سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

خبرهای این روزها درباره بچه دزدی ها و آزارکودکان و قتل و تجاوز به آنها ناامید کننده و ترسناک است. این فکر مدام در ذهنم رژه می رود که آدمیزاد چگونه موجودی است. چطور می شود در حق یک بچه انقدر بی رحم بود.
خارج از بحث های احساسی و ناراحتی هایی که فکر می کنم این روزها شامل حال خیلی از ما می شود اما فکر می کنم رسانه ای شدن این اتفاقات را باید به فال نیک گرفت. حقیقت این است که قبل از بنیتا و آتنا و ستایش هم چنین اتفاقاتی می افتاده است اما خیلی از آنها پوشیده می ماندند. به خصوص که بسیاری از کودک آزاری ها در چهاردیواری خانه و به وسیله نزدیکترین افراد خانواده صورت می گیرد. گرچه هنوز هم بیمارستان ها و مراکز درمانی ملزم نیستند موارد این چنین را گزارش دهند و نهادی وجود ندارد که والدین و سرپرستان کودک را به سزای اعمالشان برساند یا حداقل بچه را از آنها بگیرد.
یادم هست که وقتی مدرسه راهنمایی می رفتم برای اولین بار درباره خانواده ای شنیدم که بچه شان را در خانه آزار می دادند و انقدر به این کار ادامه داده بودند که بچه مرده بود. این خانواده همسایه یکی از هم کلاسی هایمان بودند و اینطور بود که خبرها به ما می رسید.  کودک را با سیگار و کفگیر داغ سوزانده بودند، بارها و بارها و آخرین بار از ضربه ای به سرش مرده بود. بچه هنوز به سن مدرسه هم نرسیده بود. برای منی که آن وقت ها دوازده سیزده ساله بودم چنین خبری مثل پتک بود. آدم توی آن سن و سال فکر نمی کند همچین اتفاقی ممکن باشد! شاید از همان روزها کم کم به این واقعیت پی بردم که خانه های زیادی در شهر هست که اتفاقاتی مشابه در آنها رخ می دهد اما هیچ فریاد رسی نیست. 
اینکه مردم با اطلاعاتی که امروز به دستشان می رسد درک کنند که ما دچار چه خلاهای قانونی عجیبی هستیم و چه تبعیض هایی را به نام قانون در محکمه هایمان اجرا می کنیم خوب است. این تعجبی که در مردم می بینم خوشحالم می کند، وقتی که ماجرای تفاضل دیه را می شنوند و می فهمند در قانون ما بابت اعدام مردی که به عمد زنی را کشته باید نصف دیه را به خانواده قاتل پرداخت.
ولی امیدوارم مردم به دنبال دانستن بیشتر درباره قانون باشند. مثلا بفهمند که قانون  ما پدری را که بچه اش را می کشد قصاص نمی کند. بدانند که قانون ما در هیچ حالتی وارد چهاردیواری خانه ها نمی شود حتا اگر بچه ای در حال مرگ باشد یا به او تجاوز شده باشد. 
وقتی مردم بدانند واکنش نشان می دهند و می توان این ها را تغییر داد اما تا وقتی واکنشی نشان نمی دهیم وضعیت به همین ترتیب ادامه خواهد داشت. 

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۵۱
سورمه

به نظر میاد شورای شهر تهران از میان بیشمار وظایف ریز و درشتش فقط به تغییر نام خیابان ها و میادین علاقه داره که البته در این یکی هم چندان طبق سلیقه مردم عمل نمی کنه و به این مساله می شه از تفاوت نام رسمی یا شورایی میادین و خیابان ها با نام مردمیشون پی برد.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۲۸
سورمه

نمی دانم چطور می شود که زن هم موجودی لطیف و ظریف و با محبت و بااحساس باشد و هم در تاریخ گویی از خیانت و زن گرفتن و صیغه کردن مردش ککش نگزد. در صفحات تاریخ فقط نوشته فلان شاه یا فلان رجل زن گرفت ولی با زنان دیگر هم شیطنت هایی داشت یا زن اولش فلانی بود و زن دومش بهمانی. به همین بی احساسی، به همین سردی، به همین بی خیالی.
 از ازل تا به حال، در طول تاریخ زنان از این همه کوری تاریخ نسبت به عشق زجر کشیده اند، تاریخ را  اما مردان نوشته اند و همین است که پر است از جنگ و کشورگشایی. تاریخ را اگر زنان می نوشتند  غم نامه ی بود از خیانت ها و از دست دادن ها و تنها ماندن ها. جمله هایی با این مضمون که فلانی رفت و جوانی و زیبایی و عمر و امیدم را هم با خودش برد. فلانی جسمش هست ولی خودش نیست، فلانی مهربانیش را برده برای دیگران ولی من مادر بچه هایش هستم و مگر چه می توانم بکنم. و مگر زن ها در تاریخ چه می توانستند بکنند غیر از اینکه سایه شوهر را بالای سر خود نگه دارند لابد، و برای بچه هایشان لالایی های پرسوز و گداز بخوانند که حالا لالایی هایشان بشود تاریخ زنانه، بشود مهر تایید غم هایشان.


۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۵۰
سورمه



بیشتر پدران و مادران، به زبان، اصرار می کنند که دلشان می خواهد فرزندشان از استعداد بالقوه ای که دارد بهره مند شود ولی عملا طوری رفتار می کنند که گویی موفقیت و خوشبختی فرزندشان جز با پیروی از نظر و خواست آنان میسر نیست. از این وضع چه نتیجه ای می توان گرفت جز اینکه روحا و ناخودآگاه سخت وابسته، چسبیده و آویزان به فرزند خود می باشند و حرفی که می زنند با آنچه در دل دارند یکی نیست. تصور آزاد بار آمدن فرزند، چه دختر چه پسر، در دل پدر و مادر اضطرابی عمیق ایجاد می کند زیرا به وجود توانایی های ذاتی و طبیعی در فرزندشان اعتماد و اطمینان ندارند (شاید هم به این دلیل که به خود و توانایی های خود اعتماد ندارند) در مورد جامعه نیز وضع به همین منوال است زیرا چنان که شواهد تاریخی نشان داده است طبقات حاکم برای حفظ مقام و موقعیت خود از شکستن و خرد کردن میل و اراده مردم هیچ ابا نداشته و خودداری نکرده اند.
وقتی فرزند با تلقینات پدر و مادر معتقد شده باشد که اگر به نظر و خواست آنان تن ندهد گناه کرده است مساله جدی تر و پیچیده تر می شود. او در کوشش برای رها سازی خود از قید و بند خواست پدر و مادر سخت دچار اضطراب و احساس گناه می شود و غالباً در چنین حالی خواب هایی می بیند که هم گناهکار است و هم گناهکار نیست.
از کتاب انسان در جستجوی خویشتن، نوشته رولو می، ترجمه سید مهدی ثریا، نشر دانژه

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۵۷
سورمه

ابزارها هم می توانند محدود کننده آزادی های فردی باشند و مستبد. مثلا آیفون به کاربرانش اجازه انتخاب موسیقی دلخواه به عنوان زنگ گوشی را نمی دهد و اگر آیفون دارید چنین کاری ممکن، ولی کمی سخت تر از معمول است. شاید به همین دلیل است که وقتی یک آیفون در یک مکان عمومی زنگ می خورد خیلی ها دست به جیب و کیف می شوند، چون فکر می کنند این زنگ آیفون خودشان است.
 این هم یک جور قالب زدن آدم ها از روی هم و پیش رفتن هر چه بیشتر به سمت دنیایی است که گویی علاقه عجیبی به یک شکل کردن آدم ها دارد. چه وقتی که سایز سینه و باسن و کمر را با انواع سریال ها و فیلم ها و پیام های تبلیغاتی و سالن های مد بهمان دیکته می کند و چه وقتی با همان روش های تبلیغاتی انواع ابزارها و کالاها را به خوردمان می دهد که با تمام محدودیت هایی که قرار است داشته باشند بخریمشان  و بگذاریم در جیبمان و حس باپرستیژ و باکلاس بودن هم بکنیم. دنیای امروز خوب بلد است با توهم آزادی اسیرمان کند (عبارت درستش البته «خرمان کند» است).
در اساطیر یونان تختی است که آدم ها را بر روی آن می گذاشتند و اگر قدشان کوتاهتر از طول تخت بودند آنقدر می کشیدند تا هم اندازه تخت شوند و اگر بلندتر بودند پاهایشان را تا جایی که هم اندازه شوند، قطع می کردند. به نظر داستان دردناکیست. امروز اما این درد را حس نمی کنیم. اسیر همان تخت هستیم اما با این وضوح نمی توانیم بدن هایی که کشیده می شوند و پاهایی که قطع می شوند را ببینیم. امروز غیر از انواع تزریق های چربی و ژل یا بزرگ و کوچک کردن های باسن و سینه و آلت تناسلی که با میل و رغبت و پرداخت پول انجام می دهیم که  قابل رویت ترند، روحمان را هم از روی هم قالب می زنیم، مثل وقتی که تکرار می کنیم «وقتی فلانی دزدید چرا من ندزدم یا وقتی فلانی چنین کرد چرا من نکنم». به نظر می رسد چیزی این میان از بین رفته. چیزی مثل احترام به خود، هویت فردی، آزادی و روی دیگرش که مسئولیت پذیری است.

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۵
سورمه

مراجعم ارمنی بود. گفت ما اقلیت های مذهبی نمی تونیم تو شرکتای دولتی استخدام بشیم. فکر کردم به ظلمی که می کنیم به خاطر دین. فکر نکنم خدا از بنده های بی خدا هم فرصت هاشون رو نمی گیره. چه برسه به هموطن ارمنی که خداپرسته،فقط روش پرستیدنش فرق می کنه یا شاید از خیلی از مسلمون ها روش بهتری داشته باشه. کی می دونه کدوممون مومن تریم؟ بماند که سوال اصلی باید این باشه که آیا دین اشخاص غیر از شخصی بودن ربطی به عملکرد سازمانیشون داره؟

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۰۱:۱۷
سورمه


کتابی که به تازگی خوانده ام ایران در عصر صفوی است. کتاب را راجر سیوری ایرانشناس و متخصص عصر صفوی که بازنشسته دانشگاه تورنتوست، نوشته است و حدود 260 صفحه است. 
کتاب از نظر من خوشخوان و لذتبخش بود و در طول خواندن کتاب چندباری گفتم «مثل حالا»! خوب این خوبی ها و بدی هایی دارد که باید کتاب را بخوانید تا بفهمید. اما واقعا خواندن درباره دوره ای که بسیاری امروز به آن مباهات می کنند و هنوز آثار ارزنده ای از آن در ایران و به خصوص اصفهان باقی مانده است جالب است. با خواندن درباره آن دوران ممکن است بتوان ریشه نظم و ترتیب امروز شهر اصفهان را درک کرد که شاید همان شالوده ای باشد که شاه عباس اول برای آن ریخت یا شاید این فکر به ذهن خطور کند که ارتباطی میان محاصره طولانی و دردناک شهر اصفهان به وسیله محمود افغان و شهرت امروزی مردم آن شهر به مقتصد و بسته بودن وجود دارد.  
من اما هنوز بی اندازه درگیر شخصیت شاه سلطان حسینم. این شخصیت را نمی فهمم و فکر می کنم کتاب هم به اندازه کافی به آن نپرداخته است. امیدوارم این معما برایم حل شود.


حتی در زمان صفویه هم جریان زاینده رود کفاف احتیاجات پایتخت جدید را نمی داد و شاه عباس کوشید بخشی از آب رودخانه کوهرنگ را برای افزایش جریان زاینده رود منحرف سازد. این کار مستلزم شکافتن دیواره کوهستانی میان سرچشمه این دو رودخانه بود که از دو سوی متقابل آب پخشان زاگرس یکی از مرتفع ترین نقاط این رشته کوه نزدیک زردکوه سرچشمه می گیرند. این نقشه بزرگ ابتدا به فکر شاه طهماسب رسید، عباس اول آن را آغاز کرد و نتیجه اش عباس دوم آن را ادامه داد و در 1935م./ 1332 ش. توسط سن الکساندر گیب و همکارانش به پایان رسید. آنها متوجه شدند که خط سیر خندقی که مهندسین شاه عباس حفر کرده اند با مسیر صحیح فاصله اندکی دارد*. /ص 156

بسیاری از مسافران اروپایی میزان امنیت شاهراه های ایران [در زمان شاه عباس اول] را در مقایسه با عثمانی خوب دانسته اند. به عنوان مثال تاورنیه بر این امر تاکید می ورزد که بعد از ایروان، «جدا شدن از کاروان یا حتی سفر کردن کاملا بی خطر» بود. کاروان تونو بعد از رسیدن به ایران نگهبان شبانه نمی گذاشت. دیگران رفتار راهداران ایرانی را با رفتار همکارانشان در سایر کشورها مقایسه کرده اند: اولیاریوس از تفاوت بین خشونت و بی تربیتی روس ها و ادب و تربیت ایرانیان تحت تاثیر قرار گرفته و فرایر از تفاوت میان ظاهر و رفتار هندیان یا ایرانیان شگفت زده شده است. راهداران «دستور داشتند هر کسی را که تنها و از جاده های پرت سفر می کند و برای آنها کاملا ناشناخته است متوقف سازند زیرا امکان داشت به جرم دزدی تحت تعقیب باشد». سایر مسافرین از پیدا شدن  سریع اثاثه شان که به سرقت رفته بود سخن رانده اند. /ص 190

از کتاب ایران عصر صفوی، نوشته راجر سیوری، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر مرکز

* این مطلب آدم را به فکر می اندازد که از زمان شاه طهماسب تاکنون راه بهتری غیر از تونل آب نداشته ایم؟

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۰
سورمه

درباره خرمشهر این مطلب را همچنان می توان تکرار کرد و البته این پست اخیراً نوشته شده هم می تواند مرتبط باشد. 

آزادی خرمشهر تبریک دارد به شرط آنکه بدانیم چه از دست دادیم و چه به دست آوردیم. اگر فراموش کنیم باز هم می تواند تکرار شود. بماند که بعد از سی سال خرمشهر هنوز به نقطه قبل از جنگش نرسیده و شاید هیچگاه هم نرسد.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۲۶
سورمه

دارم تمرین تمرکز و سازماندهی مغز می کنم، آنهم بعد از بیش از سی سال که همیشه همین سربه هوایی و کنجکاوی را داشته ام. نمی دانم این مرض از کجا شروع شد ولی حتما اینترنت سهم به سزایی در تقویت آن داشت و البته کنجکاوی ذاتی در دانستن همه چیز هم بی تاثیر نبود. مرض نامبرده چنان است که من در حال حاضر سه مرورگر باز، با 5 تب باز در هرکدام از آنها دارم و در عین حال دو فایل ورد و یک فایل پی دی افم هم بازند و البته تلگرام روی دسک تاپ هم که مگر می شود بسته باشد؟
چطور می شود که این حجم از پنجره را باز می کنم؟ خوب سوال های مختلفی که به ذهنم می رسند و بعد خواندن هر مطلب  سوالات دیگری را تولید می کند و این وضع تمامی ندارد. البته این وضعیت دسک تاپ کامپیوتر شخصیم است. وضع مرورگرهای گوشی موبایلم هم حال و روز بهتری ندارند و همیشه دوتا کتاب نصفه خوانده شده دارم و یک کتاب که بالاخره تصمیم گرفته ام روی آن تمرکز کنم وبالاخره توانسته ام و البته خود آن کتاب منشا سوالات بیشمار دیگری شده که باز باید به خاطرش کتاب خواند و اگر به خاطرش کتاب بخوانم بعد آن کتاب های نیم خوانده قبلی را چه کسی تمام کند؟ خلاصه کلاف سردرگمی است. 
فعلا تنها تلاشم این است که هر کاری که دستم است فقط پنجره های مربوط به آن را باز کنم و بخوانم و به بقیه سوالات کاری نداشته باشم. مثلا وقتی دارم کتاب ایران عصر صفوی (درباره اش خواهم نوشت) را می خوانم و این سوال برایم پیش آمده که این شاه سلطان حسین واقعن همینی است که توی کتاب نوشته یا نویسنده دارد شوخی می کند یا یک چیزهایی از قلم افتاده و می روم شاه سلطان حسین را گوگل می کنم و  میم همان موقع تلویزیون را روشن می کند و صفحه تلویزیون ترامپ را با چشم هایی که دورشان سفید است نشان می دهد جلوی خودم را می گیرم و نمی روم trump makeup را سرچ کنم! البته خود شاه سلطان حسین به حد کافی گیج کننده و برهم زننده کل تمرکز هست. 
پ.ن1: اگر راه حلی دارید ممنون می شوم به اشتراک بگذارید.
پ.ن2: با همه این احوال خوشحالم در عصری زندگی می کنم که خیلی چیزها را می شود به همین راحتی فهمید و البته باز سردرگمم از اینکه بعضی از ما وقتی می توانیم اطلاعاتی درباره منابع خبری، سوابق آدم ها، اسناد و مدارک، کتاب ها و خیلی چیزهای دیگر به دست بیاوریم چرا از گوگل استفاده نمی کنیم یا از سایت کتابخانه ملی ایران یا ایران داک یا هزار جای دیگر. 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۶
سورمه

برای آشنا شدن با سند 2030 یونسکو که اهداف توسعه پایدار را مدنظر قرار داده است می توانید سند انگلیسی و ترجمه فارسی آن را از دانلود کنید. دوره خوبی هم خواهد بود برای آشنایی با مفهوم توسعه پایدار در دنیا. 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۳۷
سورمه