سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۶۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کتاب» ثبت شده است

در حالیکه اعتیاد به سیگار در میان مردان کاهش یافته است، ولی در میان زنان چنین نیست. اعتیاد به سیگار در زنان به طور چشمگیری طی سال های جنگ جهانی دوم افزایش یافت. در آن زمان اطلاعات ما از عواقب مرگبار سیگار کشیدن به اندازه امروز نبود. امروز سوال این است: چرا ترک سیگار ظاهرا برای زنان سخت تر است، حال آنکه هشدارهای لازم به طور یکسان به هر دو گروه داده می شود؟ بی شک در سال های اخیر میزان فشار و سردرگمی احساس های درهم و برهم زنان نسبت به مسائل شغلی یا نقشی که باید در خانواده ایفا کنند افزایش یافته است. آیا بین این سردرگمی و افزایش سرطان ریه در زنان رابطه ای هست؟ به نظر ما بله، احتمال دارد.

آلن موریس نویسنده کتاب شعور غیرمتعارف و بنیادگذار «مرکز تکامل فردی» در سیاتل، که مرکزی است خدماتی و مشورتی در امور کار و زندگی معتقد است که انتظارات دختران در سن ورود به دبیرستان تحت تغییرات شدید و گیج کننده ای قرار می گیرد:

 اگر با بچه های مدارس ابتدایی کار کرده باشیم، می دانیم که خداوندگار عالم هوش و ذکاوت را هم به دخترها اعطا کرده است و هم به پسرها. مدارس ابتدایی گویی به وسیله زن ها و برای دختران طرح ریزی می شود. دخترها در مدرسه ابتدایی معتقد می شوند که زن ها «خوب» هستند. زن ها به بچه های ساکتی که دفترچه های نقاشی شان را رنگ می کنند و به حرف های معلم گوش می دهند، احترام می گذارند. دخترها نسبت به پسرها ظرفیت بیشتری برای توجه به درس دارند، قدرت همنوایی فکری آنها بهتر است، و تا پایان سال ششم ابتدایی بیشتر مورد نوازش قرار می گیرند. تا اینجا دخترها از پسرها جلوترند. در اوایل سال هفتم دخترهای کوچک کم کم متوجه می شوند که آدمی معمولی نیستند. کشف می کنند که دخترند. در مشاوره ها متوجه شده ام که بسیاری از پیام های دوپهلو برای زنان از اوایل این سال ها شروع شده است. از این لحظه است که آنها ترجیح می دهند مردم آنها را دوست داشته باشند یا عاشقشان بشوند تا اینکه خودشان بخواهند مردم را رهبری کنند. باهوش بودن و نمره خوب گرفتن بد نیست اما آنها دلشان می خواهد زیبا و مورد پسند باشند. هر چند این امر استثناهایی هم دارد، اما اکثریت زنان توانایی های خود را جدی نمی گیرند. استفاده از استعدادهای خدادادی برای آنها اهمیت چندانی ندارد.

از کتاب ماندن در وضعیت آخر، امی ب.هریس، تامس ای. هریس، ترجمه اسماعیل فصیح، نشر نو

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۱۹
سورمه

اگر بچه ای بگوید فلان احساس را دارد و در جوابش گفته شود که اینجور احساس کردن «بد» است، یا اگر پدر مادری به کودک خود بگویند «بچه ای مثل تو چه دلیلی دارد غمگین باشد؟» طفل ممکن است تصمیم بگیرد که از آن پس دیگر احساس هایش را بروز ندهد و به اصطلاح «همه چیز را در خودش نگهدارد». اگر احساس های ابراز نشده کودکان را نفی یا مخدوش کنیم، آنها ممکن است از اعتماد کردن به احساس ها و تصوراتشان بترسند و کم کم عادت کنند که احساس های خود را پس بزنند. و بعدها ممکن است انسان هایی «بدون احساسات» شوند. زنی که خود را «بدون احساسات» توصیف می کرد، می گفت: «به دوران بچگی ام که فکر می کنم هیچی یادم نمی آید». دوران کودکی سرشار از احساس ها بوده است. اگر او قرار بود احساس هایی نداشته باشد بنابراین همه دوران کودکی وی هم همراه با احساسهایی که قرار بود داشته باشد دفن شده بود. اما او اعتراف می کرد که احساس خالی بودن می کند.

از کتاب ماندن در وضعیت آخر، امی ب.هریس، تامس ای. هریس، ترجمه اسماعیل فصیح، نشر نو

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۲۷
سورمه

کودکان در سال های اولیه زندگی خود، دارای احساس بیشتر و قوه تفکر کمتری هستند. پسر کوچک صدای پرندگان را با شادی می شنود. بعد بابای خوب می آید و احساس می کند که باید در این تجربه سهیم شود و کمک کند ذهنیات پسرش توسعه یابد. می گوید: «نگاه کن، آن یک زاغچه است و آن یکی یک گنجشک معمولی». همین که به پسر کوچک بگوید کدام زاغچه و کدام گنجشک معمولی است، پسر کوچک دیگر نمی تواند خود پرندگان را ببیند یا خود صدای آنها را بشنود. اکنون مجبور است آن طور که پدر می خواهد آنها را ببیند و آوازشان را بشنود. پدر نیز به سهم خود دلایلی دارد. او معتقد است معدودند کسانی که بتوانند با شنیدن آواز پرندگان امرار معاش کنند، و پسر کوچک هر چه زودتر آموزش خود را شروع کند بهتر است. شاید وقتی بزرگ شد پرنده شناس شود.

امروزه بیشتر مردم توان نقاش، شاعر یا موسیقیدان شدن را از دست داده اند، و حتی اگر امکانش را داشته باشند، نمی توانند خیلی چیزها را به طور مستقیم و دست اول ببینند و بشنوند و باید دست دوم تحویل بگیرند. بازیافتن این توانایی همان «آگاهی» است.

انسان آگاه زنده است، چون می داند چه احساسی دارد و در چه زمان و مکانی زندگی می کند. می داند بعد از آنکه مرد و زیر خاک رفت، درخت ها هنوز باقی خواهند بود، ولی او دیگر نیست که آنها را تماشا کند. بنابراین می خواهد امروز تا آنجا که امکان دارد از آنها لذت ببرد.

قسمتی از کتاب بازی ها، نوشته اریک برن، ترجمه اسماعیل فصیح، نشر ذهن آویز


پ.ن: در آموزش کودک گفته می شود تا قبل از 7 سالگی نباید هیچ گونه آموزش مستقیمی  داده شود. همه چیز باید با بازی و غیرمستقیم باشد. همین طور این مطلب من را به یاد سخنرانی دکتر وهاب زاده موسس اولین مدرسه طبیعت ایران می اندازد که با هر آموزش مستقیم تا حدود 9 سالگی مخالف است و اعتقاد دارد اول باید ارتباط بچه ها با طبیعت برقرار شود و بعد کنجکاویشان به حدی تحریک شده است که خودشان به دنبال جواب سوال هایشان خواهند رفت.
به خصوص نباید بچه ها را در جریان مشکلات و مخاطرات محیط زیستی قرارداد و فقط باید زمینه دوستی و آشناییشان با طبیعت را برقرار کرد. این بچه ها در آینده خود محافظین قدرتمندی برای دوستانشان در طبیعت خواهند شد.

پیوندهای مرتبط:

روش مستقیم و غیرمستقیم چیست؟

قصه بهترین راه آموزش مهارت های اجتماعی

شیرینی کشف غیرمستقیم

منافع ارتباط با طبیعت برای کودکان


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۵
سورمه

صمیمیت یک پیوند عاری از بازی است، زیرا هدف طرفین یک چیز واهی و ظاهری نیست. صمیمیت در آنجا امکان پذیر است که ترس نیست، و این تفاهم کامل یکدیگر را امکان پذیر می سازد -آنجا که زیبایی را می توان از سودمندی جدا دید، آنجا که به تملک درآوردن به خاطر داشتن غیر ضروری می شود.

صمیمیت پیوندی است که در آن «بالغ» هر دو انسان تحت تسلط روح اند، به طوری که اگر خواستند می توانند به «کودک طبیعی» اجازه دهند خود را عیان کند. در این رابطه می توان گفت «کودک» دارای دو طبیعت است: «کودک طبیعی» (که خلاق است، کنجکاو است، باز است، آگاه است، و از ترس ها رهاست) و دیگری «کودک تطبیق شونده» (که قابل تطبیق با درخواست های تربیتی «والد» است). آزادی «بالغ» می تواند به  «کودک طبیعی» اجازه دهد که آزاد شود و بار دیگر خود را نشان دهد. «بالغ» می تواند خواست های «والد» را برای «کودک» شناسایی کند (به هر دردی که می خورند) و به او اجازه زندگی آزاد مجدد دهد، بدون ترس های اولیه، بدون آن ترس هایی که نه تنها قوه خلاقه او را مسدود کردند، و به او روحیه ستیز با اجتماع را دادند، بلکه مایه و استعداد هر نوع لذت از زندگی را هم از او سلب کردند. این حقیقتی است که «کودک» را آزاد می کند -آزاد برای آگاه شدن، آزاد برای آنکه حالاهر چه دلش می خواهد ببیند و بشنود و احساس کند. این جزیی از پدیده یک پیوند صمیمانه است، بنابراین یک دسته گل کوچک به موقع، ممکن است نشانه بهتری برای عشق و لذت باشد تا یک شیشه عطر گرانقیمت شانل، که به جبران فراموش کردن سالروز تولدش به او هدیه می دهید.

وضعیت آخر، نوشته تامس هریس، ترجمه اسماعیل فصیح،نشر فرهنگ نو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۵۷
سورمه

تعریف سلامتی فکری «بالغ آزاد شده» است که به طور یکنواخت مسئولیت تمام رفتار متقابل را عهده دار است این بدان معنی است که در هر رفتار متقابل «بالغ» اطلاعات مربوطه را از «والد» می گیرد، از «کودک» می گیرد، از واقعیت می گیرد، و تصمیم می گیرد که چگونه باید رفتار کرد.

هر چه منبعی که او اطلاعاتش را از آن دریافت می کند غنی تر باشد، امکانات بیشتری برای انجام موفقیت وجود دارد.

 بچه کوچکی که تجربه های اولیه اش شامل بازی و تجسس های آزادانه ای در میان دیگ و قابلمه آشپزخانه یا گل بازی توی باغچه گل مینا، بازی با حیوان ها، با دوست ها، سفرهای کوتاه به ییلاق، قصه های شبانه در رختخواب، شرکت در مراسم سنتی شب عید، ور رفتن با اسباب بازی ها، گوش کردن به صفحه و نوار، گپ زدن های آزادانه با پدر و مادری که هیچوقت عجول و بی حوصله نیستند، و سایر چیزهایی از این قبیل بوده -چنین انسانی به مراتب بیش از طفلی که از همه جدا شده و لای پنبه نگهداری می شود در «والد» خود منبع اطلاعاتی غنی و در «کودک» خود احساس مثبت فراوان دارد.

وضعیت آخر، نوشته تامس هریس، ترجمه اسماعیل فصیح،نشر فرهنگ نو

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۶
سورمه

دارم کتاب وضعیت آخر نوشته تامس هریس را می خوانم. البته برای من روان شناس خیلی بد است که این کتاب را هنوز نخوانده ام اما ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.

کتاب درباره سه قسمت والد، بالغ و کودک در شخصیت است و بسیار روان و راحت و جالب است. قسمتی از کتاب من را به یاد فاجعه قتل ستایش قریشی می اندازد:


مشکل جدی تر به خصوص برای جامعه، شخصی است که در او «بالغ» به وسیله «کودک» آلوده شده و «والد» طرد است. این شرایط در شخصی توسعه پیدا می کند که والدین واقعی خودش یا آنها که جای آنها را پر کرده اند، آنقدر حیوان صفت و ترس آور بودند، که در نظر طفل تنها راه زنده ماندن «خارج کردن آنها» از مغز خود بوده است و اینکه جلو آنها و خودش دیوار بکشد و آنها را طرد کند...

... درباره محبت، گرچه ممکن است استثناهایی باشد، اما قانون کلی این است که کسی که محبت ندیده هرگز یاد نمی گیرد که با محبت باشد. اگر پنج سال اول زندگی تماما شامل تلاش و جان کندن برای این بوده که جسما و روحا فقط زنده بماند، اینگونه تلاش و جان کندن به احتمال قوی در سرتاسر زندگیش ادامه خواهد یافت...

...با اطمینان می توان این فرض را پذیرفت که شخصی که به اتهام اذیت و اعمال شنیع نسبت به اطفال دستگیر می شود هیچوقت احساس پشیمانی، ناراحتی یا گناه نمی کند-البته شاید به استثنا احساس پشیمانی از اینکه به دام افتاده است. علت این است که او والدی که به وظیفه خود عمل کند ندارد.

وضعیت آخر، نوشته تامس هریس، ترجمه اسماعیل فصیح،نشر فرهنگ نو


اینها قسمت هایی از کتابند که من را به یاد ماجرای ستایش قریشی، بیجه ها و موارد شبیه به اینها می اندازد. فاجعه هایی که تازه وقتی به آنها پرداخته می شود که دیگر خیلی دیر شده و البته تحلیل ها بسیار احساساتی و یک جانبه است چون دیگر کسی نمی تواند به این فکر کند چرا و چطور عاملین چنین جنایت هایی به وجود می آیند. کسی به این فکر نمی کند که نوجوان ها نمی توانند از شکم مادرشان اینگونه متولد شده باشند. همه به اعدام فکر می کنند و به محو این عاملین از روی زمین. اما کسی فکر نمی کند که این نوجوانان هم حتما در شرایط بسیار بدی بزرگ شده اند و کسی هم چاره ای برایشان نمی اندیشد.

متاسفانه در ایران قوانین حمایتی برای کودکان بسیار ناچیز است. قانون تقریبا اجازه ورود و دخالت در زندگی ها را برای نجات کودکان ندارد. با وجود اینکه امروز اورژانس اجتماعی 123 به وجود آمده است اما ازاختیارات قانونی یا مداخله گرانه برخوردار نیست.

ما در جامعه مان آزار و اذیت در خانواده را معضل نمی دانیم و درباره اش حرف نمی زنیم و آن را جز حریم خصوصی اشخاص می دانیم اما فرار از خانه برایمان معضل است و هیچگاه از خود نمی پرسیم برای کودک، نوجوان یا حتی جوانی که در خانه آسیب می بیند چه راهی وجود دارد؟ ما فرار را همیشه بدتر از ماندن در خانه می دانیم شاید چون از بسیاری از مشکلات و آسیب هایی که کودکان در خانه با آن ها مواجه اند بی خبریم یا شاید دلمان نمی خواهد با باخبر شدن، احساس امنیت توخالیمان از بین برود و هر شب با این فکر که کودک همسایه ممکن است با انواع آزار های جسمی یا جنسی دست به گریبان باشد، خوابمان آشفته شود اما زمان قضاوت درباره پرونده ای شبیه پرونده ستایش قریشی خود را محق می دانیم که حکم صادر کنیم. کاش حساس تر باشیم وحداقل نسبت به کسانی که در دسترسمان هستند احساس مسئولیت کنیم، قبل از اینکه فاجعه ها اتفاق بیفتند.

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۸
سورمه

به درخواست فرناز جان می خواهم سه کتابی که از همه برایم تاثیرگذارتر بوده را معرفی کنم. فکر می کنم جواب این سوال در سن وسال های مختلف فرق می کند. مثلن ده سال پیش احتمالن بابالنگ دراز نوشته جین وبستر یا ساندیتون نوشته ناتمام جین آستین در انتخاب هایم بود. هر چه به سنم اضافه شده طبیعتن کتاب های بیشتری خوانده ام اما تفاوت اساسی در این بوده که با افزایش سن بیشتر به ادبیات و فیلم های ایرانی گرایش پیدا کرده ام. این علاقمندی به شناخت خودمان، به شناخت تاریخمان و دیدنمان در قاب تصویر نمی دانم از کجا می آید ولی من که اینطور شده ام و البته هر چه گذشته علاقه به مستند در من شدیدتر شده و واقعیت را به تخیل ترجیح داده ام. جالب تر اینکه با وجود اینهمه گرایش به جدیت، حالا بعد از سی سالگی ارزش و زیبایی ادبیات کودک را خیلی بهتر درک می کنم. تازه این روزها کتاب های رولد دال و شل سیلوراستاین را می خوانم و فکر می کنم چرا در کودکی انقدر جدی بوده ام که به جای اینها چارلز دیکنز و بینوایان می خوانده ام؟

اما معرفی کتاب. خوب اسم  کتاب هایی را اینجا می نویسم که اولین بار وقتی سوال فرناز را خواندم به ذهنم آمدند. کتاب هایی که اثرشان و اسمشان بین تمام کتاب هایی که خوانده ام در من ماندگارتر بوده اند. البته که نمی توانم سه تایشان را انتخاب کنم! عذر مرا بپذیرید. همین طور یادتان باشد خیلی کتاب های دیگر می توانند این لیست را بلندتر کنند که آورده نشده اند.

اولین کتابی که دوستش دارم و به نظرم بهترین کتابیست که خوانده ام «مدار صفر درجه» احمد محمود است. حرف احمد محمود که می شود خیلی ها از «همسایه ها» نام می برند و می گویند بهترین کتاب اوست. اما من فکر می کنم این انتخاب تنها به این دلیل است که «مدار صفر درجه» سه جلد است و ممکن است به دلیل حجمش هر کسی به سمتش جلب نشود. این کتاب اما مثل زندگی است و اهواز و در کنارش ایران را  از زمان پهلوی دوم تا انقلاب برایمان دوره می کند، طوری که جای دیگری نخوانده ایم. کتاب «شهر سوخته» احمد محمود همین کار را با جنگ می کند و تصویری از جنگ نشانمان می دهد که هیچ کجای دیگر نخوانده ایم. هنوز فکر می کنم این مرد هیچوقت آن اندازه که مستحقش بود قدر ندید و شناخته نشد.

بعد از احمد محمود نوبت عباس معروفی است. نویسنده ای که با شعرهایش دوران عاشقی ام را سپری کردم و با دوری یار ساختم. کتاب سمفونی مردگان که نام یکی از شخصیت هایش هم بر سر در این وبلاگ است وجود آدم را درگیر خودش می کند. هنوز یادم هست که تا یک هفته بعد از خواندنش شخصیت ها از ذهنم بیرون نمی رفتند و دوست نداشتم کتاب دیگری بخوانم.

 اما بیشتر از سمفونی مردگان به دلایل شخصی و تاریخی «فریدون سه پسر داشت» عباس معروفی را دوست تر می دارم. دلیل شخصی اش هدیه مخاطب خاص به من است. شاید حدود هشت سال پیش بود که برای تولدم کتاب را پرینت گرفت و ایمیل زد به عباس معروفی نازنین تا با دست خطش برایم تولد مبارکی بنویسد و بعد دست خط را انداخت پشت جلد کتابی که پرینت گرفته بود. وقتی کتاب را بهم داد نمی توانستم بفهمم دست خط عباس معروفی پشت جلد کتاب چه می کند! او نویسنده مورد علاقه مان بود. شعرهای عاشقانه اش را برای هم می نوشتیم و می فرستادیم. آنقدر گیج و خوشحال بودم که نمی فهمیدم این یعنی چه! این بهترین هدیه ایست که تا همین حالا در زندگیم گرفته ام.

 دلیل تاریخیش داستان کتاب است، این کتاب  داستان ماست و داستان سرزمین مان.

نوبتی هم که باشد نوبت کتاب کم حجمی است که متعلق به تمام سنین  است، شازده کوچولو. شازده کوچولو را انقدر خوانده ام که حسابش از دستم در رفته است و هر بار در هر سنی رنگ و بوی دیگری داشته است. وقتی کوچکتر بودم شخصیت های کتاب مردمان بامزه ای بودند و روباه روباه بود و گل سرخ گل سرخ، اما هر چه بزرگتر شدم مردمان کتاب شازده کوچولو را بیشتر در دنیای واقعی دیدم و توانستم روباه ها و گل سرخ زندگیم را پیدا کنم. اهلی کردم و اهلیم کردند و معنی دوستی را بهتر فهمیدم. شازده کوچولو کتابیست که دوستان واقعی باید بهم هدیه بدهند.

«عقاید یک دلقک» هاینریش بل را هنوز هم خیلی دوست دارم. گرچه یادم هست وقتی مامان این کتاب را خواند به نظرش خیلی افسرده کننده آمد. اما کتابی بود که من را با صدای درونی آدم ها آشنا می کرد و می گفت که دلقک ها لزومن مردمان شادی نیستند و ممکن است مردمانی حساس باشند که می توانند بی اخلاقی ها و نامهربانی های دنیا را دانه دانه بشمرند و بابتشان غصه بخورند. من را آشنا کرد با سیاهی جنگ و تاثیر دائمی اش بر زندگی آدم ها حتا وقتی سال ها پیش تمام شده است. آشنایم کرد با عشق و این سوال که آیا برای اثبات و تداومش حتمن باید آن را جایی ثبت کنیم؟ یا قول و قرار آدم ها و قلبشان از هر سندی در دنیا مهمتر است؟ الان که اینها را نوشتم دلم خواست دوباره بخوانمش. از هاینریش بل کتاب «و حتی یک کلمه هم نگفت» را هم خیلی دوست دارم اما گویا مدت هاست چاپ نمی شود.

بعدی «سور بز» است، شاهکار ماریو بارگاس یوسا. قبل از این کتاب معنی هیجان در کتاب را تا این حد حس نکرده بودم و تا این حد کتابی را واضح و شفاف در برابرم ندیده بودم. سوربز مانند فیلمی هیجان انگیز من را آنچنان جذب کرد که با وجود حجم زیادش به سرعت تمام شد و مرا از نبوغ نویسنده اش شگفت زده کرد.

دوست دارم از کتاب «نامه به کودکی که هر گز متولد نشد» نوشته اوریانا فالاچی هم اینجا نام ببرم. این کتاب را هنوز دانشگاه نمی رفتم که خواندم. الان فکر می کنم شاید بهتر بود دیرتر خوانده بودمش. این کتاب سوال هایی را درباره زنان و مردان و برابری برایم ایجاد کرد که فکر نمی کنم تا آخر عمر از ذهنم پاک شوند. شاید کتابی با همین تاثیر اما وطنی و البته کمتر گزنده و عصیان گر، برایم کتاب «سو و شون» سیمین دانشور بوده باشد. کتابی که زندگی قهرمان زنش باز هم پر است از سوال بی جواب برای من که زنم.

فکر می کنم بهتر است تمامش کنم! خیلی بیشتر از سه تا شد! اما این لیست می تواند حالا حالاها ادامه داشته باشد.

یکی از دلایل بزرگی که من را همیشه قدردان پدر و مادرم نگه می دارد ،غیر از تمامی زحمات بی دریغشان برای من، آشنا کردنم با کتاب است. کتاب می تواند وقتی که همه درهای به رویتان بسته است و حتی همان پدر و مادر مهربان هم نمی توانند مشکلتان را حل کنند یا اصلن خیر ندارند که مشکلی وجود دارد، نجاتتان بدهد و حامی و دوست شما باشد.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۴۲
سورمه

چند وقت دنبال طرح کارگاه بودم برای دوره ی مربی میراث که قبل از عید گذراندم. برای همین کلی در بین کتاب های کودک جستجو کردم تا داستانی مرتبط با میراث فرهنگیمان پیدا کنم که قابلیت اجرای کارگاهی برای کودکان را هم داشته باشد. در این میان به کشف جالبی رسیدم. تا قبل این به شعرهای شاملو برای کودکان برخورده بودم و بعضی هاشان را هم خیلی دوست داشتم مثل شعر پریا. به خصوص اینکه در کتابفروشی ها هم برای کودکان عرضه می شدند نمونه اش قصه های ننه دریا یا مردی که لب نداشت. اما خبر نداشتم که دیگر بزرگان ادبیات معاصر هم در کنار آثارشان برای بزرگسالان نیم نگاهی هم به کودکان داشته اند.

مثلن نمی دانستم که نادرابراهیمی کلی داستان برای بچه ها نوشته است که بسیار هم رنگ و بوی ایرانی دارند. یا مهرداد بهار که یکی از بزرگترین اسطوره شناسان ایران است کتاب هایی هم در زمینه اسطوره برای کودکان به صورت داستان دارد. یا نیما یوشیج و محمدعلی سپانلو برای بچه ها کتاب داستان نوشته اند. 


هم خیلی خوشحال شدم و هم کمی ناراحت. خوشحال از این بابت که این نویسندگان چه ذهن روشنی داشته اند که اهمیت دانایی کودکان سرزمینشان را درک کرده بودند و فهمیده بودند هر تغییری از کودکان آن سرزمین آغاز می شود و ناراحت از این جهت که انگار امروز چنین تفکری بین نویسندگان ما وجود ندارد و اهمیت تغذیه ی ذهن کودکان نادیده گرفته شده است.


خوب است بدانید برخی از این کتاب های هنوز تجدید چاپ می شوند. دیروز به فروشگاه مرکزی کانون پرورش فکری در خیابان وزرا رفتم و چندتایشان را خریدم.

   

 

  


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۰۵
سورمه

برای دانستن مراکز فروش مجله لاکپشت پرنده در تهران و شهرستان ها و همین طور خبرهای لاکپشتی به اینجا سربزنید.

اینهم آدرس تلگرام لاکپشت پرنده که شما را از اتفاقات لاکپشتی آگاه می کند.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۲
سورمه


شهرکتاب آنلاین یک سری بسته کتاب و آلبوم های صوتی پیشنهاد کرده تا به جای سررسید، امسال اینها را بهم هدیه بدیم. فکر خوبیه.


یک پیشنهاد دیگر برای عیدی می تواند روزشمار کودکی باشد که امسال با رنگ و بوی محیط زیستی آماده شده و حتمن مثل همیشه با کیفیت و جالب است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۱:۱۹
سورمه