سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۸۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جامعه» ثبت شده است

دیروز دکتر کاوه مدنی استاد امپریال کالج لندن در اهواز به سخنرانی درباره مساله آب در ایران پرداخته است. خواهشم این است که این دو لینکی که می گذارم بخوانید. فکر می کنم همه مان موظفیم آگاهیمان را در رابطه با آب و مسائل محیط زیستی ارتقا دهیم تا باهم بر وضعیت فعلی فائق آییم. اما بدون آگاهی حرکت کردن می تواند اوضاع را بدتر و پیچیده تر کند.


بحران آب در کشور با تفکر سازه ای حل نمی شود


اعتراض به مادرکشی در کارون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۸
سورمه

وقتی کودکی اشتباهی می کند به او جایزه نمی دهند. دلیلش واضح است، اگر به او جایزه بدهید رفتار اشتباهش را تکرار خواهد کرد. وقتی در محیط کار کارمندی کار نمی کند به او ترفیع نمی دهند چون در پست جدید هم کار نخواهد کرد و چه بسا با پستی بالاتر، این بی مسئولیتی، افراد دیگر را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد.

این روزها اما خبرهایی می شنویم که به نظر من دلیل رخ دادنش جایزه دادن به آدم های بی مسئولیت است. دلیلش امتیاز دادن به بی لیاقت هاست. خیلی عجیب نیست که چرا جامعه پر شده از بی اخلاقی، چون اینجا به بی اخلاق ها جایزه می دهند.

خبری منتشر شده مبنی بر تجاوز به کودک نه ساله ای در زنجان توسط معلمش که گویا با وجود شعور بالای خانواده که نه تنها ماجرا پنهان نکرده اند بلکه پیگیری کرده اند، اما مراجعی که باید به فکر اخلاق و امنیت در جامعه باشند صدای این خانواده را نشنیده اند. این ماجرا به دلیل اتفاق افتادنش در زنجان من را به یاد سال 87 می اندازد. به یاد حسن مددی معاون دانشجویی و رییس کمیته انضباطی! دانشگاه زنجان. آن موقع هم دانشجویان با شعوری بودند که تعرض این شخص را به یک دانشجوی دختر تحمل نکردند اما نتیجه؟ مددی از زندان آزاد شد و همچنین برای دختر دانشجو حکم شلاق برید و دانشجوهای معترض را تهدید به دستگیری کرد. البته دانشگاه مددی را اخراج کرد.

سال 1393 ناظمی در مدرسه چند دانش آموز را مورد اذیت و آزار جنسی قرار می دهد. باز پدر مادرها باشعور تر از بسیاری از دستگاه های نظارتی ما، قضیه را پنهان نمی کنند. شکایت و اعتراض می کنند. نتیجه؟ ناظم دو سال تبعید و دوسال هم محروم از فعالیت های آموزشی می شود. لابد بعد از دوسال قرار است آدم دیگری شده باشد. این حکم در کشوری داده شده است که بسیاری از فعالان اجتماعیش حکم های شدید و غیرقابل درکی فقط به خاطر نوشتن، انتقاد کردن یا عقیده شان گرفته اند.


اتفاق دیگری که این یکی دو روز حسابی سر و صدا کرده است ماجرا فرزاد حسنی است. وجود این شخص در تلویزیون بعد از سر و صدای طلاقش و اتهامات مربوط به خشونت خانگی بیشتر شبیه یک دهن کجی به جامعه و به خصوص زنان بود. تلویزیون با بازگرداندن حسنی به تلویزیون دقیقا بعد از تمام آن ماجراها فقط این سیگنال را به مخاطب داد که خشونت برای رسانه ملی مساله نیست. بماند که از نظر من حسنی قبلا هم در اجراهایش این خودشیفتگی و نگاه از بالا را نشان داده بود. شاید امروز نگاه جامعه حساستر از قبل شده است که چنین موجی برای اجرای تحقیرکننده اش به راه می افتد.

حرف آخر اینکه به نظر می رسد امروز مردم نسبت به بی اخلاقی ها حساس تر شده اند، آگاه ترند، معترضند و به دنبال احترامند. اگر ناظران و مجریان آنها که قرار است در این سرزمین حق مردم را بستانند، از مردم عقب بیفتند حتمااتفاقات ناخوشایندی رخ می دهد. از همه بدتر می تواند آن باشد که مردم خسته شوند و امیدشان را به گرفتن حقشان از دست بدهند. آن روز ما بیشتر از اینها از نظر اخلاقی سقوط خواهیم کرد.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۲۸
سورمه

این مدت با مخاطب خاص به شدت و با جدیت دنبال خانه می گردیم و من با صنف معاملات ملکی و بنگاهی حسابی در ارتباطم. یا من به آنها زنگ می زنم یا آنها به من. تا اینجای کار حس می کنم دروغگو تر، دغلبازتر، و دزدتر از این دوستان روی زمین وجود ندارد. راستش حتی نمی توانم ملایم تر از این بنویسم.

فکر می کنم این شغل باید همین روزها منقرض شود و از بین برود و سایت هایی مثل دیوار و ایران فایل این وظیفه خطیر را به عهده بگیرند. این دوستان انقدر مساله خرید خانه را پیچیده کرده اند که خریدار و فروشنده هم اگر به قیمتی راضی باشند اینها راضی نیستند و سودهای کلان می خواهند بابت هیچ و پوچ. مثل قارچ هم همه جا هستند. اگر کمی راستگو تر بودند شاید بیشتر می توانستند ملک بفروشند و خود به خود بیشتر هم سود می کردند اما آنقدر طمعکارند که حاضرند معاملات را بهم بزنند تا وقتی که خریدار دلخواهشان را با حداقل سی میلیون بالای قیمت بیایند! آدم را یاد ضرب المثل «شاه بخشید، شاه قلی نبخشید» می اندازند!


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۸
سورمه

دارم کتاب وضعیت آخر نوشته تامس هریس را می خوانم. البته برای من روان شناس خیلی بد است که این کتاب را هنوز نخوانده ام اما ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است.

کتاب درباره سه قسمت والد، بالغ و کودک در شخصیت است و بسیار روان و راحت و جالب است. قسمتی از کتاب من را به یاد فاجعه قتل ستایش قریشی می اندازد:


مشکل جدی تر به خصوص برای جامعه، شخصی است که در او «بالغ» به وسیله «کودک» آلوده شده و «والد» طرد است. این شرایط در شخصی توسعه پیدا می کند که والدین واقعی خودش یا آنها که جای آنها را پر کرده اند، آنقدر حیوان صفت و ترس آور بودند، که در نظر طفل تنها راه زنده ماندن «خارج کردن آنها» از مغز خود بوده است و اینکه جلو آنها و خودش دیوار بکشد و آنها را طرد کند...

... درباره محبت، گرچه ممکن است استثناهایی باشد، اما قانون کلی این است که کسی که محبت ندیده هرگز یاد نمی گیرد که با محبت باشد. اگر پنج سال اول زندگی تماما شامل تلاش و جان کندن برای این بوده که جسما و روحا فقط زنده بماند، اینگونه تلاش و جان کندن به احتمال قوی در سرتاسر زندگیش ادامه خواهد یافت...

...با اطمینان می توان این فرض را پذیرفت که شخصی که به اتهام اذیت و اعمال شنیع نسبت به اطفال دستگیر می شود هیچوقت احساس پشیمانی، ناراحتی یا گناه نمی کند-البته شاید به استثنا احساس پشیمانی از اینکه به دام افتاده است. علت این است که او والدی که به وظیفه خود عمل کند ندارد.

وضعیت آخر، نوشته تامس هریس، ترجمه اسماعیل فصیح،نشر فرهنگ نو


اینها قسمت هایی از کتابند که من را به یاد ماجرای ستایش قریشی، بیجه ها و موارد شبیه به اینها می اندازد. فاجعه هایی که تازه وقتی به آنها پرداخته می شود که دیگر خیلی دیر شده و البته تحلیل ها بسیار احساساتی و یک جانبه است چون دیگر کسی نمی تواند به این فکر کند چرا و چطور عاملین چنین جنایت هایی به وجود می آیند. کسی به این فکر نمی کند که نوجوان ها نمی توانند از شکم مادرشان اینگونه متولد شده باشند. همه به اعدام فکر می کنند و به محو این عاملین از روی زمین. اما کسی فکر نمی کند که این نوجوانان هم حتما در شرایط بسیار بدی بزرگ شده اند و کسی هم چاره ای برایشان نمی اندیشد.

متاسفانه در ایران قوانین حمایتی برای کودکان بسیار ناچیز است. قانون تقریبا اجازه ورود و دخالت در زندگی ها را برای نجات کودکان ندارد. با وجود اینکه امروز اورژانس اجتماعی 123 به وجود آمده است اما ازاختیارات قانونی یا مداخله گرانه برخوردار نیست.

ما در جامعه مان آزار و اذیت در خانواده را معضل نمی دانیم و درباره اش حرف نمی زنیم و آن را جز حریم خصوصی اشخاص می دانیم اما فرار از خانه برایمان معضل است و هیچگاه از خود نمی پرسیم برای کودک، نوجوان یا حتی جوانی که در خانه آسیب می بیند چه راهی وجود دارد؟ ما فرار را همیشه بدتر از ماندن در خانه می دانیم شاید چون از بسیاری از مشکلات و آسیب هایی که کودکان در خانه با آن ها مواجه اند بی خبریم یا شاید دلمان نمی خواهد با باخبر شدن، احساس امنیت توخالیمان از بین برود و هر شب با این فکر که کودک همسایه ممکن است با انواع آزار های جسمی یا جنسی دست به گریبان باشد، خوابمان آشفته شود اما زمان قضاوت درباره پرونده ای شبیه پرونده ستایش قریشی خود را محق می دانیم که حکم صادر کنیم. کاش حساس تر باشیم وحداقل نسبت به کسانی که در دسترسمان هستند احساس مسئولیت کنیم، قبل از اینکه فاجعه ها اتفاق بیفتند.

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۸
سورمه

برای اینکه از نگرانی درباره این پست درتان بیاورم باید اطلاع بدهم که بالاخره توانستیم بچه گربه ها را با هزار ترفند به مادرشان برگردانیم. البته سه روز طول کشید که سه روزش دقیقا افتاده بود توی تعطیلات شرکت ولی راننده آمبولانس های شرکت که در تعطیلات هم به صورت شیفتی کار می کنند، با هم هماهنگ کرده بودند که هر کدام سر شیفتشان دوبار به بچه گربه ها شیر بدهند تا زنده نگهشان دارند. خدا را شکر که حاصل این تلاش جمعی ختم به خیر شد و این حس خوب هم با من ماند که به اندازه ی آدم های بی فکر و بی عاطفه، آدم های حساس و خوش قلب هم یافت می شود.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۵۲
سورمه

یکی از دوستان برای تولد شوهرش در سال اول ازدواجشان از بس نمی دانست چه بخرد گیره کروات طلا خرید.همسرش هیچوقت از این گیره کروات استفاده نکرد و به آن علاقه ای نشان نداد. می گفت: «حالا اگه ما بودیم بالاخره به یه جاییمون وصلش می کردیم که طرف مقابل دلش خوش باشه. مثلن می زدیم به سرمون!»


یک دوست دیگر برای تولد شوهرش گوشی اپل خریده. شوهر مذکور که در دنیای دیجیتال خیلی وارد است و سلیقه خاصی دارد بعد از چند روز به این نتیجه رسیده که گوشی های قبلیش بهترند و خیلی خوشش نیامده و این را اعلام کرده.


 دوست پسر دوست دیگرم برایش گوشی اپل خریده و یواشکی بدون اینکه دوست پسرش بفهمد به من گفته که این گوشی را دوست ندارد ولی تا کید کرده یک وقت چیزی نگویم که دوست پسرش ناراحت شود.


همسرم آشپزی اش بسیار خوب است و قبل از اینکه آشپزیش خوب باشد هم مثل خیلی از مردها این عادت را داشت که وقتی غذایی می خورد به جای دستتان درد نکند شروع کند به نقد کردن غذا. حتا شده خورشت قرمه سبزی من را جلوی جمع نقد کرده باشد. مشخص است که من تا به حال چنین کاری نکرده ام.


دارم فکر می کنم روش کداممان درست است. ما زن ها که چیزهایی را که دوست نداریم به دلیل دوست داشتن هایمان یا مراقبت از عزت نفس طرف مقابل نمی گوییم یا هدیه ای را که خوشمان نیامده، چون شوهرمان برایمان خریده و نمی خواهیم ناراحتش کنیم، می پوشیم و استفاده می کنیم یا مردها که در قید و بند این چیزها نیستند و ممکن است حتا فکر نکنند رفتارشان می تواند کسی را ناراحت کند؟ دلیل اینکه فکر نمی کنند هم لابد این است که ما زن ها همیشه مواظب عزت نفسشان بوده ایم، عزت نفسی که گاهی از فرط مراقبت ما پوشالی است.

۹ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۵۶
سورمه

۱. مطلبی را به مناسبت روز زن در یکی از گروه های تلگرام پست می کنم. مطلب در حمایت از زنان نوشته شده و پیام اصلیش این است که شاید اگر مادربزرگان ما انتخاب های دیگری پیش روی خود داشتند به جای آشپزی و بچه داری مدیر و مهندس می شدند. در گروه نهصد نفری فقط یک خانم درباره نوشته ای که به اشتراک گذاشته ام موضع می گیرد و می گوید به نظرش این نوشته ها را بیشتر مردان به اشتراک می گذارند زیرا برداشتی از دنیای زنانه ندارند و غریزه ی زن همان راه را به اون نشان می دهد که مادربزرگان ما می رفتند.

۲. یکی از دوستانم با کودکش ۸ ساعت پرواز خارجی را از سر گذرانده و بسیار بر او سخت گذشته. کودک یک ساله اش تمام طول پرواز در حال جیغ زدن و گریه کردن بوده و دوست من مادری درمانده که نمی دانسته چه باید بکند. چیزی که ناراحت ترش کرده  این است که هیچ زنی کمکش نکرده و حتا زن ها به او غر زده اند اما خوشبختانه دو مرد تا آنجا که از دستشان برآمده کمکش کرده اند.

۳. دوست دیگری امروز برایم پیامی را فوروارد کرده از مشاور استاندار فلان استان. این آقای مشاور سخنانی در حمایت از زنان گفته و آنها را تشویق کرده که برای برابری تلاش کنند. دوستم این مرد را با زنی مقایسه می کند که مسئول امور بانوان استان است و هیچ فعالیتی برای بهبود وضعیت زنان در کارنامه اش دیده نمی شود و گویا اعتقادی هم به این ماجرا ندارد.

 آیا زنان همدلی کمتری نسبت به همجنسانشان دارند؟  اگر این طور است دلیلش چیست؟ عادت به وضعیت موجود؟ بی حسی به مشکلات زنان؟ دیدن این مشکلات به صورت روزمره در زندگی خودشان یا مادرانشان، انقدر که برایشان دیگر مشکل به نظر نمی رسد و حس نمی کنند آن زن دیگر ممکن است به کمک نیاز داشته باشد؟

از طرفی شاید زنانی مثل من و دوستانم دچار سوگیری در قضاوت هستیم. مثلن شاید این مقایسه به کلی باطل است و نمی شود زنی که مراحل گزینش استانداری را گذرانده را با مردی در همان سطح قیاس کرد چون اصولن محدودیت ها و فرصت های زنان و مردان در استخدام با هم قابل قیاس نیست.  یا زنی که از بین نهصد نفر نظرش را می گوید نمی تواند نماینده همه زنان باشد. اما ماجرای هواپیما چه؟ در برابر بی قراری های یک کودک و سختی های مادرش چرا نباید زنی کمک کند؟ منطقی نیست که زنان درک بالاتری از مشکلات یک مادر داشته باشند؟  شاید عامل جنسیت اصولن  تعیین کننده نباشد و مثلن باید فاکتورهایی مثل اعتماد به نفس، هوش هیجانی، روابط اجتماعی و همدلی را لحاظ کرد. نظر شما چیست؟

به نظرم روی اینها باید فکر کنیم و  تحقیق. 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۲
سورمه

قسمتی از مقاله محمد فاضلی به نام «باید خشمگین باشیم» در نشریه اندیشه پویا:


به واقع اگر رانت محیط زیست نبود، نظام اجتماعی و سیاسی ایران پیش تز این مجبور به پاسخ گویی و چاره اندیشی درباره ناکارآمدی های حوزه محیط زیست می شدهمان گونه که رانت نفت به دولت ها اجازه می دهد که بوروکراسی ای با پنج میلیون نفر کارمند حقوق بگیر داشته باشد، رانت محیط زیست نیز به دولت و ملت اجازه می دهد تا به قیمت اضافه کشت و اضافه برداشت از آبخوان ها و البته با میانگین عملکرد زیر سه تن گندم، به نیازهای کشور در کوتاه مدت و به گونه ای ناپایدار پاسخ دهند.

 اگر رانت محیط زیست-از جمله رانت آب و انرژی نبود- نظام کشاورزی باید پیش از این پاسخگوی این عملکرد خود می بود و توضیح می داد که چرا در حالی که در مصر و فرانسه به ترتیب در هر هکتار 6.8 و 7.4 تن محصول برداشت می شود، در ایران در هر هکتار به طور متوسط زیر سه تن محصول برداشت می شود؟

زمانی که جشن خودکفایی گندم برگزار می شد باید پاسخ داده می شد که آیا این خودکفایی به صورت پایدار و با افزایش بهره وری کسب شده یا با افزایش برداشت از آب های زیرزمینی، افزایش مصرف کودشیمیایی و زیرکشت بردن اراضی بیشتر به قیمت بالا بردن میزان مصرف آب های تجدید ناپذیر؟

در حالی که به پشتوانه درآمدهای نفتی سالانه حداقل 2-4 میلیارد دلار صرف ساخت سدهایی شده است که پشت برخی از آنها آبی جمع نشده، یا در برخی موارد این سدسازی ها منجر بخ نابودی تالاب ها و پاک تراشی جنگل ها شده اند، یا به پشتوانه همین درآمدهای نفتی از وسط جنگل ابر جاده کشیده شده است؛ باید نشان داده می شد که استفاده از رانت محیط زیست چرحه ای پدید آورده که چرخه رذیلت است.

واقعیت آن است که قیمت نداشتن نهاده های محیط زیستی، چرخه ای از ناکارآمدی را در ایران رقم زده و سهم محیط زیست در توسعه اقتصادی،نرخ های رشد و شاخص های عملکرد ارزیابی نشده است.


باید خشمگین باشیم، محمد فاضلی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، دوماهنامه اندیشه پویا، آذر و دی 94

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۳۰
سورمه

پریروز خیابان توانیر را به سمت ولیعصر پیاده می رفتم که پسرکی هفت هشت ساله توی پیاده رو ترقه انداخت. از صدایش ترسیدم. اصولا درک نمی کنم چه لذتی در ترقه زدن هست.

همینطور که مسیرم را می رفتم دیدم پسرک هم جلوتر از من دارد می رود و رسید به مردی حدودن پنجاه ساله با موهای سفید. به مرد که رسیدم پسرک هم آنجا بود. کاملن مشخص بود با هدایت و نظارت مرد ترقه می زند. لابد مرد فکر می کرد چه روحیه ی جوان باحالی دارد.

پرسیدم «پسر شماست؟» تایید کرد. گفتم «بهش بگید ترقه نزنه تو خیابون.» سری تکان داد که یعنی باشه. یک قدم گذاشته بودم که بروم آرام گفت «انقده ترقه است دیگه چیزی نیست» و با دستش یک مقدار خیلی کوچکی را نشان داد که انقده یعنی چقدر. بهش گفتم «خودش شاید انقدر باشد ولی صدایش انقدر نیست.» نمی دانم باید چه می گفتم که بفهمد بقیه آدم ها هم توی این شهر حقی دارند و ترقه خیلی ها را اذیت می کند و می ترساند و چون نمی دانستم راهم را کشیدم و رفتم.

امسال در شبکه های اجتماعی پیام هایی دست به دست می شود که از مردم خواهش می کند چهارشنبه سوری را مثل یک جشن قدیمی و زیبای ایرانی برگزار کنند و سنت هایمان را پاس بدارند و آن شب را به شب موشک باران و پیچیدن صدای انفجار در شهر و لرزیدن شیشه ها تبدیل نکنند. امیدوارم که تاثیر داشته باشد و از روی آتش بپریم و قاشق زنی کنیم و مجبور نشویم از ترسمان دو شب در خانه بمانیم که مبادا زیر پایمان ترقه بزنند.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۴۸
سورمه

«مملکت را به آسانی به دست نیاورده‌ایم که هر روباه و بچه و کره الاغی را بفرستیم آنجا. مجلس جای کره الاغ نیست! … مجلس جای زنان نیست؛ جای مردان است. بفرستید سرشان بلا بیاورند آبرویتان برود؟! ...

مجلس جای سوسول بازی نیست! به مجلس مرد بفرستید؛ حداقل کاری هم نکند آن یکی کار را بتواند بکند!»

اینها سخنان نادر قاضی پور نماینده ارومیه است. کاملش را اینجا می توانید بخوانید.


یکی باید به ایشان و امثال ایشان بگوید اگر شایستگی برای ورود به مجلس به اینهاست،بهتر است شترها را بفرستیم مجلس چون آن یکی کار را قطعن خیلی بهتراز شما انجام می دهند. اتفاقن واحد شمارششان نفر است، گرچه بسیار محترم تر از امثال شما هستند. تازه خیال آدم راحتتر هم هست که آنجا قانونی ضد مردم تصویب نمی کنند، مزخرف نمی گویند و از همه مهمتر به آنهایی بهشان رای داده اند توهین نمی کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۰۷:۵۲
سورمه