سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۰۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زن» ثبت شده است

بیشتر دیروز را به این فکر می کردم که کاش به جای همه چیزهایی که در زندگی ما زن ها رویش تاکید شده است کمی روی پول درآوردن و داشتن استقلال مالی تاکید می شد. کاش بهمان می گفتند دختر جان اول مستقل شو و بعد هر کار خواستی بکن. خواستی عاشق شو یا ازدواج کن یا خوشگل باش یا خانوم باش یا هر چیز دیگری ولی قبلش یاد بگیر پول دربیاوری و برای خودت یک خانه داشته باشی. یاد بگیر فقط روی خودت حساب کنی. نه به خاطر اینکه مادر و پدر دوستت ندارند، یا اگر فردا عاشق شدی نمی شود روی کمکش حساب کنی، یا دوستی دور و برت نیست، نه! حتا اگر بهترین خانواده، بهترین معشوق، بهترین دوست ها را داشتی، یاد بگیر و فقط روی خودت حساب کنی چون زندگی پیش بینی ناپذیر است و در این مسیر خیلی چیزها یاد خواهی گرفت و احساس قدرت خواهی کرد و خواهی فهمید که وقتی بتوانی به خودت تکیه کنی دیگر دلیل دوست داشتن آدم ها فقط آدم ها خواهند بود نه متعلقاتشان، نه احساس وابستگی، نه احساس ضعف، نه به دست آوردن چیزهایی که نداری و کس دیگری باید برایت به دست بیاورد. 
می دانید، من این نظریه را خیلی قبول دارم که عامل وضعیت بد زنان را وضعیت اقتصادیشان می داند. خانواده ها با تربیتشان، جامعه با فشارش و همه آموزه هایی که زن را برای خانه و مرد را برای بیرون تربیت می کنند، در حال خیانت به زنان هستند. واقعیت این است که فردی که برای بیرون رفتن از خانه، کار کردن، پول در آوردن و مالک بودن تربیت می شود در آینده ثروتمندتر از کسی است که برای هیچکدام از اینها تربیت نشده است. و اینطور است که مردها در جهان ثروتمندتر از زن ها هستند و زن ها هر روز فقیرتر می شوند و از خودشان دارایی و املاکی ندارند. حتا زنانی که شاغل هستند بیشتر داراییشان را خرج وسایل مصرفی می کنند و به دنبال خرید ملک یا سرمایه گذاری نیستند چون یادگرفته اند که اینها وظیفه کس دیگری است و آنها فقط باید آنچنان از نظر اجتماع مطلوب باشند که آن کس را به دست بیاورند. به همین دلیل است که زنان سرپرست خانوار جز آسیب پذیرترین اقشار جامعه ما هستند چون هرگز در جامعه ما زنی را برای نداشتن مرد آموزش نداده اند. همیشه زن موجود ناقصی بوده که برای رسیدن به زندگی مطلوب به مرد نیاز داشته و مرد سایه ای داشته که اگر نباشد مشکلات زن هر روز بزرگتر و بزرگتر می شده.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۵۲
سورمه

ژن ها بیش از آن که نقش تعیین کننده داشته باشند نقش هدایت کننده دارند و محیط در تمام این فرایند حضور دارد. به دلیل وجود همین پیچیدگی هاست که بسیاری از اندیشمندان به جای نظریه زیستی از نظریه نظام دینامیک استفاده می کنند که در واقع به پویایی فرایند شکل گیری اشاره کرده و پویایی های موجود در نظام های محیطی که در شکل گیری شخصیت تاثیر دارند را در نظر می گیرد. برای نمونه معمولا این ادعا مطرح می شود که پسران به شکل فعال تری نسبت به دختران فعالیت می کنند این در حالی است تحقیقات نشان می دهد که مساله بیش از این که الگوهای فعالیت فرزندان باشد این است که بسیاری از پدران و مادران به شکل فعال تری با پسران خود بازی می کنند ضمن این که وسیله های استفاده شده در بازی های پسران نیز از بازی های دختران متفاوت است.

از مقاله فمینیسم و دغدغه علمی بودن


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۶
سورمه

زن قوی و زنی که به خود معتقد است گاهی چنان قدرتی دارد که می تواند برای خیلی ها ترسناک باشد و شاید دلیل تمام فشارها بر زنان همین است. 

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۸
سورمه

اینکه مردم روز دختر را به یکدیگر تبریک می گویند و به معنیش فکر نمی کنند ناراحت کننده است. مردمانی هستیم که بدون فکر هر چیزی را می پذیریم و به پیشینه و مفهومش هیچ توجهی نمی کنیم.


لینک مرتبط:
درباره روز دختر در خرمالوی سیاه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۳۱
سورمه

جالب است که وقتى راجع به رفتن از ایران حرف مى زنم اطرافیان خود را موظف مى دانند بهم یادآورى کنند که تنها نیستم و ازدواج کرده ام. گویا نگرانند این موضوع را فراموش کرده باشم!
به نظرتان اگر مرد متاهلى بودم که مى خواست از ایران برود برخوردها چگونه بود؟ 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۵۹
سورمه

ازم می پرسد در این جمع کسی هست که موقعیتش شبیه تو باشد. این را درباره جمعی می پرسد که دوست داشتم باهاشان بروم سفر. جمع همکلاسی هایم که شش ماه باهم دوره راهنمایان گردشگری را گذرانده ایم و روزهای خوشی داشته ایم. برنامه گذاشته اند که بروند مسافرت و من نتوانستم باهاشان بروم به دلیل مسافرت دیگری که برایم الویت داشت. داشتم براش اینها را تعریف می کردم و می گفتم دوست داشتم سفر بعدی را باهاشان بروم چون خیلی بهشان خوش گذشته بود دفعه قبل. اینها را که گفته بودم این سوال را پرسیده بود که در این جمع کسی هست که موقعیتش شبیه تو باشد. وقتی این سوال را پرسید چیز خاصی به ذهنم نرسید، احتمالن سوالش را خوب نفهمیدم. فکر می کنم شاید منظورش گرفتار بودن و شاغل بودن است یا نهایتن متاهل بودن. خوب در این جمع آدم های شاغل و گرفتار و متاهل داریم. می گویم آره هست. بعد واضح تر می پرسد که زن متاهل تنها توی این جمع هست و من می گویم که نه. مرد متاهل تنها هست ولی زن متاهل تنها نه. از سوالش ناراحت شده ام. حس می کنم بهم توهین شده است. خوب من زن متاهلی هستم که ممکن است با جمعی تنها بروم سفر چون همسرم همیشه این امکان را که با من باشد و سفر کند ندارد به خصوص اینکه دوست ندارد با آدم هایی که نمی شناسد جایی برود. حالا به همه این دلایل چون من زن تنهای متاهل هستم نباید سفر بروم؟ اگر زن مجرد تنها بودم هم لابد کسی بود این سوال ها را ازم بپرسد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۶
سورمه

پاسخ من به این مطلب وبلاگ «زنان سرزمین من» طولانی شد و اینجا گذاشتمش:

مهارت هایی که از نظر من برای دختران لازم است (مجرد و متاهل و سنش خیلی فرق نمی کند):

1.اعتماد به نفس، اعتماد به نفس و اعتماد به نفس...  اعتماد به نفس با چه چیز زیاد می شود؟ عمل کردن. مهارت های مختلف یاد بگیرند و خودشان را تا جایی که می توانند در هر زمینه ای قوی کنند، انقدر که از نظر ذهنی بدانند هر وقت لازم باشد می توانند به تنهایی گلیمشان را از آب بکشند بیرون (البته در یک جامعه سالم همه آدم ها باید بتوانند از پس یک زندگی مستقل بربیایند و از خودشان نگهداری کنند ولی چون جامعه ما بیمار است من این توصیه را به خانم های مجرد می کنم فقط!)

2.خودشناسی. بفهمند کی هستند. اگر هیچ بنی بشری در زندگیشان نباشد، اگر هیچکس نباشد که بهشان بگوید چه کنند و چه نکنند، اگر اصلن مردی روی زمین وجود نداشته باشد، با زندگیشان چه می کنند؟ چی دوست دارند؟ دلشان می خواهد چه چیزی به دنیا اضافه یا حتا از آن کم کنند؟ اگر بفهمند فردا می میرند حسرت انجام چه کارها و دیوانه بازی ها و سفرهایی بر دلشان می ماند؟

3. استقلال مالی داشته باشند. کار پیدا کردن البته در این دوره به خصوص برای زن ها سخت شده ولی ممکن است. زن بالای سی سال (با اغماض البته) باید پول دربیاورد چه مجرد باشد چه نباشد. وگرنه در این جامعه ضد زن، خیلی وقت ها باید از چیزها یا آدم هایی که می خواهد بگذرد. فداکاری مادربزرگان ما خیلی وقت ها به خاطر ایثار بیشترشان نبوده است، بلکه چاره ی دیگری غیر از سوختن و ساختن نداشته اند.

4. قانون مدنی ایران را بخوانند. می دانم این یکی شاید کمی عجیب باشد ولی از نظر من خیلی مهم است. اکثر زن های ما نمی دانند با قانون فعلی ایران اگر ازدواج کنند بسیاری از حقوق مدنی خود را از دست می دهند. زن مجرد در ایران می تواند تنها و بدون اجازه به خارج از کشور سفر کند، زن متاهل نمی تواند. زن مجرد برای کار، تحصیل و زندگی در شهرهای دیگر نیاز به اجازه کسی ندارد، زن متاهل دارد. اگر زنی در ازدواجش اشتباه کرده باشد به راحتی نمی تواند خودش را از آن ازدواج رها کند چون حقی برای طلاق ندارد، زن مجرد که مجرد است دیگر. و بچه که بحث جدا و پر سوز و گدازیست که واردش نمی شویم. بروید بخوانید خودتان.

5. در آخر زن ها چه مجرد باشند چه نباشند، چه کوچک باشند چه بزرگ،  زندگی برایشان پر است از باید و نباید و بکن و نکن. راه حل مهم این است که قوی باشیم و به دنبال تشکیل دادن جامعه های کوچک از همفکرهایی شبیه خودمان که روانشناسان بهش می گویند «حمایت اجتماعی». برای خودمان حمایت اجتماعی فراهم کنیم. آدم هایی که بهمان قوت قلب بدهند، نه اینکه هر روز از صبح تا شب مشغول ویران کردن و دست گذاشتن روی نقطه ضعف هایمان باشند و چیزهایی که نداریم را بهمان یادآوری کنند.  آدم هایی که دوستمان دارند و برتری هایمان را به زبان می آورند و تشویقمان می کنند که پیش برویم. بقیه را هم تا آنجا که می شود از زندگیمان بریزیم بیرون.




۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۸
سورمه

نمی دانم این چه نیازی در بعضی مردهای ماست که از صبح که از خواب بیدار می شوند باید زن های دور و برشان را بکوبند. خیلی زیاد می بینم که بعضی مردها از هر فرصتی استفاده می کنند تا زن ها را کاملن زیر سوال ببرند و از جامعه و کار و زندگی بیندازند بیرون. البته حکومت هم همیشه در صدد این امر بوده است. از ممنوعیت تماشای والیبال برای زنان تا عدم استخدام آنها در بسیاری از مشاغل و سهمیه بندی کردن رشته های دانشگاهی تلاش روشن حکومت برای بیرون ریختن زن ها از اجتماع بوده است و شاید این تلاش های واضح  اینطور باعث گستاخ تر شدن برخی از مردهای ماست.


جایی که در آن کار می کنم یک کارخانه است با حدود 2000 نفر پرسنل که اکثرشان مرد هستند. این کارخانه یک مهدکودک دارد برای نگهداری از بچه های پرسنل زن. بچه ها 20 نفر هستند و امکانات مهد بسیار کم و محدود است. تنها پرسنل کارشناس به بالا حق استفاده از مهد را دارند و زنان کارگر از چنین حقی برخوردار نیستند. با همه این اوصاف مردانی در مجموعه هستند (از جمله رییس مهدکودک) که هر جا می نشینند از لزوم بسته شدن این مهد حرف می زنند. حرفشان این است که چه لزومی دارد ما مهدکودک داشته باشیم، زن باید بنشیند خانه بچه اش را بزرگ کند و در نهایت به اینجا می رسند که اصلن چرا ما باید زنان را استخدام کنیم که بعد برایشان مهد دایر کنیم؟ با وجود اینهمه مرد بیکار اصلن استخدام زنان اشتباه است.


در تاکسی یا حتا ماشین دوست و آشنا و فامیل تا زنی در خیابان بد رانندگی می کند این جمله آشنا به گوش می رسد که زن ها اصلن باید بنشینند خانه و رانندگی را چه به زن. آخرین بار این را از مردی توی تاکسی شنیدم که می گفت بهترین قانون عربستان ممنوع کردن رانندگی برای زن ها بوده است.


دو هفته است می روم کلاس زبان. معلم کلاس از هیچ شوخی ضد زنی فرو گذار نمی کند. از اینکه حتمن ضمیر she  را برای منشی به کار ببرد و ضمیر he را برای دکتر و بپرسد «مگر دکتر زن هم داریم» یا وقتی کلمه مادر شوهر را به انگلیسی به کار می برد بگوید «که روی سرتان جا دارد» یا بهترین شغل را برای زنان خانه داری بداند و بگوید فقط مرد ایرانی می تواند ماها را تحمل کند تا خیلی چیزهای ریز و درشت دیگر.


من ندیده ام زن ها با این ممارست و پیوستگی مردها را تحقیر کرده باشند و گریه آور این است که گاهی زن ها هم به این حرف ها بها می دهند یا به این شوخی ها می خندند.
می توانم تاثیر تربیت در خانواده و جامعه مردسالار را درک کنم اما شاید انتظار مقاومت و آگاهی بیشتری در برابرش دارم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۵۷
سورمه

کار آدم را صبور می کند. به آدم هویت می بخشد و آدم را به خودش می شناساند. اینکه می گویند تا نروی سربازی مرد نمی شوی خیلی حرف اشتباهی است خیلی ها سربازی رفته اند و مرد نشده اند. اینکه کار برای مرد است هم اصطلاح غلطی است. کار برای آدم است.
همه  باید کار کنند، تا بفهمند کی هستند و از دنیا چه می خواهند. منظور این نیست که هر که کار می کند آدم می شود، خیلی از شاغل ها آدم نشده اند اما لازم است، اگرچه کافی نباشد. هر چه پیش می روم می فهمم که مهم نیست اگر کلاس های آموزشی را نصفه رها می کنیم یا مهارت ها را کامل نمی آموزیم. مهم این است که امتحان کنیم حتا اگر از یک جایی به بعد نخواهیم یا نتوانیم ادامه دهیم. راه های مختلف، شهرها، مزه ها، کارها، کلاس ها، مهارت ها، ورزش ها، هنرها، تجربه ها، آهنگ ها، رقص ها، بازی ها... باید امتحان کرد.
مشکل احتمالن اینجاست که اکثر ما مغلوب تعریف های کلیشه ای از زندگی و نقش هایمان می شویم، مادر، پدر، دختر،پسر، همسر، زن و مرد بودن. یادمان می رود قبل از همه اینها ما آدم متولد شده ایم، آدمی که یک بار می تواند زندگی کند، تجربه کند و بمیرد. مدام در حال محدود کردن تجربه های خودمان یا بچه ها و دوستانمان هستیم. مدام در حال محافظه کاری و ترس از ناشناخته هایم. در حالی که پربار بودن زندگی هر کس به تنوع تجربه ناشناخته هاست. 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۳
سورمه

در برنامه خندوانه رامبد جوان از ریما رامین فر پرسید چرا بچه دوم نیاوردند. در جای دیگری به او پیشنهاد کرد کارش را کنار بگذارد و به پسر هشت ساله اش بیشتر توجه کند. ریما رامین فر هم از عذاب وجدانی گفت که وقتی پسرش کوچک بود بیشتر بود و حالا کمتر شده و به خاطر این عذاب وجدان سراغ روانشناس هم رفته است.
 
سوال ۱: آیا هرگز از مردی می پرسند که چرا تصمیم به داشتن بچه دوم نگرفته است؟ آیا این یک سوال خصوصی نیست؟
سوال ۲: آیا هیچوقت به مردی که به همین میزان یا حتا خیلی بیشتر کنار بچه اش نیست پیشنهاد می شود که کارش را به خاطر بچه رها کند؟ 
سوال ۳: این عذاب وجدان که گریبان بسیاری از زنان شاغل را گرفته است از کجا می آید؟ از حس مادریشان یا فشار مضاعف خانواده، دوستان، جامعه و یادآوری مکرر و هرروزه  وظایف محتوم و از پیش تعیین شده  مادری حتا در یک برنامه پربیننده و محبوب تلویزیونی؟

لینک مرتبط:


۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۷
سورمه