سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تهران» ثبت شده است



درباره مگس های سفید تیترهای زیادی به چشمم خورده بود ولی هیچوقت خوب نخوانده بودمشان. انقدر می دانستم که حشراتی هستند که در تهران زیاد شده اند ولی شاید چون بهشان بر نخورده بودم همیشه این خبرها را سرسری نگاه انداخته بودم و رد شده بودم. دیروز تازه متوجه عمق فاجعه شدم، وقتی که در سیدخندان سوار تاکسی شدم و تا خود ولیعصر با چشم دیدم که موجودات ریز سفیدی به شیشه پنجره چسبیده اند و تعدادشان هم کم نیست. تازه متوجه شدم من اینها را قبلن هم دیده بودم اما فکر می کردم پشه هایی هستند که اتفاقی جلوی راهم سبز شده اند غافل از اینکه اینها همان مگس های سفید بودند.


اینطور که از خبرها بر می آید این مگس ها به دلیل استفاده زیاد از آفت کش ها و از بین رفتن حشراتی که به طور طبیعی دشمن مگس سفید بوده اند مثل زنبورها و کفشدوزک ها، زیاد شده اند. البته سوالی که برای من به وجود آمده این است که چرا در بعضی از مناطق تهران مثل منطقه 6 حضورشان فعال تر است؟ 


اگر دقت کنید این روزها روی بعضی درخت های تهران نوارهای زرد رنگ می بینید. این نوارها هم برای مقابله با مگس سفید استفاده می شوند. مگس سفید به رنگ زرد علاقه دارد و این نوارها چسبناک هستند و تله ای برای این حشرات، اما به نظر می رسد این نوارها به تنهایی برای مقابله با این حجم از مگس های سفید کافی نباشد.


لینک های مرتبط:

مبارزه غیرشیمیایی برای مگس های سفید پایتخت باید توسعه یابد


اظهارات خضری درباره مگس سفید


توصیه وزارت بهداشت در پی طغیان مگس سفید


دلیل هجوم مگس های سفید

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۹:۵۲
سورمه

می دانید دلتنگی های من اکثر اوقات به خیابان ولیعصر بالاتر از پارک وی ختم می شود! حالا یا شهرکتاب فرشته، یا باغ هنر ایرانی یا شهرکتاب الف یا  باغ فردوس یا میدان تجریش یا .... بالاخره راه رسیدن به اینها باید ولیعصر زیبا باشد. 


دیروز یک امتحانی داشتم که تقریبن خرابش کردم. هنوز هم بابتش از خودم ناامیدم. اینکه چرا چنین موجودی هستم که نمی توانم اشتباهات یا خرابکاری هایم را ببخشم نمی دانم از کجا آب می خورد ولی اخلاق بسیار بدی است و وقتی این را بدانید و نتوانید درست رفتار کنید بیشتر هم اذیتتان می کند.


به هر حال امتحان در یکی از خیابان های بلوار کشاورز بود و شانسم این بود که بلوار کشاورز هم از آن خیابان های مورد علاقه ام است. برای همین بعد از خراب کردن امتحان حسابی مترش کردم و سری هم زدم به مغازه مبل عزلتی که عاشقش هستم. واقعن پول چیز خوبی است وقتی انقدر چیزهای زیبا برای خریدن هست. البته من یک میز تحریر زیبا در این مغازه نشان کرده ام ولی فعلن دلم نمی آید انقدر پول بابت میز تحریر بدهم! بالاخره سخت است شما حقوق یک ماهتان را در یک روز بدهید و یک میز و صندلی تحویل بگیرید.

تمام دیروز وقتی خیابان ها را متر می کردم هوا خیلی خوب بود و من به این فکر می کردم که چه حیف است که من هر روز باید بی خیال این هوای خوب بشوم و بروم سرکار!


بعد رفتم انارگل بالای میدان ولیعصر و سه تا مانتو دو تا شلوار پرو کردم ولی خدا رو شکر هیچکدام را دوست نداشتم! فقط دوتا شال خریدم که خیلی دوستشان دارم. همین طور ولیعصر را قدم زدم که شنیدم داد می زنند تجریش تجریش و چه کلامی شیرین تر از این! رفتم سوار ماشین های تجریش شدم.


واقعن تجریش یکی از بهترین جاهای دنیاست! همه چیز در تجریش هست. سنت، مدرنیته، کتاب، خوراکی، زیبایی... حتا امامزاده هم دارد. عاشق بازارچه اش هستم و آن میدان وسط بازارچه که انواع و اقسام سبزی ها و میوها به زیباترین شکل کنار هم چیده شده اند. فلفل های خوشرنگ با اندازه ها مختلف و بوی انواع ادویه ها و ترشی ها که به مشام می رسد. از بازارچه کلی زیتون پرورده خریدم. تازگی ها فهمیده ام چقدر عاشق زیتون پرورده ام. واقعن آدم هر چه روی سنش می رود قدر مزه ها را بیشتر می داند. قبلش نمی فهمی زندگی با مزه ها و عاشقشان بودن یعنی چه. 


دیروز روز خریدن شال بود. یکی از این مغازه های بازارچه هست که شال های گل گلی خیلی زیبایی دارد، دوتا شال هم از او خریدم. مادری که مرا در حال انتخاب شال دید گفت هر چه من بخرم او هم برای دخترش می خرد. چقدر مادرها خوبند. شالی را که انتخاب کرده بود نشانم داد، گفتم به نظرم رنگ شادتر انتخاب کند. یک شال خوشرنگ شیری رنگ را نشان داد و گفت اول این را برداشته، گفتم در انتخاب اولش شک نکند. معلوم بود نگران است که دخترش بپسندد یا نه. ما هیچکداممان بچه های خوبی برای مادرهامان نمی شویم، هرچقدر هم که تلاش کنیم.


برای مخاطب خاص برگ بو خریدم! اصلن نمی دانم کی قرار است بهش برسانم ولی خریدم دیگر. برای اولین بار آووکادو خریدم ببینم چه مزه است و البته یک انگشتر نقره هم خریدم برای مامان. گرچه برای مامان ها باید طلا خرید فقط.


بعد به اندازه کافی گرسنه بودم و دلم دلمه برگ مو رستوران فلوت را می خواست. می دانید فلوت کجاست؟ کنار مترو تجریش. آنجا می توانید کوفته، انواع دلمه، آش، لازانیا، ماکارونی و... بخورید و خدا را شکر کنید. رفتم 4تا دلمه برای خودم سفارش دادم. دختری ازم پرسید که چی سفارش بدهد. گفتم اینجا همه غذاهاش خوشمزه است. پرسید کتلت اینجا را خورده ام که جوابم نه بود ولی گفتم دلمه ها و کوفته اش را خورده ام و عالیند. گفتم باید با جمع بیاید فلوت تا هر کس چیزی سفارش بدهد و مزه همه غذاها را بچشد. خلاصه رفتم بالا نشستم. رستوران شلوغ بود و جا کم. دخترک هم چند دقیقه بعد آمد بالا و یک جا نشست. رفتم سر میزش و دعوتش کردم سر میز خودم. البته جای او بهتر بود و من رفتم سر میز او نشستم. دلمه برگ کلم سفارش داده بود. یکی از دلمه هایم را دادم به او و کمی از دلمه اش هم برداشتم. حرف زدیم و برایم روش پخت دلمه برگ مو را توضیح داد. ازم پرسید بچه اینجایم (منظورش تهران بود). گفتم: آره. پرسیدم: چطور؟ گفت: آخه تهرانیا آدم رو سر میزشون دعوت نمی کنن. دلم گرفت ولی نظری درباره تهرانی ها نداشتم واقعن. یاد خاطرات خوابگاه افتادم که همیشه همین ذهنیت وجود داشت که تهرانی ها، خودشان را می گیرند، برای همین طول می کشید تا یخ بین من و هم اتاقی هایم آب شود. 


خلاصه بعد از همه اینها رفتم خانه ولی واقعن حالم خوب بود و از اثرات شوم امتحان کذایی خبری نبود. خوب است آدم گاهی بچسبد به دلش و هر جا دلش رفت باهاش برود.


اینها را هم که می نویسم احتمالن تاثیر نوشته های جدید فانو است و اینکه چند وقتی است نسبت به دفتر خاطراتم بی وفا شده ام، ولی بالاخره باید بنویسم. خیلی بد است که به جای کاغذ و قلم به کیبورد و مونیتور خو بگیرم؟ خودم حس می کنم که بد باشد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۸:۲۹
سورمه

همانطور که در خیابان‌های شهر هنوز مردانی هستند که برای زنان پیاده مزاحمت ایجاد می‌کنند، مردان راننده‌ای هم هستند که از هر فرصتی برای آزردن زنان راننده استفاده می‌کنند. برای آنها پیچیدن با سرعت جلوی ماشین خانم‌ها کار لذت‌بخشی است، به نظر آنها برای رد شدن از تقاطعی که چراغ قرمز ندارد، احتیاط لازم نیست و برای همین احتیاط زنان برای عبور را مسخره می‌کنند، چراغ و بوق زدن پشت سر خانمِ راننده هم برای اینها ابزاری است که راننده خانم را با سرعت پایینش از سر راه بر دارند و تندتر برانند.

بر اساس آمار پلیس، زنان به رعایت قانون در رانندگی مقیدتر هستند، آرامش بیشتری دارند و آمار تخلفات و تصادفات از سوی آن‌ها خیلی کمتر است. اما رانندگی کردن آن‌ها همیشه زیر سوال است و رانندگان مرد زیادی هستند که فکر می‌کنند زنان با احتیاط کردن، رعایت قانون یا احترام به عابران پیاده حق دیگران را می‌دزدند و خودشان را به کاری مردانه تحمیل می‌کنند.

سرهنگ عین‌الله جهانی - معاون اجتماعی و فرهنگ ترافیک پلیس راهور نیروی انتظامی - برخلاف این تصور، رانندگی زنان را تحسین می‌کند و معتقد است آن‌ها رانندگان بهتری هستند.

متن کامل را اینجا بخوانید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۵۶
سورمه

عروسک خراسان جنوبی  در نمایشگاه نقش آفرینی زنان در توسعه پایدار


دیروز بعداز ظهر به نمایشگاه نقش آفرینی زنان سر زدم. جالب است که نگهبان و مسئول پخش نقشه ها از وجود این نمایشگاه بی خبر بودند. این نمایشگاه برعکس دو نمایشگاه دیگری که همزمان در مجموعه نمایشگاه بین المللی تهران در حال برگزاری اند، از 2بعد از ظهر تا 9 شب ادامه دارد. نمایشگاه پر است از صنایع دستی شهرهای مختلف از جمله ترمه، پته، میناکاری، فلزکاری، سوزن دوزی، فرش، گلیم، گبه و همین طور انواع خوراکی ها مثل عرقیجات متنوع، سبزی خشک، ترشی، ادویه، خوردنی های محلی و خیلی چیزهای زیبا، جالب و خوشمزه دیگر که سازندگان و تولیدکنندگانش اغلب زنان هستند و خیلی از غرفه ها جنسشان را بی واسطه به شما می فروشند و فروشنده همان تولیدکننده است.
سالن هایی که نمایشگاه نقش آفرینی زنان در آنها برپاست عبارتند از: 8، 9، 10، 11، 12،13، 25 و 27.
اگر رفتید حتمن به غرفه عروسک های خراسان جنوبی در سالن 25B هم سر بزنید. آنجا عروسک های زیبای خراسان جنوبی که توسط زنان روستاهای این ناحیه درست شده اند، منتظر شما هستند.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۰
سورمه

چند روز پیش وقتی با همکار از سرویس پیاده شدیم هوا عجیب بوی پاییز می داد. باد خوشبویی می آمد و حال آدم را خوب می کرد. به همکار گفتم: عاشق این ماهم که هوا کم کم بوی پاییز می گیره. همکار با خنده شیطنت آمیزی گفت: یاد مدرسه نمی افتی؟

گفتم: نه! یاد این می افتم که داره اول مهر می شه و من نمی رم مدرسه و این خیلی خوشحالم می کنه!


محصل که بودم فصل مورد علاقه ام بهار بود. نمی دانم به خاطر مدرسه بود یا چی ولی پاییز دلگیرم می کرد. به خصوص با آن آهنگ های تکراری که اول مهر مدام از تلویزون پخش می شد. متنفر بودم از آن آهنگ ها. گذشت و گذشت تا دانشگاه قبول شدم،  در شهری که پاییز نداشت، چنار نداشت، برگریزان نداشت. آن موقع بود که پاییز را فهمیدم. وقت پاییز، حتمن باید می آمدم تهران و می رفتم ولیعصر و برگریزان را می دیدم و چنارهای زیبا را.


هر چه سنم بالاتر رفته بیشتر عاشق پاییز شده ام و عاشق ماه تولدم شهریور که بوی پاییز می دهد. بر عکس آنها که می خواهند به بچگی برگردند من همین بزرگسالی را بیشتر دوست دارم چون بیشتر می فهمی و بیشتر حس می کنی. زیبایی را می فهمی و قدرش را می دانی. معنی بوی پاییز، برگریزان، رنگ ها، خش خش برگ ها،معنی خوبی آدم ها، مهربانی ها و ... در کودکی نمی دانی زیبایی ها را باید دو دستی چسبید و قدرشان را دانست و بعضی آدم ها هرگز تکرار نمی شوند و باید محکم بغلشان کرد و هرگز رهایشان نکرد.در کودکی اینها خیلی معنایی ندارند و چیزی آدم را منقلب نمی کند.  گرچه ایرادش این است که زشتی ها را هم بیشتر می فهمی و بیشتر حس می کنی. اما نمی دانم، اما شاید بیرزد.


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۲۸
سورمه

چند روز هست که دوباره از نوبنیاد تا چهارراه پاسداران را پیاده می روم و متوجه شده ام که همه نرده های پادگان پاسداران طوری پوشانده شده اند که داخل پادگان معلوم نباشد. محوطه پادگان پاسداران پر درخت و زیباست و گویا عمارت سلطنت آباد هم درون این محوطه هنوز سالم است.


این پوشانده شدن نرده ها اصلن خوب به نظر نمی رسید. وقتی نرده های یک محوطه پردرخت را می پوشانند احتمالن معنیش از بین رفتن درخت ها و آغاز ساخت و ساز است.


با جستجو در اینترنت فهمیدم که حدسم کاملن به جا و درست بوده است. احتمالن همین روزهاست که به جای زمین های پر دار و درخت پادگان پاسداران برج های بلند قد علم کنند. البته این سوال که آیا می توان به همین راحتی زمین هایی را که متعلق به مردم است به سود خود مصادره کرد و به جای استفاده عمومی در آنها برج ساخت و از آن کسب درآمد کرد هم اصلن سوال به جایی نیست لابد. 


یادم هست که گاهی گفته بودم چه خوب که این قسمت پاسداران پادگان است و نمی شود درش ساخت و ساز کرد و پاسداران بیش از این شلوغ نمی شود، غافل از اینکه دوستان تفکر اقتصادیشان قوی تر  از این حرف هاست. 


درباره شهرداری تهران دیگر چه حرفی می شود زد؟ درباره شورای شهر چطور؟

لینک های مرتبط:
پادگان 06 تبدیل به برج می شود


مجوزهای قانونی پروژه عظیم 06 پاسداران صادر شد


خبرهای جدید از پروژه بزرگ 06


*شعر از سعدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۰۸
سورمه

عروسک خراسان جنوبی
دیروز بعد ازکار رفتم جشنواره ملی اسباب بازی. خیلی لذت بردم و به نظرم اگر کودکی دور و برتان هست حتمن ببریدش.
 اسباب بازی های جالبی عرضه می شد که برای آشتی کودکان با بازی، طبیعت و بازی های قدیمی عالی بودند. پکیج هایی برای زنده کردن دوباره بازی های قدیمی مثل هفت سنگ، تیله بازی وجود داشت همین طور پکیج هایی برای ساختن بادبادک یا فرفره های چوبی. غرفه هایی هم فرفره های چوبی آماده می فروختند. غرفه ای بود که لوازم باغبانی برای بچه ها داشت، همینطور بسته هایی شامل مقداری خاک، دانه، بیلچه و گلدان تا بچه کاشتن دانه را تجربه کند. غرفه دیگری با ضایعات چوب اسباب بازی هایی برای بچه ساخته بود که خیلی جالب بود. تکه های اصلی ساخته شده بود اما لازم بود کودک آنها را سرهم کند و برای سرهم کردنش کمی هم باید از سمباده استفاده می کرد به همین دلیل سمباده هم در بسته قرار داشت. غرفه دیگری فرقون و بیل و سطل پلاستیکی و بسته های شن می فروخت و یک بسته شن را هم برای نمونه باز کرده بود و بچه های زیادی در این غرفه مشغول شن بازی بودند. 
یکی از غرفه های عالی نمایشگاه غرفه عروسک های بومی بود. عروسک هایی که بانوان روستاهای خراسان جنوبی، قشم و قزوین با دست های خود ساخته بودند.
برنامه ها
در کنار نمایشگاه کارگاه هایی برگزار می شود از جمله ساخت عروسک. همینطور موزه عروسک های ملل هم در این نمایشگاه غرفه دارد که البته من فرصت نکردم سر بزنم ولی مطمئنم مثل همیشه پر از برنامه های جالب است.
بشتابید که فقط تا 16 مرداد فرصت دارید و غفلت موجب پشیمانی خواهد بود.

عکس: عروسک بومی خراسان جنوبی که از نمایشگاه خریدم.

اینجا می توانید عکس های ایرنا را از نمایشگاه ببینید.
و اینجا هم درباره جشنواره بخوانید. 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۴
سورمه

 
ما در معماری شهری خودمان انسان را فراموش کرده‌ایم. همیشه ماشین اولویت داشته است؛ آن‌هم ماشین در حال حرکت. نه حتی ماشینی که پارک شده باشد. برای همین است که حتی پارکینگ‌هایمان نابسامان است. ما در کوچه‌ها مجبوریم ماشین‌هایمان را دوبله پارک کنیم. شماره موبایل بگذاریم تا اگر نفر پشتی خواست برود، زنگ بزند و از ما بخواهد بیاییم ماشین را جابه‌جا کنیم. جایگاه انسان در این موقعیت کجاست. 
حتی اقوام خودم به من گفتند پل چشم‌انداز آنهایی را که از اتوبان مدرس عبور می‌کنند، خراب کرده است. سؤال من این است جز کسانی که در حال رانندگی آن‌هم با سرعت بالا هستند، چه کسی آن دره را می‌دید؟ همه جای این شهر حق با راننده است. چه اشکالی دارد یک جا، حق با آدم پیاده باشد که برود و از منظره لذت ببرد. تجربه انسانی در فضاهای ما لحاظ نشده است. در پل طبیعت این کرامت انسانی لحاظ شده است. اگر بتوانیم باز هم فضاهایی بسازیم که ماشین و موتور به هیچ‌وجه نتوانند از آن عبور کنند خیلی‌خوب است. یکی که بخواهد با ویلچر یا کالسکه بچه قدم بزند یا حتی عبور کند در این شهر با مشکل جدی روبه‌رو است. 
 
اینها حرف های لیلا عراقیان معمار پل طبیعت با روزنامه شرق است. پل طبیعت در یکی از مسابقه های معتبر معماری دنیا به نام A+ شرکت کرد و برنده شد و حالا شرق سراغ معمار جوان پل رفته و پای صحبتش نشسته.
عجیب نیست که بدانید فقط دو عکس توانستم در فضای مجازی از این معمار زن جوان پیدا کنم. چه اهمیتی دارد؟ مهم این است که به پل طبیعت نگاه کنید و یادتان بیفتد معمار آن یک زن جوان خوش فکر است.
 
پیوندهای مرتبط:
مصاحبه لیلا عراقیان معمار پل طبیعت با شرق
 
,,

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۵:۳۹
سورمه

سورمه - یک قتل عام دیگر در تهران
خدا لعنت کنه باعث و بانیش رو.
لینک خبر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۳ ، ۰۵:۲۶
سورمه
سورمه - همین نزدیکی ها

عکس ازاینجا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۳ ، ۰۵:۳۶
سورمه