سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۰۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

سال ها بعد از مردمانی سخن خواهند گفت که یکی از دلایل انقراضشان ترسیدن از آبروریزی بود. کشوری که دوست نداشت از آسیب های اجتماعیش آماری منتشر کند، مبادا که دشمن بفهمد. و همین شد که در دریایی از اعتیاد، فحشا، ایدز و.. غرق شد و خودش هم نفهمید چطور.

سال ها بعد از مردمانی سخن خواهند گفت که منقرض شدند از بی آبی. در تاریخچه شان نوشته خواهد شد: «با اینکه سال های زیادی از خشک بودن سرزمینشان و در حال اتمام بودن منابع آبی شان خبر داشتند اما مانند یکی از پرآب ترین کشورهای جهان آب مصرف می کردند. مردم این سرزمین حساسیت ویژه ای روی میکروب و تمیزی داشتند و چند برابر مردمان دیگرسرزمین ها برای شستشو از آب استفاده می کردند. ساعت ها در حمام می ماندند و از آب به عنوان جارویی برای برگ ها استفاده می کردند. این مردمان عجیب با وجود اینکه می دانستند خورشید میزان زیادی از آب های سطحیشان را تبخیر می کند و دریاچه ها و رودخانه هایشان در حال از بین رفتن است، مدام سد می ساختند و با وجود اینکه می دانستند پایتختشان در حال نشست است و حتی روی گسل های مرگبار قرار دارد از ساخت و سازهای بزرگ و خالی کردن سفره های زیرزمینی دست نمی کشیدند. آنها واقعن مردمان عجیبی بودند. هنوز علم ما آنقدر پیشرفت نکرده است که از انگیزه های آنان با خبر شویم و بفهمیم چرا با دست خود، خود را از بین بردند.»



۴ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۵ ، ۰۷:۵۴
سورمه

پرواز به تهران هشت و نیم شب بود. حدود دوساعت قبلترش پیامک آمد که تاخیر دارد و ساعت یازده و نیم انجام می شود. بهم نگاه کردیم و گفتیم دمشان گرم که زودتر خبر داده اند که بیخود  بلند نشویم برویم فرودگاه و علاف شویم.

ساعت 10 بلند شدیم رفتیم فرودگاه دیدیم خبری نیست. نه روی تابلو پروازها بودیم، نه کانتری باز بود. رفتیم از دفتر شرکت هواپیمایی پرسیدیم. اول گفت هنوز معلوم نیست. بعدتر گفت: «دو و چهل دقیقه می پره». من که باید صبح ها ساعت پنج و بیست دقیقه سوار سرویس شوم نگران بودم که نرسم به سرویس. با نگرانی پرسیدم:« 3 نشه؟» گفت: « نه، دو و چل».

کانتر را باز کردند و ملت رفتند کارت پرواز گرفتند و هرکی توانست رفت خانه که شاید دو ساعتی بخوابد.

من که نخوابیدم، میم خوابش برد. یک و نیم بلند شدیم زنگ زدیم اطلاعات پرواز. سامانه اش اینجوری است که شماره پرواز را وارد می کنی می گوید پرواز وضعیتش چیست. ما وارد کردیم گفت شماره اشتباه است. دوباره زنگ زدیم که با اپراتور حرف بزنیم. توی سایت هم فقط زده بود پرواز شماره فلان تاخیر دارد. اما به اپراتور وصل نمی شد. هی می گفت:  شما در صف انتظار شماره اول هستید، شماره در صف انتظار شماره اول هستید اول هستید اول.... ولی خوب گاهی اول بودن بی فایده است. بلند شدیم لباس پوشیدیم رفتیم فرودگاه. گفتند پرواز هنوز از تهران راه نیفتاده و معلوم نیست کی راه بیفتد. بالاخره بعد از نیمساعت گفتند تازه دو و چهل دقیقه از تهران می پرد.

میم همانجا توی فرودگاه اطلاعات پرواز را گرفت و رفت جلویشان ایستاد. همچنان در گوشی صدایی تکرار می کرد اول، اول، اول... ولی تلفن اطلاعات پرواز اصلا زنگ نمی خورد! بهشان گفت ماجرا چیست که زنگ نمی خورد؟ خانومه گفت: حتمن خطتون خرابه یا توی نوبتید.  میم گفت: نفر اولیم. خانومه جواب داد: خط اصلا ازاد است شما چطور پشت خطید ...

میم رفت سراغ  مدیر ترمینال و ماوقع را گفت. مدیر ترمینال گفت اگر شکایتی دارید مکتوب کنید و تمام! میم داغ کرده بود. مردم هم عصبانی بودند از شرکت هواپیمایی، از مدیر ترمینال از اینهایی که با مسافرها مثل هیچی برخورد می کنند و تازه زورشان می آید جواب آدم را بدهند.

به میم گفتم بیا بنشین شکایت بنویسیم. نوشتیم. بعد وسط حرف هامان مدیر ترمینال شروع کرد به طرفداری از کارمندش. میم عصبانی شد گفت این شکایت را پاره کنید بیندازید دور اگر می خواهید اینطور قضاوت کنید. نگران بودیم اصل شکایت به جایی نرسد. از آن ور خود خانم کارمند اطلاعات پرواز داد زد که: بگید بیان خودم جوابشون رو می دم. مدیر ترمیال گفت بروید ببینید چه می گویند. میم عصبانی رفت من و مدیر ترمینال هم رفتیم، مردم دوره مان کرده بودند.

 خانم کارمند اطلاعات پرواز با صدای بلند و انگشت تکان دادن با میم حرف می زد، میم هم صدایش را برد بالا. خانم کارمند گفت مسافر وظیفه اش بوده است ساعت یک و نیم اینجا باشد. میم گفت شما لازم نیست به ما بگویید وظیفه مان چیست. کار بالاگرفت. خانم کارمند اطلاعات پرواز رفت باجه پلیس فرودگاه از میم شکایت کرد به خاطر «بد حرف زدن».

همه چیز خیلی به همه چیز این روزها می آمد. این یک روش متداول است این روزها که آنها که مقصرند از آنها که صاحب حقند شکایت کنند و یک وقت هایی هم بیندازندشان زندان حتی. خانم کارمند که این کار را کرد از ذهنم گذشت چقدر سریع یک آفت می تواند پخش شود.

مردم از بی خوابی و سردر گمی و عدم پاسخگویی کلافه بودند. پلیس که آمد به میم گفت چند لحظه تشریف بیاورید دیگر خونشان به جوش آمده بود. میم با پلیس رفت من هم همراهشان شدم. پلیس به من گفت خانم شما کجا؟

گفتم: من زنشم.

گفت: شما لازم نیست بیاین.

گفتم: چرا لازمه.

افسره سکوت کرد. رفتیم داخل. خانومه نشسته بود روی مبل دو تا افسر دیگر هم نشسته بودند روی مبل یکی هم پشت میز بود. افسر پشت میز نشین گفت آقا توضیح بده چی شده. میم گفت: «والا نمی دونم اینجا ما باید شاکی باشیم ولی مثل اینکه ایشون پیشدستی کرده.»

مردم جمع شده بودند پشت در. یکیشان سرش را کرد داخل گفت: «ما اومدیم بگیم این آقا مقصر نیست، ما شاهد بودیم.»

یکی دیگه گفت: «چرا گرفتینش؟»

افسر پشت میز نشین گفت: «نگرفتیمش می خوایم باهاش صحبت کنیم. اصلا این آقا فامیل منه می خوام باهاش اختلاط کنم.»

من گفتم: «کی گفته فامیل شماست. براچی باید اینجا باشه اصلا؟»

مسافر دیگری که عصبانی شده بود آمد تو با صدای بلند گفت: « همین کارا رو می کنین باعث می شین آدم به نظام فحش بده.»

افسر پشت میزنشین از جایش بلند شد و عصبانی داد زد: «یعنی چی که به نظام فحش بدی؟!»

مسافر گفت: «الان من به نظام فحش می دم دیگه، به خاطر این کارای شما. من جانباز موجیم. شما اعصابم رو خرد کردین. برای چی این اقا رو گرفتین آوردین اینجا.»

افسر پشت میزنشین  با عصبانیت بیشتری گفت: «نباید به نظام فحش بدی ما اینهمه شهید دادیم»

از ذهن من گذشت چرا وقتی اینهمه اختلاس و دزدی و ظلم می بینید یاد شهدا نمی افتید.

مسافره خیلی تند حرف زده بود. راندیمش بیرون. ترسیدیم برایش بد شود. جو خیلی متشنج شده بود. افسره، مدیر ترمینال را که همراه ما آمده بود فرستاد بیرون که برود مسافرها را کمی آرام کند.  بعد یکی از افسرها که نشسته بود گفت مشکلی نیست فردا بروید دادگاه تا موضوع حل شود. یکی از مسافرها که دم در گوش ایستاده بود با شنیدن  لفظ «دادگاه» داغ کرد. داد زد و بقیه مسافرها را دعوت کرد به سمت اتاقک پلیس که:  «بیاید می خوان ببرنش دادگاه.» مسافرها دوباره آمدند به سمت اتاقک. مرد مسافر میانسال بود. معلوم بود حسابی ناراحت است. شروع کرد به داد زدن که یعنی چه می خواهید ببریدش. افسری که اسم دادگاه را آورده بود از جایش بلند شد، با عصبانیت دستبندش را درآورد. گفت: «داری اغتشاش ایجاد می کنی.» رفتم جلوی افسره ایستادم، آرام بهش گفتم: «آقا این چه کاریه؟ مردم عصبانین، خسته ان، یه جواب درست حسابی نشنیده ان تا الان، با اینکار عصبانی ترشون می کنی.» گفت: «به من مربوط نیست. حوزه استحفاظی من رو بهم ریختن. چهاتاشونو دستبند بزنم می فهمن چه خبره.» گفتم: «چی آقا چارتاشونو دستبند بزنی. مردم قرار بوده هشت و نیم برن، الان دو نصفه شبه هنوز نرفتن، یه جواب درستم بهشون ندادن، صبحم می خوان برن سرکار. خوب عصبانین.» انگار کمی آرام شد. دستبندش را گذاشت جیبش. سر و صدای مردم انگار باعث شد کمی غلاف کنند. با میم دست دادند و از طرف خانم کارمند اطلاعات پرواز که داشت حرص می خورد گفتند ایشان شکایتی ندارند. بعد هم همه را فرستادند سالن پرواز.

میم را فرستادم خانه. می ترسیدم ما که رفتیم آن سالن، بازداشتش کنند. 4 صبح بالاخره پریدیم. صبح نرفتم سرکار. قرص سر درد خوردم و خوابیدم.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۵ ، ۱۵:۴۱
سورمه

بعضی آدم ها  پر از عشق اند و تا توانسته اند این عشق را تکثیر کرده اند. ما اما نمی شناسیمشان شاید چون ساکت اند و زرق و برقی ندارند. یک گوشه دارند کار خودشان را می کنند و به خوب کردن حال دنیا مشغولند. ما بیشتر آنهایی را می شناسیم که مشغول خراب کردن و بد کردن حال ما و دنیا هستند. ما آنهایی را که برایمان امید و زیبایی به ارمغان می آورند نمی بینیم.

این روزها توران میرهادی در بیمارستان بستری است.

برای آشنا شدن بیشتر با او اینجا را بخوانید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۵ ، ۰۷:۱۸
سورمه

تا ٣٨‌درصد مرگ‌و‌میرها در کشور ناشی از بیماری‌های قلبی و عروقی است، به‌طوری که ایران رکورددار بالاترین آمار مرگ قلبی در جهان  شده است.

روزانه ٣٠٠ نفر در کشور بر اثر عوارض قلبی جانشان را از دست می‌دهند.

حدود ۱۰‌درصد مردم ایران دیابت دارند و ۲۵‌درصد نیز در ۱۰‌سال آینده دچار دیابت می‌شوند.

 نزدیک به ٥٠‌درصد  جمعیت بالای ٥٥‌سال کشور، دارای فشار خون هستند و حدود ٤٠‌درصد هم چربی خون دارند.

۶۷‌درصد ایرانی‌ها دچار اضافه وزن هستند.

طبق آمار مصرف نمک در ایرانی‌ها بالا است و در حالی‌که باید میزان مصرف مجاز نمک برای هر فرد ٢,٥ گرم در روز باشد، ۹ گرم نمک مصرف می‌کنیم.

آمار سنی بروز سکته‌های قلبی و مغزی در ایران حدود ۱۰‌سال پایین‌تر از معیار جهانی است.

بیشتر مواد غذایی ایرانیان  نان و برنج است، در حالیکه مهم‌ترین علت بیماری‌های مزمن و در رأس آنها سکته قلبی و مغزی رژیم غذایی است و رژیم غذایی در ایران به گونه‌ای است که مردم بیش از نیاز بدن‌شان مصرف می‌کنند.

منبع روزنامه شهروند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۵ ، ۰۶:۴۷
سورمه

درباره ماجرا میزبانی شطرنج زنان از سوی ایران، از طرفی بحث حجاب اجباری است که یکی از روزمره ترین و آزاردهنده ترین اجبارهای تمام این سال هاست و از فرط روزمرگی گاهی آزاردهنده بودنش به چشم خیلی ها نمی آید و این آزاردهنده ترش می کند و دیگری بحث پیشرفت زنان ایران بدون حداقل کمک های بیرونی و با پشت سر گذاشتن انواع موانع و مصایب و به چشم نیامدن ها و سرکوب شدن هاست.
اما  فکر می کنم دادن میزبانی شطرنج زنان به ایران نمی تواند درست باشد. درست این است که زنان به دلیل حجاب از مسابقات جهانی بیرون رانده نشوند. اما اینکه زنان دیگر دنیا را مجبور کنیم که به دلیل میزبانی یک کشور مسلمان به صورت اجباری حجاب داشته باشند به نظر درست نمی آید. 
این مساله وقتی پررنگ تر به نظر می رسد که ما بدانیم کشورهای اسلامی دیگری در دنیا وجود دارند که حجاب در آنها اجباری نیست. به خصوص که این مساله می تواند باعث شود دنیا همچنان به این تفکر اشتباه ادامه دهد که حجاب سنتی است که زنان ایرانِ امروز همگی آن را پذیرفته اند و به اختیار استفاده می کنند و آگاه نباشد که برای نگه داشتن این پارچه ها بر سر زنان هرسال چه پول هایی خرج می شود و چه آزار و اذیت هایی به زنان و خانواده هایشان تحمیل می شود.
غیر از تمام مسائل و مشکلات ما در ایران به نظر می رسد اجبار کردن زنان غیرایرانی به حجاب با بهانه میزبانی، یک حرکت ضد زن  و ضد آزادی به طور کلی است حالا چه به ضرر ما در ایران باشد و چه به نفع ما.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۳:۳۳
سورمه

این موج خبری که درباره سالمندی به راه افتاده که ایران سالمندترین کشور دنیا می شود و ... به نظرم برای ترساندن مردم و پیش بردنشان به سمت تولید مثل است. اصولا همه چیز را در زمین ملت انداختن و از چاله به چاه افتادن مهارت اختصاصی سیاستمداران ماست.

بسیاری از ملت ها رشد جمعیت منفی داشته اند و الان هم جز مرفه ترین کشورهای دنیا هستند. دلیلش این است که وضعیت خود را از سیستم سنتی به مدرن تغییر داده اند، تغییرات جامعه جدید را پذیرفته اند و برایش دنبال راهکار گشته اند. سیاستمداران ما اما اصرار شدیدی دارند که یک طوری ما را به دوره قاجار برگردانند. می خواهند زن ها را بچپانند توی خانه. بچه ها را از یکی به 7 تا (یا حتا 14 تا) افزایش دهند، مرد را به رییس بلامنازع خانواده تبدیل کنند، صیغه را رواج دهند، تعدد زوجات را تبلیغ کنند، برای زنان سرپرست خانوار مردانی مناسب پیدا کنند، مهدکودک ها را ببندند و کودک را 24 ساعت  بفرستند پیش مادری که دیگر شاغل نیست و نشسته به رفت و روب و پخت و پز و شستشو. فقط حوض کم دارد که متاسفانه در تبدیل روستای تهران به ابرشهر تهران دیگر حوضی نمانده!

دوست دارند ظاهرمان مدرن باشد. برج و پاساژ و پالادیوم و اتوبان دو طبقه  داشته باشیم ولی زندگیمان مثل 100 سال پیش ارباب رعیتی باشد و البته که هست وقتی آنها که خلافکارند از آنها که خلافشان را آشکار کرده اند شکایت می کنند و آنها را می اندازند زندان و دوقورت نیمشان هم باقیست.

به هر حال راه حل این است که تغییرات جامعه را بپذیریم چون جلویش را نمی شود گرفت. راه حل این است که بپذیریم خیلی از آدم ها امروز نمی خواهند اصلا بچه داشته باشند و کسی هم حق ندارد بهشان بگوید چرا. این سیل عظیم دهه شصتی ها که انقدر زیاد بودند که لب دریا هم که می رفتند خشک می شد الان همان هایی هستند که یک بچه بیشتر نمی خواهند چون طعم تلخ افزایش جمعیت را چشیده اند. چه گلی به سرشان زدید که حالا دارید می ترسانیدشان از پیری؟خدمتگزار ملتید یا رییس ملت؟ بله بله! ما هنوز رعیتیم.

در یک جامعه مدرن نهادها جایگزین خانواده سنتی می شود. دیگر مادربزرگ نیست که بچه را نگه می دارد بلکه پرستار بچه و مهدکودک این کار را انجام می دهند. پس به جای تلاش برای بستن مهدکودک ها، آنها را ارتقا بدهیم و نظارتمان را بیشتر کنیم.

در جامعه مدرن خدمات درمانی را توسعه می دهند به طوری که همه اقشار جامعه را در بر بگیرد و همه بتوانند از آن استفاده کنند نه اینکه حق بیمه از حقوقمان کم شود، ولی وقتی مریض شدیم مجبور باشیم دنبال بیمه درمانی مان بدویم و ثابت کنیم مریض بوده ایم. نه اینکه کسی بمیرد چون پول نداشته همان لحظه بدهد و عملش نکرده اند. نه اینکه کسی در این مملکت زندگی کند ولی چون مهاجر است خدمات درمانی به او ارائه نشود. سیستم درمانی کشور را قوی کنید و نظارت کنید روی کار دکترها و بیمارستان های مملکت.

به جای ترساندن مردم از پیری، روی فرهنگی کار کنید که رفتار زننده ای با مهاجران دارد. به جای  گنده کردن خون پدری قانونی را درست کنید  که نمی گذارد زن ایرانی تابعیتش را به فرزندش منتقل کند.

به جای سخنرانی و مانع تراشی و ترساندن مردم و شکایت از آنها که حقایق را آشکار می کنند بروید کارتان را درست انجام بدهید!

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۰:۲۷
سورمه

این چه سیستمی است که اینهمه از حضرات و دولتی ها و... حساب توییتر دارند و مدام هم در توییتر نظر می دهند اما توییتر فیلتر است.

 این را چطور برای کسی که در ایران زندگی نمی کند  می توان توضیح داد؟ ما توییتر را فیلتر می کنیم بعد خودمان  ازش استفاده می کنیم و درباره مسائل جاری مملکت توییت می گذاریم!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۵ ، ۰۹:۰۰
سورمه

دارم کتاب زندگی و کارنامه علی خسروشاهی را می خوانم. علی خسروشاهی یکی از کارآفرینان قبل از انقلاب و بنیان گذار گروه صنعتی مینو است. این کتاب یکی از مجموعه کتاب هایی است که  علی اصغر سعیدی استاد دانشگاه تهران بر اساس پژوهش های بلند مدت و مفصلش درباره کارآفرینان ایرانی نوشته است. انقدر مصاحبه ها جالب، منابع استفاده شده متنوع و مطالب جذابند که دوست ندارم کتاب را زمین بگذارم.

این کتاب و کتاب های مشابه حرف های زیادی درباره تاریخ اقتصادی ایران برای گفتن دارند و ذهن ما را از این وضعیت سیاه و سفیدی که درون آن هستیم نجات می دهند و می فهمیم که حقیقت خاکستری است. همین طور باعث می شوند به رگه های فرهنگی در برخی مشکلاتمان آگاه شویم.

برداشت من از کتاب این است که یکی از مشکلات ما در اقتصاد احترام نگذاشتن به مالکیت خصوصی در همه دوران هاست که نه فقط از طریق دولت ها که از طرف مردم نیز در جریان بوده است. مثلا با اینکه در دهه 40 شمسی سیاست هایی برای حمایت از تولیدداخلی و در جهت صنعتی شدن ایران، اعمال می شود و واردات بعضی کالاها محدود یا ممنوع می شوند و تسهیلاتی به تولید کنندگان پرداخت می شود اما در دهه 50 از همین کارآفرینان که سرمایه خود را به خطر انداخته اند و با زحمت کارخانه هایی را برپا کرده و هزاران نفر را سرکار آورده اند خواسته می شود که به اجبار مقدار زیادی از سهام کارخانه هایشان را به کارگران و مردم ببخشند.

داستان مصادره ها و ملی کردن صنایع در دوران بعد از انقلاب هم با استدلال حمایت از مردم و مستضعفین حتمن معرف حضورتان هست.

اینطور به نظر می رسد که در همه دوران ها ما با کارآفرین دچار مشکل بوده ایم و دارای خواسته های دو گانه. هم سرمایه و تلاش و ایجاد صنعت را از او انتظار داشته ایم و هم او را جرثومه فساد و عامل استثمار توده ها می دانسته ایم.

باید بیشتر بخوانیم و به خودآگاهی بیشتری برسیم  تا شاید راهی برای ایرانمان بیابیم.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۰۸:۵۳
سورمه

عامل دیگر را شاید نگاه ویژه ایرانیان به برخی پدیده‌ها دانست که همواره در تاریخ، خود را نمایانده و در دوره قاجار، نگاه ادوارد پولاک، پزشک اروپایی دارالفنون را به خود کشانده است. او خودداری کلانتر شهر را از ارایه آمار ساکنان شهر، به اندیشه سنتی و تااندازه‌ای خرافه‌دوست ایرانیان نسبت می‌دهد که «به دلیل ترس از چشم‌زخم ... در مقابل چنین پرسش‌هائی از خود مقاومت نشان می‌دهند و به همین دلیل با سرشماری ١٨٥٩ که به فرمان شاه برگزار شد، سرسختانه مخالفت ورزیدند. همین سبق ذهن باعث شده است که ایرانی سن خود را مخفی نگاهدارد. هرگاه در این باره از او چیزی بپرسید بدون هیچ دقتی می‌گوید: «ای، سی چهل سال دارم» یا «پیرمردم». علت آن است که یا سن واقعی خود را مخفی نگاه می‌دارد و یا چون تاریخ تولدش ثبت نشده نمی‌تواند آن را به صورت دقیق ذکر کند».  آنگونه که بررسی روند دگرگونی آمار در ایران از یک‌صد و پنجاه سال پیش بدین‌سو نشان می‌دهد، دستیابی به آمار دقیق و درست از وضعیت جمعیت در ایران هنگامی که محقق می‌شود که بسترهای تاریخی مورد اشاره اصلاح شوند.


قسمتی از مطلب «قهر تاریخی ایرانیان با علم نوین آمار چرا به آشتی نمی‌انجامد»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۵ ، ۰۹:۳۱
سورمه

در سال 1358 اموال  51 سرمایه دار ایرانی به نام ملی کردن صنایع مصادره شد. کار آفرینانی در بین این اسامی حضور داشتند که با زحمت بسیار و در طول سال ها کارخانه هایی مانند مینو، ایران خودرو و کفش ملی را از هیچ ساخته بودند. بعضی از این کارآفرینان و مدیران با همتایان خود در دنیا قابل مقایسه بودند و دید جهانی داشتند. متاسفانه تفکری که به مالکیت و تلاش فرد احترام نمی گذاشت آنقدر در بین مردم فراگیر شده بود که هر کارآفرینی را دشمن خود می دیدند غافل از اینکه این مصادره ها و گرفتن آنچه آدم ها با زحمت و خون دل و افزودن بر تجربه و دانش در طول سال ها به دست آورده اند تیشه ای به ریشه ی اقتصاد ایران خواهد بود و نمی توان یک شبه ره صد ساله رفت. شاید به همین دلیل است که کارخانه ای مثل ارج بعد از گذشتن سال ها ورشکست می شود و ایران خودرو فقط با وصل بودن به پول نفت و حمایت های بی نظیر دولتی می تواند اینگونه سرپا بایستد در حالیکه روزی صاحبان این صنایع بر هوش و دانش و تلاش خود این کارخانه ها را بنا کرده بودند. شاید به همین دلیل امروز غصب زمین ها و خرید و فروش و ساخت و ساز در آنها انقدر فراگیر شده است.

در ادامه متن قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران را می آورم که در سال 58 تصویب شد و سراغاز نابودی صنایع ایران شد و شاید سرآغازی برای نابودی اخلاق.
اگر هر کدام از نام هایی را که در این لایحه آمده جستجو کنید، به نام کارخانه ها و برندهای بزرگی در ایران می رسید که خیلی هایشان امروز به سختی نفس می کشند، در حالیکه زمانی  نوآوری، سرآمدی و رو به رشد بودن از صفات بارز ایشان بود.


‌قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران
‌مصوب 58.4.10
‌نظام گذشته ضمن حمایت ظاهری از صنایع کشور که به بهای نابودی کشاورزی به عمل می‌آورد آنها را به صورت وسائلی برای چپاول سرمایه‌های ملی‌به دست عمال خود و وابستگی اقتصاد ایران به سرمایه‌داری خارجی و مصرفی ساختن کشور درآورده بود.
‌صنایع ایران بر پایه صنعت و اقتصاد وابسته به سرمایه‌داری غارتگر جهانی به وجود آمده بود و طبیعی بود که دیر یا زود دچار نابسامانی شود. آثار این‌نابسامانی در دو سه سال اخیر روز به روز نمایان‌تر می‌شد و در اعتصابات سال 1357 و بعد از سقوط رژیم به حد اعلی رسید و در اثر آشفتگی روابط‌کارگری و مدیریت و مالکیت از یک طرف و مشکلات سفارش مواد اولیه و فروش کالاهای ساخته شده از طرف دیگر دچار بحران شدید گردید و اینک‌نجات صنعت و اقتصاد کشور ایجاب می‌کند اقدامی قاطع در جهت احیاء و اداره صحیح و توسعه آنها به منظورهای ذیل به عمل آید:
‌الف: رعایت نظام اسلامی در مورد حقوق کار
ب: خروج اقتصاد ایران از وابستگی به نفت و احراز استقلال از طریق تولید نیازهای داخلی تا سرحد خودکفایی و توسعه صادرات
ج: گسترش زمینه کار و اشتغال و تخصص
‌د: قطع ید از عمال نظام استبدادی و استثمارگران
ه: احتراز از دولت سالاری و تشویق و حمایت از فعالیتهای غیر دولتی و ابتکار در بخش خصوصی لذا قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران در دو ماده‌اعلام می‌گردد.
قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران مصوب 1358/10/4
‌ماده 1 - صنایع موجود بر حسب شرایط به چهار دسته تقسیم می‌گردد و درباره هر گروه به نحو خاص عمل می‌شود:
‌الف - علاوه بر نفت، گاز، راه‌آهن، برق، شیلات که قبلاً ملی شده صنایع زیر نیز ملی می‌شوند:
‌الف 1 - صنایع تولید فلزاتی که در صنعت مصرف عمده دارند (‌مانند فولاد، مس و آلومینیوم) شامل مرحله نورد گرم ‌الف 2 - ساخت و مونتاژ کشتی هواپیما و اتومبیل
ب: صنایع و معادن بزرگی که صاحبان آن از طریق روابط غیر قانونی با رژیم گذشته، استفاده نامشروع از امکانات و تضییع حقوق عمومی به‌ثروتهای کلان دست یافته‌اند و برخی از آنها از کشور متواری هستند و دولت طبق لایحه قانونی شماره 6738 مورخ 1358.3.26 مدیریت آنها را در‌اختیار گرفته است. سهام این گونه اشخاص به تملک دولت در می‌آید. هر گونه رسیدگی مالی و فنی و حقوقی نسبت به این گونه اشخاص در اختیار‌دولت خواهد بود.
‌تبصره: بهای سهامی که طبق فرمان امام متعلق به بنیاد مستضعفان می‌شود، پس از ارزیابی در صورتی که مازاد بر دیون به دولت باشد، از طرف‌دولت به این بنیاد پرداخت می‌گردد.
ج: کارخانجات و مؤسساتی که وامهای قابل توجه برای احداث یا توسعه از بانکها دریافت داشته‌اند در صورتی که کل بدهی آنها از دارایی خالص‌آنان بالاتر باشد متعلق به دولت است و بقیه بدهی ایشان به عنوان طلب دولت و مردم به هر صورت که مقتضی باشد وصول خواهد شد. در صورتی که‌دارایی این واحدها بیشتر از مطالبات بانکها و مردم باشد. دولت به سمت مالک بانکها و نسبت به مطالبات خود و مردم در مالکیت آن واحد سهیم‌می‌شود.
‌د: کارخانجات و مؤسسات تولیدی که متعلق به بخش خصوصی بوده و وضع مالی و اقتصادی مساعدی دارند و مشمول بند ب ماده 1 نباشد بر‌اساس قبول اصل مالکیت مشروع مشروط، مالکیت آنها از طرف دولت به رسمیت شناخته می‌شود و مورد حمایت قانونی قرار می‌گیرد.
‌تبصره: بدهی‌ها، وثیقه‌ها و تضمین‌هایی که مالکین و مدیران مؤسسات مورد بحث در قبال وام بانکها داشته و سپرده‌اند به قوت خود باقی است و‌مطالبه خواهد شد.
‌ماده 2 - آیین‌نامه اجرایی این قانون باید ظرف مدت یک هفته به وسیله وزارتخانه‌های صنایع و معادن بازرگانی و سازمان برنامه و بودجه تنظیم‌شود و به تصویب هیأت وزیران برسد و افراد مشمول بند ب ماده 1 به تصویب جلسه مشترک وزرای بازرگانی، صنایع و معادن و سازمان برنامه و‌بودجه و نمایندگان شورای انقلاب اسلامی برسد و همراه با اصل لایحه اعلام گردد.
‌اسامی 51 نفر افراد مشمول بند ب قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران که به تصویب جلسه مشترک وزرای بازرگانی - صنایع و معادن - سازمان برنامه‌و بودجه و نمایندگان شورای انقلاب اسلامی رسیده است ذیلاً اعلام می‌شود.

1 - جعفر اخوان 26 - رضا رستگاراصفهانی
2 - حبیب ثابت 27 - عبدالحمید اخوان کاشانی
3 - گروه فرمانفرماییان (‌خانواده) 28 - علی شکرچیان
4 - علی رضایی 29 - رضا شکرچیان
5 - محمود رضایی 30 - ابراهیم فرین‌راد
6 - مراد اریه 31 - عبدالمجید اعلم
7 - رسول وهابزاده 32 - مهدی میراشراقی
8 - احمد خیامی 33 - مهدی هرندی
9 - محمود خیامی 34 - سعید هدایت
10 - منصور یاسینی 35 - محمد ابونصرعضد
11 - محمدرحیم ایروانی‌متقی 36 - برادران عمید حضور
12 - محمدتقی برخوردار 37 - حسن هراتی
13 - اکبر لاجوردیان 38 - مرتضی رحیم‌زاده خویی
14 - قاسم لاجوردی 39 - عبدالحمید قدیمی نوایی
15 - احمد لاجوردی 40 - عبدالمجید قدیمی نوایی
16 - سید محمود لاجوردی 41 - مهدی بوشهری
17 - حبیب لاجوردی 42 - مراد پناه‌پور
18 - علی‌اصغر پیروی 43 - علینقی اسدی
19 - محمدعلی مهدوی 44 - طاهر ضیائی
20 - خسرو ابتهاج 45 - علی حاج طرخانی
21 - آذر ابتهاج 46 - عنایت بهبهانی و برادر
22 - ابوالحسن ابتهاج 47 - کاظم خسروشاهی
23 - حسین دانشور 48 - محمد خسروشاهی
24 - علینقی عالیخانی 49 - برادران فولادی
25 - مرتضی رستگارجواهری 50 - مهدی نمازی
51 - اسدالله رشیدیان


پیوندهای مرتبط:

لایحه حفاظت و توسعه صنایع ایران یک لایحه فریبکارانه بود

  فرجام سرمایه دار

لایحه در صفحه مرکز پژوهش های مجلس 

سازمان صنایع ملی ایران

 اساسنامه سازمان صنایع ملی ایران

 یک سازمان جانشین بخش خصوصی


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۵ ، ۰۸:۲۹
سورمه