سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۸۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جامعه» ثبت شده است

در راستای این پست امروز به این مطلب سایت یک پزشک برخوردم و فهمیدم کمپینی برای رصد کتاب دزدی در اینترنت به وجود آمده.
امیدوارم باعث بالا رفتن فرهنگمان شود و بفهمیم دانلود کتاب مثل دزدی است و اوضاع نشر و کتابفروشی ها و نویسنده ها و مترجم ها را خراب می کند و اینها کسانی هستند که اگر قرار باشد دزدی کنیم باید جز آخرین آدم هایی باشند که ازشان می دزدیم، نه اولین ها! 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۴۰
سورمه

می دانید، من هم خیلی با سفر به کشوری که انقدر همه مان به دلایل مختلف ازش شاکی هستیم موافق نیستم، و از اینکه هر سال همه جا می نشینیم و غر می زنیم که عربستان فلان و بهمان است و آل سعود اینطور و آنطور است ولی می رویم کلی از آنجا سوغات می خریم و پول توی جیبش می ریزیم تا بعد پول ها را بدهد مثلن به داعش یا دیگران دل خوشی ندارم. ولی  وقتی فکر می کنم یک عده آدم که می توانستند مادربزرگ ، پدربزرگ، پدر، مادر، دایی، خاله، عمو، عمه و کس و کار ما باشند، رفته اند مکه و بعد خانواده هاشان منتظر بودند اینها برگردند تا برایشان پرچم بزنند به در و دیوار و ولیمه بدهند و خوشحالی کنند ولی حالا باید منتظر جسدشان باشند و دنبال نام عزیزشان در میان کشته شده ها بگردند واقعن دلم ریش می شود.
می دانید بعضی چیزها ربطی به بعضی چیزها ندارد. یعنی می توان هم مخالف عربستان رفتن مردم بود، هم برای کشته شدگانی که هموطنمان هستند ناراحت بود. به خدا لازم نیست چون موافق رفتنشان نیستیم حالا که کشته شده اند بهشان فحش بدهیم. آدم با خیلی از کارهای خانواده خودش ممکن است موافق نباشد اما اگر خار به پای هرکدامشان برود قلب آدم درد می گیرد.


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۲:۵۹
سورمه

داستان از اینجا شروع شد که دوستی من را عضو گروهی در تلگرام کرد، گروهی مرتبط با کتاب. وارد گروه که شدم دیدم، پر است از فایل های پی دی اف مجله های خارجی و کتاب هایی که اکثرن قدیمی بودند. ادمین در خصوصی خوش آمد گفت. همانجا ازش سوال کردم که شما برای انتشار پی دی اف کتاب ها قانون خاصی دارید؟ کتاب نویسنده های داخلی را هم می گذارید توی گروه؟ و خلاصه وضعیت کپی رایت چطور است. جواب مبهمی داد که تلاش می کنیم رعایت کنیم. دو روز که گذشت متوجه شدم خبری از رعایت کپی رایت نیست و هرکس هر چه دوست دارد می تواند داخل این گروه شیر کند. تصمیم گرفتم از گروه بیایم بیرون ولی فکر کردم قبلش حرفم را بزنم. بعد از گفتن نظرم و مخالفت های بسیار و موافقت های تک و توک، از من خواسته شد که اگه ناراحتم گروه را ترک کنم. 
این پیامی که در پایین می بینید حرف های ادمین گروه بعد از خارج شدن من از گروه خطاب به کس دیگری است که مثل من دغدغه کپی رایت دارد. عمق استدلال ها را می توانید ببنید و البته به یاد داشته باشید که این گروه جمع سیصد نفر از دوستانی است که کتاب می خوانند.
فکر می کنم اگر کتابفروشی های ما امروز یک به یک بسته می شوند مقصرش فقط کتاب نخوان ها نیستند، بلکه عده ای از کتابخوان ها هم هستند (نظر من مقصرتر) که ارزش کار نویسنده ها و مترجم ها را درک نمی کنند و برایش توجیه های زیبا می تراشند.
امیدوارم روزی برسد که کتاب خرجی واجب به نظر برسد، نه کالایی که می توان بدون عذاب وجدان هر روز آن را دزدید.

اینهم حرف های ادمین محترم:

سلام به همه استادان و دوستان خوبم

این دومین باری هستش که یکی از اعضای گروه مسئله کپی رایت رو در گروه مطرح میکند و چند ساعتی گروه به چالش کشیده می شود. 

محض اطلاع کسانی که فکر میکنند این دو گروه کتابخانه با 350 نفر عضو باعث بهم خوردن نظم بازار فروش کتاب می شود و مؤلفان و مترجمان و ناشران و گرافیست های بازار کتاب رو به ورطه نابودی می کشاند، عرض میکنم که من تابحال هیچکس رو ندیدم که کتابی رو کامل در کامپیوتر و یا موبایل و تبلتش مطالعه کند و دچار سردرد و سرگیجه و سردرگمی نشود. (البته فایل های سرگرمی مثل رمان و جوک و ... شامل این طبقه بندی نمی شوند)

چطور میتوان یک کتاب رفرنس یا یک کتاب حجیم مثل هنر در گذر زمان رو با اون قطر و حجم و وزن حمل کرد؟

چطور میشه در کنفرانس، سمینار، همایش و یا جلسه ای به سوالی که در همان مکان و زمان برای شما و یا مدعوین شما پیش آمده، جوابی بدهید؟

چطور می توانی حتی در یک دورهمی خانوادگی که جرقه ای در ذهن به وجود میاد، سوالی براتون پیش میاد و یا حتی فکر میکنی که مطلبی رو به اشتباه به خاطر سپردی، از ورای کتابهای الکترونیکی موبایل یا آی پدت موضوع مورد نظرت رو بیرون بکشی و به جای اینکه وقتت رو به بطالت و تعریف کردن جوک های سیاه و دیدن کلیپ های سبک بگذرونی، همون موقع جواب کنجکاوی هایت را بدهی و قفل موبایل رو بازکنی، کتاب رو پیدا کنی، صفحاتش رو بالا و پایین کنی، مطلبت رو پیدا کنید و با پیدا کردن و یا مطالعه ی اون مطلب، روح ات رو ارضا کنی.

کدام دانشجو، استاد و یا هر فرد کتابخوان دیگری را شما دیده اید که بتواند کتاب را در موبایل مطالعه کند؟ کامنت بگذارد؟ مطالب مهم اش را هایلایت کند، نوت برداری کند و کلا بتواند یک مطالعه طولانی الکترونیکی داشته باشد. 

من به جرات میتوانم بگویم که در زندگیم هیچوقت چنین شخصی را ندیده ام.

به نظر من بزرگترین مزیتی که این گروه دارد به تصویر کشیدن یک کتابخانه واقعی است. تمام دوستانی که لطف میکنند و کتابهای موجود در حافظه های موبایل و کامپیوترشان را در اختیار ما قرار میدهند، بارگذاری دیتاهایشان طبق نظم و ترتیب خاصی پیش میرود و حتما نام کتاب و نویسنده چه در اسم خود کتاب و یا در توضیحات ضمیمه ی آن گنجانده می شود که با تایپ یک قسمت از نام کتاب می شود در یک گروه با سابقه زمانی و یا حتی حجم و تعداد بسیار بالای کتاب ها، کتاب، مقاله و یا مطلب مورد نظر را به راحتی جستجو و پیدا کرد. 

در ضمن من فکر میکنم که یک مقدار حجم به اشتراک گذاشتن کتاب در این گروه زیاد هستش و اعضای گروه رو دچار شوک کرده. در صورتی که اگر هرفرد رو نه به صورت کلی بلکه جزئی مورد واکاوی قرار بدهیم، متوجه میشویم که ممکن است حتی دو هفته نیز بگذرد ولی کتاب درخواستی و یا حتی کتاب مورد علاقه آن فرد در گروه به اشتراک گذاشته نشود. اصولا هر کتابی که در گروه گذاشته می شود، قرار نیست که حتما مطالعه هم بشود.

یک معمار که علاقه ای به شعر ندارد در وقت بارگذاری کتاب های شعر قاعدتا در کنار، نظاره گر خواهد بود نه مصرف کننده. پس بین حجم به اشتراک گذاشتن و میزان استفاده و کاربرد کتاب های کتابخانه آنلاین فرق بسیاری وجود دارد. 


و حالا میرسیم به قوانین این گروه

متاسفانه دفعه پیش سکوت کردم  به احترام دوستان و استادانم، بی ادبی و توهین دوستمون رو نشنیده گرفتم و خب خودشون هم گروه رو ترک کردند. امروز دوباره دوستان این بحث رو البته خوشبختانه مودبانه تر در گروه مطرح کردند. 

لطف کنید اگر به اشتراک گذاشتن کتاب ها در این گروه شمارو اذیت میکنه و احیانا با خواندن دو صفحه از کتاب و پی بردن به زیبایی های درونی اش به این فکر نمی افتید که قطعا این کتاب ارزش خریدن و وقت گذاشتن مطالعه ی ورق به ورق رو نداره، لطفا این گروه رو ترک کنید و دوستان دیگه مون هم لطف کنند از این به بعد هرکسی رو که به گروه دعوت میکنند، به ایشان خاطرنشان کنند که این گروه قوانین کپی رایت را رعایت نمی کند و اگر اذیت می شوند به هیچ وجه به گروه دعوتشون نکنید تا کدورتی از دوستان به دل نگیرند. 

اگر اعتراض بعدی به قوانین کپی رایت در این گروه مطرح بشود، با اولین کامنت، فرد معترض حذف می شود.



لینک مرتبط:
من دزد کتاب نیستم


درباره من دزد کتاب نیستم در یک پزشک

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۷
سورمه

جریان نیلوفر اردلان خارج از بحث مزخرف بودن و ضد زن بودن قوانین ایران، خیلی جریان جالبی است. جالبیش به اعلام این قضیه در رسانه های عمومی و شبکه های اجتماعی برمی گردد. اینکه این زن از اعلام چنین اتفاقی نترسید و اینکه روز به روز ترس زن ها در به دست آوردن بدیهی ترین حقوق انسانیشان می ریزد و این خوب است.
جالبتر از آن نظرات مردها در شبکه های اجتماعی است. کاری با واقعی بودن یا نبودن این نظرات واینکه اگر این مردان در جایگاه همسر نیلوفر اردلان بودند ندارم، اما کمتر دیده بودم که مردان در شبکه های اجتماعی اینطور با تصمیم هم جنسشان مخالفت کنند.
از همه اینها که بگذریم، مجریان محترم صدا و سیما یکی بهتر از دیگری از آب در می آیند و اسم این را نمی دانم چه می شود گذاشت یا چه نتیجه ای می شود ازش گرفت. شاید نشان دهنده هیچ چیز نباشد غیر از اینکه امروز زن ها کمتر سکوت می کنند و این مردان هم دسته ای از مردان همین جامعه هستند که البته بیشتر در تیررس افکار عمومی قرار دارند، و گرنه فکر نمی کنم صدا و سیما برای جمع کردن چنین مردانی دور هم آزمون گرفته باشد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۳
سورمه

خیلی خوب است که به سمتی رفته ایم که درباره آزارهای جنسی در این دیار می نویسیم. خیلی خوب است که بعضی هامان یاد گرفته ایم داد بزنیم به جای سکوت، سیلی بزنیم به جای برخود لرزیدن. 


همین چند وقت پیش بود که به مامان گفتم: «اگه اون وقتا که نوجوون بودیم یادمون می دادین به جای سکوت هرکی متلک انداخت بزنیم تو گوشش تا حالا پسرا یاد می گرفتن متلک اندازی کار خوبی نیست». گرچه از نسل مادرهامان چه انتظاری هست؟ آنها که از مادرانشان یاد گرفته بودند زن خوب یعنی زن بی اعتراض، حرف شنو، مطیع و نجابت یعنی هر کس هربلایی سرت آورد تو دم فرو ببند که نگویند کرم از درخت است.


اما گویا به نسلی رسیده ایم که یک چیزهایی را نمی تواند بپذیرد و اولینش همین تعریف هاست از خوبی و نجابت و زنانگی و این آنقدر خوب است که می شود برایش جشن گرفت. امیدوارم آرام آرام همه چیز را تغییر دهیم، البته در کنار آن دسته از مردانمان که حمایتشان همیشه باعث دلگرمی است. تلخ است که حکومت هنوز با ون های بزرگ ما را می برد و نمی فهمد عیب از کجای کار است. اما آرامش دهنده است وقتی که دختری را جلوی چشمان پیرمرد بلیت فروش ایستگاه اتوبوس سوار ون می کنند، بلند می گوید «آخه این دیگه باید چی بپوشه که کاریش نداشته باشید، مردم آزارها». 


این بلند شدن صداها، این فهمیدن ها، این شکستن سکوت ها، وسط اینهمه زشتی و ظلم، حال آدم را قدری خوب می کند. گرچه راه درازی در پیش است.


انگیزه ام برای نوشتن این پست:


این درد مشترک


آن گوشه دنیا که دخترهای مو بور نداشت


باشد که دیگر از این گه ها نخورند

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۰۴
سورمه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۰۰
سورمه

جایی که دوسال است در آن کار می کنم مردانه ترین محیطی است که تا به حال درش کار کرده ام و به نتیجه ی ادبیاتی_اجتماعی ویژه ای رسیده ام. 
می خواهم پیشنهاد کنم به جای واژه ی خاله زنک از این به بعد از واژه عمو مردک استفاده شود. واقعن درست تر و دقیق تر است و البته جدی تر. در این مدت فهمیده ام که اگر زن ها راجع به موضوعات پیش پا افتاده غیبت می کنند یا حتا دروغ می سازند اما مردان بسیار جدی تر، هدف مندتر و بی رحمانه تر این کار را انجام می دهند، چنان که از بیخ و بن تخریب شوید. اینکه چرا این اتفاق می افتد واقعن به پژوهش نیاز دارد اما حدس من این است که مردها زن هراسی شدیدی دارند. اینکه این زن هراسی فقط در ایران است یا در جاهای دیگر  هم یافت می شود، باز هم نیاز به پژوهش دارد و اینکه واقعن در جامعه ای که مردها به دلیل مرد بودن از رانت ویژه ای برخوردارند چرا اینهمه از زنان می ترسند و با کوچکترین موفقیتی از جانب یک زن مستقیم و غیر مستقیم به او می تازند باید مورد بررسی قرار بگیرد.
جالب است که بعد از صحبت درباره این تجربه با یکی دو تا از دوستانی که آنها هم در محیط های مردانه کار می کنند با تجربه های مشابهی روبرو شدم که این سوال را پررنگ تر می کند که با اینهمه فراوانی حسادت و رفتارهای مخرب بین مردان، چطور است که هنوز ما برای این خصلت ها از صفات زنانه استفاده می کنیم و تا حد زیادی هم به زنانه بودنشان باور داریم. 
البته بهترین واژه همیشه واژه ایست که بار جنسیتی نداشته باشد چون واقعیت این است که صفت های شخصیتی در هر جنسی می توانند یافت شوند. اما واقعن چه شد که واژه خاله زنک به وجود آمد در حالی که این صفت به طرز غریبی در مردان یافت می شود و بسیار هم قوی و آسیب رسان است.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۵۷
سورمه

بیشتر دیروز را به این فکر می کردم که کاش به جای همه چیزهایی که در زندگی ما زن ها رویش تاکید شده است کمی روی پول درآوردن و داشتن استقلال مالی تاکید می شد. کاش بهمان می گفتند دختر جان اول مستقل شو و بعد هر کار خواستی بکن. خواستی عاشق شو یا ازدواج کن یا خوشگل باش یا خانوم باش یا هر چیز دیگری ولی قبلش یاد بگیر پول دربیاوری و برای خودت یک خانه داشته باشی. یاد بگیر فقط روی خودت حساب کنی. نه به خاطر اینکه مادر و پدر دوستت ندارند، یا اگر فردا عاشق شدی نمی شود روی کمکش حساب کنی، یا دوستی دور و برت نیست، نه! حتا اگر بهترین خانواده، بهترین معشوق، بهترین دوست ها را داشتی، یاد بگیر و فقط روی خودت حساب کنی چون زندگی پیش بینی ناپذیر است و در این مسیر خیلی چیزها یاد خواهی گرفت و احساس قدرت خواهی کرد و خواهی فهمید که وقتی بتوانی به خودت تکیه کنی دیگر دلیل دوست داشتن آدم ها فقط آدم ها خواهند بود نه متعلقاتشان، نه احساس وابستگی، نه احساس ضعف، نه به دست آوردن چیزهایی که نداری و کس دیگری باید برایت به دست بیاورد. 
می دانید، من این نظریه را خیلی قبول دارم که عامل وضعیت بد زنان را وضعیت اقتصادیشان می داند. خانواده ها با تربیتشان، جامعه با فشارش و همه آموزه هایی که زن را برای خانه و مرد را برای بیرون تربیت می کنند، در حال خیانت به زنان هستند. واقعیت این است که فردی که برای بیرون رفتن از خانه، کار کردن، پول در آوردن و مالک بودن تربیت می شود در آینده ثروتمندتر از کسی است که برای هیچکدام از اینها تربیت نشده است. و اینطور است که مردها در جهان ثروتمندتر از زن ها هستند و زن ها هر روز فقیرتر می شوند و از خودشان دارایی و املاکی ندارند. حتا زنانی که شاغل هستند بیشتر داراییشان را خرج وسایل مصرفی می کنند و به دنبال خرید ملک یا سرمایه گذاری نیستند چون یادگرفته اند که اینها وظیفه کس دیگری است و آنها فقط باید آنچنان از نظر اجتماع مطلوب باشند که آن کس را به دست بیاورند. به همین دلیل است که زنان سرپرست خانوار جز آسیب پذیرترین اقشار جامعه ما هستند چون هرگز در جامعه ما زنی را برای نداشتن مرد آموزش نداده اند. همیشه زن موجود ناقصی بوده که برای رسیدن به زندگی مطلوب به مرد نیاز داشته و مرد سایه ای داشته که اگر نباشد مشکلات زن هر روز بزرگتر و بزرگتر می شده.


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۵۲
سورمه

ژن ها بیش از آن که نقش تعیین کننده داشته باشند نقش هدایت کننده دارند و محیط در تمام این فرایند حضور دارد. به دلیل وجود همین پیچیدگی هاست که بسیاری از اندیشمندان به جای نظریه زیستی از نظریه نظام دینامیک استفاده می کنند که در واقع به پویایی فرایند شکل گیری اشاره کرده و پویایی های موجود در نظام های محیطی که در شکل گیری شخصیت تاثیر دارند را در نظر می گیرد. برای نمونه معمولا این ادعا مطرح می شود که پسران به شکل فعال تری نسبت به دختران فعالیت می کنند این در حالی است تحقیقات نشان می دهد که مساله بیش از این که الگوهای فعالیت فرزندان باشد این است که بسیاری از پدران و مادران به شکل فعال تری با پسران خود بازی می کنند ضمن این که وسیله های استفاده شده در بازی های پسران نیز از بازی های دختران متفاوت است.

از مقاله فمینیسم و دغدغه علمی بودن


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۶
سورمه

زن قوی و زنی که به خود معتقد است گاهی چنان قدرتی دارد که می تواند برای خیلی ها ترسناک باشد و شاید دلیل تمام فشارها بر زنان همین است. 

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۸
سورمه