سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۰۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

ظلم و بی اخلاقی دیگر واضح تر از این که کسی را که حقیقت را نوشته و افشاگری کرده بیندازی زندان و آن که تهمت ناروا زده و توهین کرده و زشت ترین حرف ها را زده ول کنی توی جامعه.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۴
سورمه

چند مهمان خارجی داشتیم که چیزی به انتهای سفرشان نمانده بود. آمده بودند برای قرارهای تجاری و شرکت در یک نمایشگاه. فکر کردیم چی بهشان هدیه بدهیم. به فکر فیلم ایرانی افتادیم. رفتیم یکی از بهترین فروشگاه های فیلم که همیشه خوش اخلاق و همراهند و حسابی اهل راهنمایی. بهشان ماجرا را گفتیم. دنبال فیلمی بودیم که غیر از خوب بودن فیلم، به تماشاگر حس خوب بدهد. اما مساله ای که بهش فکر نکرده بودیم زیرنویس انگلیسی بود. برایمان عجیب و ناراحت کننده بود که بسیاری از فیلم های خوب ما که با خودشان کلی حس خوب ایرانی دارند و حتی در جشنواره های مختلف دنیا شرکت کرده اند و جایزه برده اند زیرنویس انگلیسی ندارند. فیلم های قدیمی تر که هیچ، اصلا حرفش را نزنید. همین چند فیلمی هم که زیر نویس دارند متعلق به چندسال اخیرند. خلاصه فیلم های ما محدود شد به فیلم زیرنویس دارِ حس خوب دهنده!

نتیجه این شد که آواز گنجشکها، جدای نادر از سیمین، گذشته و در دنیای تو ساعت چند است را خریدیم به علاوه مجموعه فوق العاده ایرانگرد.

امیدوارم این وضعیت تغییر کند. غیر از اینها فهمیدیم که بعضی از فیلم های سینمای خانگی ممکن است دیگر هرگز تولید نشوند مثل فیلم خوب حوض نقاشی.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۴
سورمه

سعید مرتضوی را لااقل روزنامه خوان ها خیلی قبل تر از ماجرای کهریزک می شناختند. این چند روز با خواندن نامه اش و نظرات افراد مختلف راجع به نامه او و زنده شدن همه وقایع آن سال ها این سوال به ذهنم می آید که چرا می گذارند مردم آزاران انقدر بزرگ شوند تا کار به اینجا بکشد.

پیوند مرتبط:

ببخشید

نمی بخشیم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۰۹
سورمه

برای تهیه این گزارش‌ها حدود ۵۰۰ کتاب، مقاله و گزارش را مطالعه و بررسی کردیم. بر این اساس، کل خلقیات منفی ایرانیان حدود یک میلیون و ۴۰۰ کلمه که البته بعضی از آن‌ها تکراری و بیش‌ترین تعداد خلقیات منفی هم مربوط به جبر و استبداد بوده است. پس از آن موضوع‌هایی دیگر چون تعصب نسبت به بیگانگان، تعصب نسبت به اقلیت‌های دینی، فساد دولتی، دزدی و غارت، خرافه‌پرستی و رعایت نکردن حقوق زنان مطرح شده است.

منبع

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۲۴
سورمه

چند شب پیش اتفاقی پای اخبار ساعت 21 شبکه 1 رسانه ملی نشسته بودم. خبرنگاری رفته بود و از مردم درباره اینترنت می پرسید که خوب است یا بد. حداقل اینهایی که مصاحبه شان پخش شد درباره تلف شدن وقت پای اینترنت صحبت کردند و فکر می کنم  فقط یک نفر بود که گفت با اینترنت از چیزهایی مطلع می شویم که قبلا نمی دانستیم. مثلا یکی می گفت اگر اینترنت نبود کتاب می خواندیم و می رفتیم به پدربزرگ مادربزرگ ها سر می زدیم. راستش من بیشتر به نظر آمد می خواسته یک جواب کلیشه ای قشنگ بدهد. به این فکر می کردم که مثلا مگر جامعه ایرانی قبل از آمدن اینترنت وقتش را چطور مدیریت می کرد؟ کتاب می خواند؟ یا می رفت به مادربزرگش سر می زد؟

چیزی که خیلی توجه مرا در مخالفت و صحبت در مذمت اینترنت جلب کرده صحبت نکردن درباره عیب های تلویزیون است. نمی دانم چند نفر از شما این را حس کرده اید که در خانه خیلی از ما ایرانیان تلویزیون عضوی از خانواده است. خیلی ها حتی اگر پای تلویزیون هم ننشینند ولی از صبح که بیدار می شوند باید تلویزیونشان روشن باشد و از خودش صدا تولید کند، انگار که ما از سکوت می ترسیم. فامیلی دارم که وقتی می رویم خانه شان مهمانی، تلویزیون عضو مهم مهمانی است. مثلا اگر دارد سریال مورد علاقه فامیل پخش می شود مهمان هم باید بنشیند پای سریال و حتی تفسیرهای صاحبخانه را درباره اینکه کی می خواهد چه کار کند و  در قسمتهای قبلی چی شده و چی نشده را بشنود. در واقع چه با اینترنت و چه بی اینترنت ما ایرانی ها راه و رسم دور هم بودن را تا حد زیادی فراموش کرده ایم که خیلی دلیل ها می تواند داشته باشد.

چند وقت پیش سفری رفتم با آدم هایی که اکثرشان را نمی شناختم ولی زود بهم پیوند خوردیم و دلیل این پیوند نفس سفر و موسیقی بود. در مسیر حسابی با هم خواندیم خیلی از ترانه های ایرانی محبوب را. به نظرم ایرانی جماعت همانی است که در درونش یک عاشق موسیقی، ادبیات و قصه زندگی می کند. همانی است که در ناخودآگاه جمعی اش شاهنامه خوانی ها، قصه گویی ها و کنار هم بودن ها ضبط است. شاید در این سال ها به اینچنین کنار هم بودن هایی بها داده نشده و ما اینطور شده ایم یا شاید دلایل دیگری دارد اما به هر حال باید فکری به حال خودمان کنیم و بعضی رسم های قدیمی مان را زنده کنیم. مطمئنم حالمان بهتر می شود.

چند شب پیش در خندوانه جناب خان یک آهنگ بندر عباسی خواند و دعایش برای مردم ایران این بود که اینطور داشته هایمان را حفظ کنیم. شاید بهتر باشد به جای مذمت ها و ایرادگیری ها به داشته هایمان فکر کنیم و سعی کنیم برای ماندگاریشان و حضور دوباره شان در زندگی هایمان کاری انجام دهیم.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۱۶
سورمه

ادوارد براون که در دوره قاجار به ایران سفر کرد، در کتاب «یک سال در میان ایرانیان» درباره یک شیوه ویژه آگاهی‌یابی در جامعه ایران سخن می‌راند که می‌تواند به شیفتگی تاریخی ایرانیان در زمینه دست‌یابی به آگاهی بازگردد «در ایران شایعات خیلی سریع منتشر می‌شوند، برای اینکه در این کشور روزنامه زیاد وجود ندارد که مردم اخبار و حوادث را از مطالعه جراید به دست آورند و یگانه وسیله کسب خبر، و انتشار وقایع، شایعه است و چون ایرانی‌ها و مخصوصا سکنه تهران و اصفهان و شیراز و غیره خوش‌مشرب و اجتماعی هستند و صحبت و معاشرت را دوست می‌دارند، لذا شایعات به سرعت منتشر می‌گردند».

کارلا سرنا، بانوی ایتالیایی که در زمان ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمده است، در سفرنامه‌اش، نخست تاکید می‌ورزد «در ایران سند کتبی ارزش زیادی ندارد». اشاره او به رفتار منشی وزیر خارجه ایران درباره یک شکایت‌نامه است که وزیر بدون اعتنا به نوشته متن، آن را به گوشه‌ای پرتاب کرده است «منشی که عمل رئیس خود را می‌بیند و کاغذ را بیهوده می‌پندارد، برای جلوگیری از بادی که از شیشه شکسته می‌وزید، آن را به پنجره می‌چسباند».

مطلب کامل در روزنامه شهروند


پ.ن: خاطره کارلا سرنا شما را یاد چیزی یا کسی نمی اندازد؟


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۰۹:۳۶
سورمه

عروسک ها در خندوانه

دیشب سازندگان عروسک های بومی مهمان خندوانه بودند و خندوانه از حضور زنان و مردانی با پوشش قسمت های مختلف ایران رنگی تر از شب های دیگر بود.

دلم می خواهد اینجا به رامبد جوان و عوامل خندوانه آفرین و خداقوت بگویم و اعلام کنم که چقدر ممنونم که اینطور روی قومیت های ایران متمرکز شده اند و لباس ها، ترانه ها، گویش ها و زیبایی های متنوع آنها را نمایش می دهند.

تا قبل از خندوانه گویش و لهجه متفاوت قومیت های ایران وسیله ای بود برای خنداندن مردم در سریال های تلویزیون و تلویزیون بدل شده بود به یک سرکوب کننده و تحقیر کننده ی قومیت های ایران، اما حالا خندوانه با همکاری عروسکی با لهجه خوزستانی که می تواند به همه لهجه ها، زبان ها و گویش های  ایران آواز بخواند محبوب دل میلیون ها ایرانی است.

خندوانه دارد آرام آرام عزت نفس را به مردمان جای جای ایران بازمی گرداند و بهشان این پیام را می رساند که به خدا شما با همین زبان و پوشش و موسیقی متفاوتتان خیلی زیباترید. دارد به ما می گوید که ملت ایران ببینید چقدر سرزمینتان زیباست و چقدر قشنگی دارد برای لذت بردن. می گوید ایران فقط تهران نیست.

خندوانه حالم را خوب می کند و آرزو می کنم روزی زندگی واقعیمان در ایران هم شبیه خندوانه باشد. دست در دست هم، مهربان و هم دل، و ایستاده به افتخار خودمان، مردم ایران.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۱۱
سورمه


آوای طبیعت پایدار شهریور 1395

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۱۳
سورمه

فکر می کنم که از نظر تاریخی، دیدن مدال آوری اولین زن ایرانی در المپیک خیلی خوش شانسی است. این اتفاق خیلی بزرگی است و حال خوبش حالا حالاها با من است. به امید دست آوردها بزرگتر برای ایران و زنان ایرانی.

پ.ن: یک عکس برای این پست کم بود.












۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۰۷:۴۷
سورمه

در ادبیات روان شناسی صنعتی و مدیریت وقتی از لزوم تغییر و تحول در سازمان صحبت می شود یکی از دلایلی که خیلی به آن اشاره می شود سرعت رقابت در بازار است. مثلن گفته می شود باید به نیروی انسانی در سازمان اهمیت داد، سازمان ها روابط با کارکنان را ارتقا ببخشند، با کارکنان صادق باشند، جلوی اشتراک اطلاعات ارزشمند را نگیرند، تفویض اختیار کنند، آموزش دهند و چه و چه و بعد که می پرسی چرا می گویند رقابت در بازار. خوب حتمن می دانید که مثل بیشتر علوم علم مدیریت، روان شناسی و روان شناسی صنعتی هم وارداتی هستند و بسیاری از مقاله های ما با پیشینه و دلایل مقاله های غربی نوشته می شوند. بله در غرب رقابت در بازار وجود دارد ولی ما باید از خودمان بپرسیم در ایران هم چنین رقابتی در صنایع هست؟ شاید چون رقابتی نیست مقاله ها در حد مقاله باقی مانده اند و کار عملی ناچیزی در رابطه با تحول سازمان ها و اهمیت بیشتر به نیروی انسانی صورت گرفته است.

ظاهرن ما مصداق بارز ضرب المثل «اومد راه رفتن کبک رو یاد بگیره راه رفتن خودشم یادش رفت» هستیم. نه تنها در رابطه با ادبیات سازمانی که به طور کلی در رابطه با مدرن شدن در تمام زمینه ها. ما آنچه که واقعن می توانستیم از تاریخچه و میراثمان در راستای موفقیت استفاده کنیم به طور کامل ندیده گرفتیم و از غرب هم تنها ظواهر را وارد کردیم. مثلن چند روز قبل خبر آمد که ما قنات هایمان را ثبت جهانی یونسکو کرده ایم. در سرزمین ما قنات یکی از راه های ذخیره و برداشت آب بوده است. پدران و مادران ما به درستی دریافته بودند که در کشوری با اقلیم ایران، آبی که در معرض تابش خورشید باشد تبخیر می شود و این گونه مقدار زیادی از منابع آبی از دست خواهد رفت، به  همین علت قنات و کاریز و آب انبار می ساختند. تمام سازه های اینچنین آب را در معرض تابش آفتاب قرار نمی دانند. اما ما همه این دانسته ها  را کنار گذاشتیم، سدها را وارد کردیم و تلاشی برای مدرن کردن آنچه خود داشتیم نکردیم. این کار را با معماریمان هم انجام دادیم. در مصرف روزانه مان هم همین اتفاق افتاد. ما حتی از وسایلی که ساختن آن را بهتر از مردمان سرزمین های دیگر بلد بودیم ،مانند انواع صنایع دستی، گذشتیم و برای دخترانمان ظروف و فرش و پرده های خارجی خریدیم.

اگر به سازمان ها برگردیم یکی دیگر از مصادیق این رفتار دوگانه، طراحی فضاهای سازمانی است. ایرانیان تا دوره پهلوی اول خانه هایی با معماری درونگرا داشته اند. خانه های بدون پنجره با بیرونی ساده و دارای حیاط و حوض. برای ایرانی ها حتی زن و مرد بودن کسی که در خانه را به صدا در می آورده مهم بوده است. خانه ها اندرونی و بیرونی داشته اند. دالان و هشتی برای وقفه انداختن در ورود افراد و دیده نشدن داخل خانه طراحی شده بودند. بعد مدرن شدیم و بدون در نظر گرفتن اقلیم، دما، مصالح و شاید از همه مهتر عادت های تاریخی مان این مدرن شدن را تا جایی پیش بردیم که رسیدیم به سازمان هایی با اتاق های بدون دیوار، پارتیشن های کوتاه و بلند که چیزی به نام حریم خصوصی در آنها وجود ندارد. جالب است بدانیم که امروز حتی در غرب هم درباره طراحی فضاهای سازمانی به صورت باز مناقشه در گرفته است و برخی تحقیقات نشان می دهد که این طراحی مناسب نیست و می تواند باعث کاهش عملکرد سازمانی شود.

فکر می کنم ما در هر جا که هستیم و در موضوعات مختلف باید به بحث بومی کردن توجه کنیم. در خانه، سازمان، محیط زیست، شهرسازی، معماری و حتی روابط شخصیمان. هر گردی گردو نیست و هر چیزی که برای دیگری خوب است ممکن است برای ما خوب نباشد یا حداقل علت های خوب بودن متفاوت باشند و حداقل قرار نیست وقتی می بینم آنچه وارد می کنیم در کشور مبدا دیگر منسوخ و مطرود شده بر وارد کردن آن اصرار بورزیم، اتفاقی که متاسفانه از خیلی جهات دارد  می افتد . انگار در بعضی موارد ما وارد کننده علم پنجاه سال پیش دنیایی هستیم که خودش هم آنچه پنجاه سال پیش بوده را نقد می کند و قبول ندارد. شاید  نیاز اولیه ما تحلیل بیشتر خودمان و شناخت نیازهای واقعیمان است تا بعد به بتوانیم برایشان راه حل پیدا کنیم.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۱:۴۹
سورمه