محمد خان سرش آورده بود رسیدم کل آن شب را گریه کردم. ولی امروز خیلی به این روایت ها از تاریخ مطمئن نیستم. فکر می کنم خیلی بیشتر باید بخوانم تا بفهمم اینها چقدر درست است. هم راجع به ماجرای آقا محمد خان و هم راجع به گریبایدوف به نظرم همه چیز خیلی یک طرفه است. 
خصوصن مسئله ای که با جریان گریبایدوف دارم «زن ها» هستند. هیچکس به این مساله توجه نمی کند که این زن های ارمنی و گرجی واقعن «می خواستند» ایران باشند یا نه. برای ایرانی جماعت انگار این قضیه اصلن جای سوال ندارد. خیلی از این زن ها اسرایی بودند که خرید و فروش شده بودند و بعد از اتفاقاتی، حالا شده بودند زن فلان مرد ایرانی یا از او بچه دار شده بودند. ناخودگاه یاد زن های ایزدی می افتم که حالا دست داعش هستند. مثلن اگر این زن ها چندین سال بعد بخواهد برگردند به جایی که بودند و مردانشان نگذارند از نظر چه کسی ممکن است اسمش بشود «ناموس پرستی»؟ گرچه فعلن دارم می خوانم و این نتیجه گیری نهایی نیست.

پ.ن: گاهی به شدت فکر می کنم تاریخ یا قسمتی از آن باید به وسیله ی زن ها و بچه ها و اقلیت ها بازنویسی شود. صداهایی در تاریخ انگار هیچوقت به گوش کسی نرسیده است. 

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۵
سورمه


وقتی شما مدتی با کودکان سر و کار داشته باشید، کم کم شاخک هایتان به مسائل مربوط به کودکان حساس می شود. البته اگر روان شناس باشید و با آدم بزرگ ها سر وکار داشت باشید، گهگاهی به فکر فرو می روید که شاید بهتر است اینهمه برای تغییر مسائل مربوط به آدم ها بزرگ ها وقت نگذارید و از بچه ها شروع کنید تا سرمایه گذاری بهتری کرده باشید.
از نظر من که تازه، وارد دنیای بچه ها شده ام یکی از اتفاقات خوب سال های اخیر به وجود آمدن جشن لاکپشت پرنده است. گروهی از منتقدان و کارشناسان کودک و نوجوان هر سه ماه یک بار فهرستی از بهترین کتاب های آن سه ماه تهیه می کنند و در آخر هر فصل جشن کوچکی در شهرکتاب مرکزی ترتیب داده می شود تا این کتاب ها به خانواده ها معرفی شوند. بعضی از نویسندگان یا تصویرگران کودک و نوجوان هم در این جشن حاضر می شوند و کتاب ها را امضا می کنند. 
این روزها که بازار کتاب پر از کتاب های مختلف است، لاکپشت پرنده هم راهنمای خوبی برای خانواده هاست و هم وسیله ای برای اشاعه ی کتابخوانی است.
توصیه ام این است که هر وقت می خواهید برای بچه ای کتاب بخرید، نگاهی به لیست های لاکپشت پرنده بیندازید.
پیوند مرتبط:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۴۱
سورمه


لینک مرتبط:

مجید خسرو انجم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۷
سورمه


 کتاب تازه ای که این روزها خوانده ام و دو روزه هم تمامش کردم، «برای این لحظه متشکرم» بود. البته هر اتفاقی را باید از چشم دیگرانی هم که آن اتفاق بهشان مربوط است دید اما «والری تریرویلر» (که فامیلش برای من سخت است) با نوشتن این کتاب کاری کرده کارستان و جناب «اولاند» را با خاک یکسان کرده تا حدودی.
«برای این لحظه متشکرم» خاطرات والری بانوی اول سابق فرانسه است که همین بانوی اول بودن او هم پدیده س تازه ایست از این نظر که او با اولاند ازدواج نکرده بود.
روزی اولاند و والری برای «سگولن رویال» همسر اولاند و مادر چهار فرزند او داستان ساز شدند و چند سال بعد «ژولی گیه» بازیگر فرانسوی و اولاند برای والری. والری سکوت کرد اما ضربه ی نهایی را با نوشتن و انتشار این کتاب وارد کرد و کتاب واقعن خواندنی است. 
پ.ن: ولورین معتقد است والری تریرویلر باید می گذاشت این کتاب را نزدیک انتخابات فرانسه منتشر می کرد.
پیوند مرتبط:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۳
سورمه

امروز از اینکه بیان رو پیدا کردم خیلی خوشحال شدم. البته تداوم این خوشحالی احتمالن به شناخت چند ماه آینده من از این سرویس بر می گرده ولی من اصلن تا امروز نمی دونستم همچین سرویس دهنده ای هم وجود داره و فعلن از امکانات و فضای این سرویس دهنده ذوق زده ام.
طبق پیش بینیم در وبلاگم (در بلاگفا) به جای دیگه که اینجا باشه اسباب کشی می کنم و امیدوارم دیگه از اینجا تکون نخورم.
درباره بلاگفا و مشکلی که براش پیش اومده خیلی غرها دارم بزنم ولی حال ندارم! به هر حال به خاطر آدم های آواره شده ای مثل خودم امیدوارم بلاگفا حالش خوب بشه و بهتر از قبل به کارش ادامه بده.
جریان وبلاگستان در ایران شبیه خودروسازهای وطنیه. شما انتخاب چندانی ندارید. برای خودتون می گردین و یه سرویس دهنده پیدا می کنید. وسواس به خرج می دید که خدمات خوبی به شما ارائه بده و بعد شروع می کنید به نوشتن، غافل از اینکه چند صباحی بعد به دلایل مثلن سیاسی تمام سرویس های غیروطنی به روی شما بسته می شه.
 زمانی که بلاگ اسپات و وردپرس به طور کامل فیلتر شدند هم اغلب وبلاگ نویس ها فکر نمی کردن این فیلترینگ ابدی باشه و منتظر موندن ولی خوب انتظار بی نتیجه بود و خیلی از ما کوچ کردیم به جاهای دیگه و دوباره از سر شروع کردیم و مجبور شدیم بین پرایدهای موجود در فضای وبلاگستان یکی رو انتخاب کنیم.
به هر حال خوشحالم که دوباره دارم می نویسم و این از همه چیز مهمتره.
پیوندهای مرتبط:
سورمه در بلاگفا
سورمه در بلاگ اسپات

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۳
سورمه