روزی زنی...
سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۵۹ ق.ظ
شاید روزی بیاید که زن ها یاد گرفته باشند وقتی پدر، مادر، برادر، شوهر یا خانواده شان جلوی شان را گرفت داد بزنند و به همه این را بگویند، مثل نیلوفر اردلان که نترسید و گفت که به خاطر نظر شوهرش است که نمی تواند به سفر تیم ملی برود.
بیش از ده روز نگذاشتند زنی به سرکارش
برود یا پایش را از خانه بیرون بگذارد. او از محل کارش مرخصی گرفت به این
بهانه که فلان کسش تصادف کرده در شهرستان. همین تماس را هم با هزار ترفند توانست بگیرد چون موبایلش را هم
ازش گرفته بودند.
صدای ما را از ایران می شنوید. می
دانید که این چیزها اینجا عادیست ولی ما دوست داریم ادای متمدن ها را دربیاوریم و
از آن طرف افغانستان و عربستان را تحقیر
کنیم.
عجب شوهر با غیرتی داره!
و بهتر از اون این که چقدر اردلان شوهرش رو دوست داره!
اینا ارزشه که در اوج توانایی بازیکنی چون او گوش به فرمان شوهر و مطیع اوست! همین نکته است که زنان ما را تا اوج و بل از فرشته نیز بالاتر می کشاند در غیر این صورت تفاوت شان با تپاله ی چایی که مورد مصرف قرار گرفته چیست؟؟؟
البته قصد بی حرمتی به مقام والای زن ندارم!
زن ریحان است و ریحان یعنی گل! جای گل هر جایی نیست! گل را باید در جایی بکر و دور از دسترس هر بی سرو پایی قرار گیرد!