می دانید حالم هیچ خوب نیست. مسخره
است که در قرن بیست و یک، رفتارهای عصر حجری ببینی. مردمانی را ببینی که هر روز دخترانشان را
زنده به گور می کنند اما به شکل دیگر. حداقل 1400 سال پیش وقتی عرب دخترش را زنده
به گور می کرد، نوزاد بیچاره نه از دنیا چیزی دیده بود، نه چیزی می خواست. کار عرب جاهلیت خیلی بهتر بود نسبت به امروز که باید با هزار جور محدودیت و توهین و
تحقیر سی و چند ساله بشوی و به موفقیت های بزرگ تحصیلی و کاری برسی اما به دلیلی بی
اهمیت خانواده به خودشان اجازه بدهند و بتوانند و جامعه بهشان اجازه بدهد که حتی جلوی خارج شدنت از خانه را بگیرند. شغل، درس و موفقیت هایت را ببوسی و بگذاری کنار و
کتابهایت را بریزند دور چون به این نتیجه رسیده اند که مغزت به خاطر کتاب ها اینطور شده. یک طور مریضی که فکر کرده می تواند حق برابر با مردان جامعه داشته باشد. بله تو بیماری که اصلن
دنبال درس و کار و پول رفته ای. از اول باید به همان پسرخاله ات که آمد خواستگاری
بله می گفتی. به فکر رفتنی؟ چه غلط ها، مگر دختر می تواند همینجور سرش را
بیندازد پایین و جایی برود. بمان در اتاقت و حق استفاده از هیچ چیز را نداشته
باش تا قدر عافیت را بدانی که ما برای تو چه کردیم و چقدر به تو آزادی دادیم.
گذاشتیم درس بخوانی و کار کنی و پول دربیاوری ولی تو بیشتر می خواهی تو استقلال
کامل می خواهی و آزادی ولی زن های آزاد ترسناکند و نباید وجود داشته باشند باید
شکستشان، تحقیرشان کرد، تا بفهمند همین چند صباح هم اگر موفقیتی در کار بود
برای این بود که منت گذاشتیم و اجازه دادیم وگرنه اگر ما نخواهیم شما زن ها
از در اتاق نمی توانید خارج شوید چه برسد به آزاد بودن. اینها برای زنان
این سرزمین عین کفر گویی است به خصوص اگر پشتش یک اعتقاد راسخ باشد.