دهاتی
يكشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۴۸ ب.ظ
چند وقت پیش داشتم عکس های یکی از روستاهای خراسان رو نگاه می کردم. یک پسر بچه تو عکس بود که رو شلوارش نوشته بود adidas. حس عجیبی بود. این حس که این شلوار نباید پای این بچه باشه و همین طور اون دمپایی های پلاستیکی. تو عکس های دیگه اغلب زن ها زیر چادرهای سیاهشون لباس های سوزن دوزی داشتن و پیرمردها لباس هاشون محلی بود. گرچه اغلب، دمپایی های پلاستیکی پاشون بود. بعد فکر کردم به خودمون که تو شهر زندگی می کنیم. چطور ما می تونیم هر محصول خارجی یا هر لباسی که روش به یه زبون دیگه چیزی نوشته شده بپوشیم ولی یه بچه تو روستا نتونه این کار رو بکنه؟ چرا برام عجیب نیست که ما هم هر روز لباس هایی می پوشیم که متعلق به ما نیستن؟ به هر حال از بین رفتن لباس های محلی اول از شهرها شروع شده و البته به همین دلیل هم برامون عادی تره چون سال ها به این وضعیت عادت کردیم، ولی رسیدنش به روستاها احتمالا اجتناب ناپذیره مگر اینکه فکری به حال خودمون بکنیم. به خصوص که اول از همه این ما شهری ها بودیم که روستایی ها رو مسخره کردیم و «دهاتی» رو به یک فحش تبدیل کردیم. الان نباید خیلی ناراحت کننده یا عجیب باشه که کسی نخواد دهاتی باشه یا هیچ علامتی از هیچ روستایی با خودش داشته باشه. اینجوری می شه که کم کم زبان ها، لهجه ها و لباس ها از بین می رن و آخرین بازماندگان انواع هنرها و صنایع دستی تو روستاها می میرن و جوون هایی که به خاطر دهاتی بودن مسخره شدن و به خاطر تو روستا زندگی کردن بی امکاناتی کشیدن شغل پدرها و مادرها رو ادامه نمی دن و رخت و لباسشون رو جمع می کنند و میان به شهر تا دیگه دهاتی نباشن.
۹۸/۰۴/۰۹