سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۵۱ مطلب با موضوع «خواندنی ها» ثبت شده است

مقام عیش میسر نمی شود بی رنج                 بلی به حکم بلا بسته اند عهد الست
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می باش   که نیستی ست سرانجام هر کمال که هست
 به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی                  هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۳:۴۹
سورمه

«چند وقت به خود زحمت دادم ریش گذاشتم. امروز خیال کردم مگر در بارگاه خدایی ریش داشتن سبب تغییر تقدیر است، جمعی هستند ریش ندارند و عقل دارند نان شب ندارند، برخی ریش دارند و عقل ندارند و در ناز و نعمت هستند، زحمت بیهوده چرا، دو روز دنیا قابل نیست. ریش را تراشیدم و آسوده شدم.»

پنج شنبه، 4 جمادی الثانیه سنه 1292 قمری
از کتاب روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه، ص 5

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۹
سورمه


از احمد محمود کتابی خوانده اید؟ اصلن احمد محمود را می شناسید؟
دیروز دوستی سوالی برایم فرستاد درباره رمان همسایه های احمد محمود. گفت سوالی در یک شبکه اجتماعی مطرح شده و حرف هایی علیه احمد محمود و کتاب هایش گفته شده و خودش چون همسایه ها را نخوانده بود متوسل به من شده بود که بگویم این حرف ها درست است یا نه.
نکته جالب ماجرا این بود که نه کسی که آن حرف ها را مطرح کرده بود کتاب را خوانده بود و نه این دوستی که می خواست پاسخ حرف ها را بدهد!
من فکر کردم چه به سر ما آمده که فکر می کنیم با تجربه دیگران می توانیم جواب هم را بدهیم یا اصلن باید حتمن جواب بدهیم. از چنین گفتگوهایی چیزی هم عاید کسی می شود؟
سوالات این دوست سه مورد بود: 1. آیا کتاب همسایه ها بعد از انقلاب مجوز چاپ داشته است؟ 2.آیا کتاب همسایه ها حاوی مضامین غیراخلاقی یا پو.ر.ن است؟ 3.آیا در سراسر کتاب سیاه نمایی موج می زند؟
اینکه ما با بهترین آثار سیاسی اجتماعی مملکتمان اینطور تا می کنیم و چنین برچسب هایی بهشان می زنیم، اینکه همسایه ها و مدار صفر درجه ناشناخته می مانند یا اگر درباره شان حرف زده می شود از طرف کسانی است که لای این کتاب ها را باز نکرده اند و فقط برای هم شاخ و شانه می کشند فاجعه است.
از مجلس و وزارت ارشاد گرفته تا عموم مردم داریم مدام از فیلم ها و کتاب های ندیده و نخوانده حرف می زنیم و مدام با هم دعوا می کنیم. در واقع با هم دعوا داریم و این آثار را بهانه ی دعواهایمان کرده ایم، چه کتاب همسایه های احمد محمود باشد یا فیلم قصه های رخشان بنی اعتماد.
لازم است اینجا یادآوری کنم که آدم هستیم؟ که قرار است مغزی داشته باشیم و با آن فکر کنیم و انتقاد کنیم و به نتیجه برسیم؟ 
لازم است بگویم یکبار بیشتر زندگی نمی کنیم؟ بگویم ادبیات و فیلم و نقاشی و ... هنر هستند برای رنگین تر کردن و غنی تر کردن این زندگی تکرار نشدنی؟
پس چرا وقتمان را در این بحث ها تلف می کنیم؟ بحث بر سر چیزی که خودمان تجربه نکرده ایم و نمی دانیم چیست. انگار کسی به ما گفته باشد گل چیست بدون اینکه ما گل را دیده باشیم، بوییده باشیم از رنگش لذت برده باشیم و بدانیم چه شکلی است، بعد با یک نفر دیگر که او هم هیچ وقت گلی را ندیده و نبوییده راجع به گل بحث کنیم و توی سر و کله هم بزنیم! و البته این وسط چیزی که فراموش می شود و ما هرگز لذت تجربه اش را به دست نمی آوریم همان گل است.
لطفن هر وقت مشغول بحث راجع به هر چیزی هستید چند ثانیه دست نگه دارید و ببینید اصل بحث درست است و واقعن دعوا سر چیست. ببینید هیچ کار بهتر و مفیدتر و جالب تری نیست که انجام بدهید.
بیشتر کتاب بخوانید و بیشتر فیلم ببینید و تا خودتان نخوانده اید و ندیده اید حرف هیچکس را قبول نکنید. شما به دنیا آمده اید که خودتان بفهمید و تجربه کنید و اگر اینطور زندگی نمی کنید به خودتان و به دنیا خیلی بدهکار خواهید بود.
پیوند:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۴۲
سورمه


وقتی شما مدتی با کودکان سر و کار داشته باشید، کم کم شاخک هایتان به مسائل مربوط به کودکان حساس می شود. البته اگر روان شناس باشید و با آدم بزرگ ها سر وکار داشت باشید، گهگاهی به فکر فرو می روید که شاید بهتر است اینهمه برای تغییر مسائل مربوط به آدم ها بزرگ ها وقت نگذارید و از بچه ها شروع کنید تا سرمایه گذاری بهتری کرده باشید.
از نظر من که تازه، وارد دنیای بچه ها شده ام یکی از اتفاقات خوب سال های اخیر به وجود آمدن جشن لاکپشت پرنده است. گروهی از منتقدان و کارشناسان کودک و نوجوان هر سه ماه یک بار فهرستی از بهترین کتاب های آن سه ماه تهیه می کنند و در آخر هر فصل جشن کوچکی در شهرکتاب مرکزی ترتیب داده می شود تا این کتاب ها به خانواده ها معرفی شوند. بعضی از نویسندگان یا تصویرگران کودک و نوجوان هم در این جشن حاضر می شوند و کتاب ها را امضا می کنند. 
این روزها که بازار کتاب پر از کتاب های مختلف است، لاکپشت پرنده هم راهنمای خوبی برای خانواده هاست و هم وسیله ای برای اشاعه ی کتابخوانی است.
توصیه ام این است که هر وقت می خواهید برای بچه ای کتاب بخرید، نگاهی به لیست های لاکپشت پرنده بیندازید.
پیوند مرتبط:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۴۱
سورمه


 کتاب تازه ای که این روزها خوانده ام و دو روزه هم تمامش کردم، «برای این لحظه متشکرم» بود. البته هر اتفاقی را باید از چشم دیگرانی هم که آن اتفاق بهشان مربوط است دید اما «والری تریرویلر» (که فامیلش برای من سخت است) با نوشتن این کتاب کاری کرده کارستان و جناب «اولاند» را با خاک یکسان کرده تا حدودی.
«برای این لحظه متشکرم» خاطرات والری بانوی اول سابق فرانسه است که همین بانوی اول بودن او هم پدیده س تازه ایست از این نظر که او با اولاند ازدواج نکرده بود.
روزی اولاند و والری برای «سگولن رویال» همسر اولاند و مادر چهار فرزند او داستان ساز شدند و چند سال بعد «ژولی گیه» بازیگر فرانسوی و اولاند برای والری. والری سکوت کرد اما ضربه ی نهایی را با نوشتن و انتشار این کتاب وارد کرد و کتاب واقعن خواندنی است. 
پ.ن: ولورین معتقد است والری تریرویلر باید می گذاشت این کتاب را نزدیک انتخابات فرانسه منتشر می کرد.
پیوند مرتبط:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۳
سورمه


در راستای خواندن رمان نوجوان یک کتاب خوب و دوست داشتنی خواندم و توصیه می کنم شما هم بخوانید.

ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر، داستان برادلی چاکرز است که ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر می نشیند و هیچکس دوستش ندارد.
واقعن کتاب های نوجوان دوست داشتنی اند.
,

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۳:۲۱
سورمه

 

جنگ صلح است
آزادی بردگی است
نادانی توانایی است

خوب! کتاب جدیدی که شروع کرده ام 1984 است، بالاخره! 1984 از آن کتاب هایی است که حس می کردم نخواندنش مایه آبروریزی است (از آن نظرات ضایع روزگار)! این کتاب را سال 86 خریدم و قیمت پشت جلدش 2700 تومن است! ولی از آن موقع نخوانده مانده. شاید به خاطر ترس من از چیزهایی که ممکن است درش نوشته شده باشد و البته بعد از سال 88 دیگر ذهنم فضایی برای چنین کتابی نداشت!
حالا دارم می خوانمش و خیلی جالب است.دنیای بسته و خفقان آور کتاب نشان دهنده یک نظام توتالیتر است. هنوز تاریخچه ی کتاب را نخوانده ام ولی احتمالن الهام گرفته از نظام های کمونیستی است و به نوعی پیش بینی آینده آنها. گرچه امروز وقتی به دور و بر نگاه کنیم می فهمیم که هر نظام تمامیت خواهی می تواند همین بلاها را بر سر انسان بیاورد، چه در لوای کمونیسم باشد، چه سرمایه داری و چه دین. مثلن تله اسکرین من را به یاد تلویزیون های جدید سامسونگ می اندازد که هم گیرنده و هم فرستنده اند و باعث بحث های زیادی راجع به حریم خصوصی شده اند. داعش امروز تیشه به ریشه ی شهرهای باستانی و موزه ها می زنند، انگار می توان گذشته را محو کرد. در دنیای آزاد از بین رفتن خانواده، یک شکل شدن آدم ها، یک شکل شدن زبان، از بین رفتن عشق و جایگزینی شهوترانی، همه به شکلی وجود دارند و من را یاد پدیده جهانی شدن می اندازد. سیاست هایی در کارند تا به انسان هااحساسآزادی بدهند ولی او را به همین نتایج برسانند. فرقش این است که امروز آدم ها فکر می کنندکه این مسیر انتخاب خود آن هاست و راحت تر با همه چیز کنار می آیند و همه چیز را مصرف می کنند. بعضی صحنه ها هم من را یاد اینجا می اندازد. هنوز به نیمه کتاب هم نرسیده ام، شاید این نظرات تغییر کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۴ ، ۰۷:۲۲
سورمه


ببینید، در داستان دو مقطع مهم است، آغاز و پایان. پایان و تاثیرگزاری آن باید چنان باشد که خواننده وقتی کتاب را بست بتواند همچنان با داستان باشد و آن را در ذهنش ادامه دهد. یعنی اگر کتاب را بست و دیگر درباره آن فکر نکرد و برایش تمام شد، رمان موفق نیوده است. کتاب موفق وقتی بسته شد در ذهن خواننده ادامه پیدا می کند. خواننده با آدم های داستان درگیر می شود و درباره شان فکر می کند.
-----------------------
من معتقدم که می شود ساده نوشت-دقت کنید:ساده، نه مبتذل- می شود ساده بود و از استحکام برخوردار بود و تکنیک را هم رعایت کرد و به خوش فرمی و معماری داستان هم اندیشید.
-----------------------
به هر حال در مورد تکنیک، سعی دارم که نگاهم به تکنیک سازان و تکنیک پردازان غربی نباشد. دوست دارم اگر تکنیکی هست ابداع خودم باشد.
-----------------------
متعهد بودن به آن معنا که مدافع و مبلغ جریانی خاص باشد از نظر من قابل قبول نیست. تعهد را در این حد می پذیرم که نویسنده به خودش و به جامعه دروغ نگوید و نگاهش به جهان-دست کم- برای خودش مشخص باشد و به عبارت دیگر جهان بینی داشته باشد.
-----------------------
حکایت حال، گفتگو با احمد محمود، لیلی گلستان، انتشارات معین
,,

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۳ ، ۰۴:۱۷
سورمه

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست     حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
ای  که   انگشت  نمایی به  کرم در  همه شهر    وه  که   در   کار  غریبان  عجبت  اهمالیست
مژده   دادند   که   بر  ما   گذری  خواهی  کرد      نیت  خیر  مگردان  که  مبارک     فالیست
 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۳ ، ۰۴:۴۴
سورمه

همیشه ما را تشویق کرده اند که درباره «طبیعت واقعی»، «موقعیت مناسب»، «مسئولیت های مادرانه»، و «نقش زنانگی مان» سوالی نکنیم و آن چه را به ما گفته اند قبول کنیم. به جای پرسیدن این ها، آموخته ایم از خود بپرسیم: «چطور می توانم دیگران را راضی کنم؟»، «چطور می توانم عشق و توافق دیگران را به دست بیاورم؟»، «چطور می توانم صلح و آرامش را حفظ کنم؟»، البته بیش از همه از سوال «من کی هستم؟» رنج می بریم و از یافتن جواب آن مایوس می شویم.
رقص خشم/ هریت لرنر/ صفحه 115

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۰ ، ۱۹:۲۵
سورمه