داشتم مطلبی می خواندم درباره روش زمامداری قاجارها. اینطور که نوشته بود یکی از روش های متداولشان همین مدل «تفرقه بنداز و حکومت کن بوده است». یک جورهایی «انداختن قومیت های مختلف به جان هم» و «ماهی گرفتن از آب گل آلود». از مثل های جمله قبلی می توان فهمید که ما در ادبیات هم از تاریخمان حسابی تاثیر گرفته ایم.
دارم روی بحث اعتماد سازی در سازمان کار می کنم و واقعن نمی دانم از کجا باید شروع کرد؟ چطور می شود فرهنگی را که سالیان سال در ما تنیده شده اصلاح کرد؟ زیر آب زنی و زرنگ بازی و دروغگویی و ظاهر فریبی را چطور می شود از بین برد؟
در تئوری های سازمانی چیزهایی نوشته شده است ولی بعید است در عمل به این خوبی و راحتی باشد.