سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۰۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زن» ثبت شده است

از اینترنت شماره ای پیدا کردم برای مشاوره حقوقی رایگان. زنگ زدم. پرسیدم اگر دختری 30 ساله را پدر یا برادرشدر خانه زندانی کنند یا محدودیت های زیادی برایش قائل شوند چه کار می تواند بکند. گفتند هیچکار. قانونی در این مورد نداریم. می تواند برود تنها زندگی کند و اگر بعد برایش مزاحمت ایجاد کردند به جرم ایجاد مزاحمت می تواند شکایت کند.
چطور می شود درباره زندانی کردن آدم ها در خانه قانونی نداشته باشیم؟

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۲
سورمه

شاید یکی از چیزهایی که باعث می شود آزارگران آزار بدهند و خشونت بورزند این است که فکر نمی کنند روزی قربانی امروزشان بتواند ازشان انتقام بگیرد یا حتا صدایش را بلند کند و در صورتشان داد بزند «نه».


 آزارگران و خشونتگران اکثرشان آدم هایی مثل داعش نیستند. آنها می توانند  مادری باشند که امروز سر بچه اش داد می کشد چون خیال نمی کند روزی او هم ممکن است فریاد بلندتری بر سرش بکشد. ممکن است پدری باشد که امروز بچه اش را کتک می زند چون فکر نمی کند فردا همین بچه می تواند در برابر او بایستد. آزارگرها می توانند هر کسی باشند که به جای احترام زبان قدرت را بلدند: به تو زور می گویم چون قدرتش را دارم و تو نداری و نمی توانی جواب زورگویی هایم را بدهی. 


شاید یکی از راه های مقابله با این آدم ها یادآوری این باشد که بچه ها روزی بزرگ می شوند و ناتوان ها ممکن است روزی توانمند شوند و به قربانی ها یادآوری کنیم که راه خارج شدن از آزار دیدن شناخت خود و کار کردن  روی توانایی ها است، فهمیدن اینکه می توانیم بگوییم نه و نه گفتن همیشه آزارگران را می ترساند. می توانیم افشا کنیم و حقیقت را نشان بدهیم، به خاطر خودمان و به خاطر آدم هایی شبیه خودمان.


زنی امروز در خانه آزار می بیند و تهدید می شود که نمی تواند جدا شود چون بچه هایش را ازش خواهند گرفت غافل از اینکه بچه ها روزی بزرگ خواهند شد. کودکی  آزار می بیند، جسمش و روحش، او هم روزی بزرگ خواهد شد. و بعید است بتوان زخم ها را فراموش کرد، آنهم زخم هایی که در طول سالیان هر روز و هر روز بر پیکر آدم نشسته است و روح آدم را خراش داده است. 


کاش روزی برسد که یادمان بدهند همه آدم ها شایسته احترامند و این قانونی است که استثنا ندارد.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۲۶
سورمه

در کارخانه کار می کنم، با حدود هزار نفر  مرد و سی نفر زن.
قبل ترها  زن و مرد در این کار خانه در یک ناهارخوری غذا می خوردند و زن و شوهر هایی که با هم اینجا کار می کردند می توانستند با هم سر یک میز بنشینند. منظورم از قبل حدود ده سال پیش است. هنوز هم در یک ناهارخوری غذا می خوریم، منتها در دوره مدیریت قبلی یک پارتیشن کشیده اند که ما خانم ها باید برویم پشت آن بنشینیم. می گویند برای راحتی خانم ها این کار کرده اند، بگذریم که ما از صبح تا بعدازظهر با همین همکاران آقا کار می کنیم و سر کله می زنیم.
خیلی از مردهای محل کارم بسیار محترم و مودب هستند اما بعضی ها هم نه. با این توضیح که کارگرهای حالا اکثرن دیپلم دارند و جوان هستند و از پشت کوه نیامده اند، اما ممکن است بدون توجه به اینکه اتاق بغلی یک خانم است بدترین الفاظی که بین مردها رواج دارد را به کار ببرند، در راهرو ناهارخوری یا فضای بسته سیگار بکشند و در ناهارخوری از  سر و صدایشان، صدا به صدا نرسد.
همه اینها را گفتم که به این برسم: دو روز پیش در ناهار خوری، پشت پارتیشن کذایی، سر میز ناهار خیلی خوش گذشت. داشتیم قرار مدار می گذاشتیم که با هم برویم خرید یا پارک یا استخر ... و کلی خندیدیم. فرداش فهمیدیم بعضی دوستان زنگ زده اند تذکر داده اند که صدای خنده تان تا آن طرف می آمده. منظور از آنطرف، طرف دیگر پارتیشن است. کاشف به عمل آمد که این تذکر از آنجا آب می خورد که آن روز یک مدیری هم سر آن میز متذکر! حضور داشته. گویا کارگرها هم مشکلی نداشته باشند مدیران دارند.
خلاصه اینها را همین طوری گفتم که وقایع محل کار در قرن بیست و یک را ثبت کرده باشم و همین.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۳۸
سورمه

یک بازیگر زن دیگر هم از کشور رفته. نمی دانم چرا مردم و غیر مردمی که انقدر روی این ماجرا حساسیت نشان می دهند یک لحظه به این موضوع فکر نمی کنند که به طور کلی خیلی ها این روزها از مملکت می روند و اینها هم مثل بقیه، چه فرقی می کند؟ اینها هم جز مردمان همین سرزمین اند، جز زن های همین مملکتند و همان فشاری بهشان وارد می شود که به بقیه. بقیه حق دارند کرور کرور از مملکت بروند بیرون و اینها نه؟

البته می فهمم برای دوستان سخت است کسی را که در ویترین ملی جور دیگری دیده اند حالا آن طرف در ویترین شبکه جم جوری ببینند که دارند ۳۶ سال سعی می کنند نبینند و بگویند ما همچین مردمانی نداریم اصلن.

این شبکه های فارسی زبان هر بدی داشته باشند این خوبی را دارند که ویترین ملی دیگر نمی تواند هر دروغی را به راحتی به خورد ملت بدهد. دروغ های دیگری هم موجودند!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۴ ، ۰۰:۴۰
سورمه

Zanane Emrooz 13


شماره سیزدهم زنان امروز با موضوعی مهم که محتاجیم بیشتر درباره اش بدانیم.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۱۴:۴۴
سورمه


در مهمانی بحثی شروع شد درباره اینکه زن ها به هم رحم نمی کنند و اگر مردها به زن ها خیانت می کنند مقصر زن هایی هستند که می دانند این مرد زن دارد یا در رابطه است  اما باز هم رهایش نمی کنند. بعد یکی از دوستان  اتفاقی که برای خودش افتاده بود تعریف کرد. دوست پسرش به قول او، شیطنتی را با دختر دیگری شروع می کند و مدام دوست ما را می پیچاند و می گوید جلسه دارد. دوست ما هم کم کم بو می برد که خبرهایی هست و می رود آن زن دیگر را پیدا می کند، داستان را برایش تعریف می کند و ازش می خواهد خودش را بکشد کنار. آن زن دیگر مدتی بعد با دوست ما تماس می گیرد و می گوید نمی تواند خودش را کنار بکشد و وابستگی مالی به این مرد دارد و بهتر است دوست ما خودش را بکشد کنار.

حالا دوست ما چه کسی را مقصر می داند و از دست چه کسی عصبانی است؟ آن زن دیگر، و نه دوست پسر خودش. کار دوست پسرش شیطنت است ولی کار آن زن دیگر دزدیدن دوست پسرش است. جالب است که هر دو زن از آن دیگری می خواهد خودش را کنار بکشد و خودش در چنین رابطه ای بماند. هر دو زن از این دروغ نرنجیده اند و آن را شیطنت مردانه قلمداد کرده اند و اصلن مرد را وارد این داستان نکرده اند و انگار از او هیچ توقعی ندارند.

فکر کنید من با دختر دیگری دوست هستم و خیلی هم دوستان خوبی هستیم. بعد از مدتی می فهمم دوستم دیگر با من مثل قبل نیست و از بودن با من به هر دلیلی لذت نمی برد و دوست دیگری پیدا کرده. آیا می روم با آن دوست دیگر حرف می زنم که دست از سر دوست من بردار؟ آیا فایده ای دارد؟ آیا دوستی ما هرگز مثل قبل خواهد شد؟

حالا اگر این دوست من به جای دختر، پسر باشد و ماجرا به جای یک دوستی ساده یک دوستی عمیق یا یک رابطه زناشویی باشد تفاوتش چقدر است؟

سوال بزرگتر این است که وقتی دو نفر به هم متعهد می شوند یا پیمانی می بندند وقتی به هر دلیلی این تعهد شکسته شد از خودشان باید بیشتر متوقع باشند یا از دور و بری هایشان؟ و چرا ما زن ها، خیانت مردها را به کلماتی مانند شیطنت تقلیل می دهیم و انتظاری از او نداریم اما از زن دیگری که با ما هیچ پیوند و دوستی و مراوده ای نداشته به صرف اینکه زن است اینهمه متوقعیم؟ غیر از این است که ما ته ذهنمان به مرد اجازه خیانت می دهیم و برای زن مقابل یا حتا خودمان  حقی قائل نیستیم؟

چرا هیچوقت با خودمان فکر نمی کنیم که این شیطنت ها اگر وجود دارند معطوف به زن خاصی نیستند و ما تا همیشه باید به دنبال مرد زندگیمان بدویم تا مبادا زنی او را از ما بدزدد. چرا مردها را به موجوداتی بی مغز و بی اراده تقلیل می دهیم که  انتظار هیچ تعهدی نباید از آنها داشت و خود را در شرایط عدم امنیت همیشگی قرار می دهیم؟

به نظرم برعکس خیلی از ارزش ها و اخلاقیات که تا حدود زیادی نسبی هستند، اعتماد نسبی نیست. یا وجود دارد یا ندارد و اگر وجود نداشته باشد رابطه تا همیشه خواهد لنگید و به جای آرامش، فقط اضطراب به ما تزریق خواهد کرد. شاید بهتر باشد برای خودمان احترام بیشتری قائل باشیم و از کسانی که به ارتباطشان با ما تعهد ندارند  بخواهیم از زندگیمان بروند بیرون، نه اینکه برای دوباره به دست آوردن ته مانده شان تلاش کنیم و بعد هم انگشت اتهاممان را به سمت همجنسانمان بگیریم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۳۶
سورمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۳۷
سورمه

نمی خواستم راجع به روز منع خشونت علیه زنان چیزی بنویسم ، به خاطر اتفاق های این یک ماه اخیر، از عصبانیتم شاید و از اینکه انقدر حجم خشونت بالاست که حس می کنی حرف زدن درباره این روز تاثیری روی هیچ چیز ندارد. اما ماجرای منع اجرای نوازندگان زن در ارکستر سمفونیک تهران در افتتاحیه رقابت های کشتی نطقم را باز کرد.


منع اجرای نوازندگان زن در ارکستر سمفونیک تهران و نوع برخوردی که با آنها صورت گرفته است آنهم برای اجرای سرود ملی بسیار مغرضانه و نمادین به نظر می رسد. جالب است که قطعن برگزار کنندگان با علم به اینکه نیمی از نوازندگان زن هستند آنها را برای اجرا دعوت کرده اند و باز با علم به اینکه نمی خواهند اجازه اجرا به زنان نوازنده بدهند. این چه معنایی غیر از تحقیر عمدی و نمادین زن ها می تواند داشته باشد.


زنان عزیز شما نمی توانید سرود ملی کشورتان را بنوازید پس شاید بهتر باشد به احترامش هم بلند نشوید و نخوانیدش. باز جای خوشحالیست که کل اجرا به این دلیل لغو شد و رهبر ارکستر سمفونیک تهران زیر بار اجرا بدون نیمی از نوازندگانش نرفت.


به نظر می رسد به آینده وضعیت زنان در ایران نباید امید داشت. وقتی می شود به آینده امیدوار بود که دستاوردهایی که سالیان سال به دست آمده اند، آرام و به تدریج به ثمر بنشیند، نه اینکه هر روز شاهد گام به گام عقب رفتن و تخریب دستاوردهای زنان در تمام این سالیان باشیم. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۰۸:۴۵
سورمه

از دیگران:

بخش بزرگی از این جهان را زنان تشکیل می‌دهند. زنانی که اغلب‌شان به زیبایی و خوش‌صدایی هنرپیشه‌ها و خواننده‌ها و سلبریتی‌ها نیستند. زنانی که هر روز با تبعیض‌ها و نگاه‌ها و آزارهای کلامی و حتی خشونت روبرو می‌شوند و با این وجود، به رسیدن به روز بعد که می‌تواند بهتر باشد امیدوارند. ما این زنان را نمی‌بینیم. فراموش‌شان می‌کنیم چون ظاهر یا دستاوردی درخشان ندارند، از کنارشان عبور می‌کنیم و بی‌تفاوتیم، چنان‌که گویی اصلاً وجود ندارند. این موضوع، فقط درباره‌ی کلیپ بانوی وبلاگ‌نویس لهستانی نیست. یادآوری‌ای برای همه‌ی دنیا و ماست: بیایید لطفاً هر طور که شده، زنان واقعی را فراموش نکنیم!

متن کامل این مطلب را در یک پزشک بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۰:۱۴
سورمه

حس می کنم زن هایی که خیلی برای آزادیشان زحمت کشیده اند و در این راه هزینه زیادی پرداخت کرده اند یا درد زیادی متحمل شده اند گاهی خشمشان را  سر زن های دیگر خالی می کنند. انگار به دلیل انفعال دیگر زن ها هزینه پرداخت کرده اند یا چون در جامعه زنان یک استثنا به حساب می آمده اند مجبور شده اند بیشتر خودشان را توضیح بدهند یا تلاش بیشتری کنند برای رهایی. غافل از اینکه چه کسی می داند زن های دیگر چه می کشند؟ غیر از این است که هر کدام از این زن ها از بیرون ممکن است به چشم ما بسیار آزاد و بدون مشکل به نظر برسد؟ غیر از این است که زن ها مشکلات و محدودیت های خود را پنهان می کنند تا مبادا آبروی خودشان یا خانواده شان نرود؟ غیر از این است که با تمام بلاهایی که خانواده ها سر دخترانشان می آورند باز هم دخترها هوای خانواده هاشان را دارند چون در جامعه ایران از هر نظر به این خانواده ها وابسته اند؟ یا حتا به طور آگاهانه یا ناآگاه به خانواده هایشان برای برقراری این محدودیت ها حق می دهند چون هرگز یادنگرفته اند که زن هم یک انسان صاحب حق است؟  چطور می شود فهمید زنی در خانه چه وضعیتی دارد؟

چند وقت پیش با یکی از همکارهای خانم درباره زنان خانه دار حرف می زدیم. می گفت نمی تواند بپذیرد که زن خانه دار هم مشارکت مردش را در خانه بخواهد، مثلن مرد جارو بکشد و زن تلویزیون ببیند. گفتم خوب همه مردها باید در خانه کمک کنند، به هر حا خانه هر دویشان است. گفت بعضی از این زن ها فکر می کنند در قبال سکس با همسرانشان باید همه نوع سرویسی بگیرند، سکس را یک جور سرویس می دانند در حالی که لذت آن دو طرفه است. پرسیدم از کجا می دانی این زن ها از ارتباطشان لذت می برند؟ شاید واقعن ارتباط جنسی برایشان یک نوع سرویس است که با تحمل درد و ناراحتی و فقط به دلیل باورهای رایج و به اصطلاح از دست ندادن همسرانشان به آن تن می دهند. شاید خیلی هاشان حتا به ذهنشان هم خطور نمی کند که ممکن است بتوانند به این رابطه نه بگویند یا از آن لذت ببرند. بعضی هاشان فکر می کنند لذت بردن از رابطه آنها را به زن های بد شبیه می کند. بعد برایش از شبی گفتم که با پنج زن متاهل دور هم جمع شده بودیم و بحث کشیده بود به روابط و در کمال تعجب دیدم که از پنج زنی که در آن جمع بودند هیچکدام از روابطشان راضی نیستند و لذت را تجربه نکرده اند. شاید برای همین بود که یکی از دوستان متاهلم با وجود اینکه شاغل بود و درآمد خوبی هم داشت اعتقاد داشت که در سالگرد ازدواج فقط مرد باید به زن هدیه بدهد.

خلاصه که کاش به جایی برسیم که شناختمان از جامعه بسته مان با ارزش های دوگانه اش بیشتر شود. جامعه ای که می خواهد مدرن باشد اما نمی تواند سنت ها و فرهنگ مردسالارش را رها کند در نتیجه ظاهری مدرن با درونی سنتی به خودش می گیرد. مثل زنانی که فکر می کنند شاغل بودن ارزش است اما در عین حال نبایند بگذارند مردشان در خانه کار کند.

شاید فشار بر زنان کمتر شود اگر حقایق را بیشتر آشکار کنند، یکدیگر را کمتر قضاوت کنند و سعی کنند بفهمند که همه ما کم و بیش، آگاهانه یا ناخودآگاه از تبعیض و نابرابری در این جامعه و با این فرهنگ در رنجیم. شاید آنوقت خودمان بیشتر هوای هم را داشته باشیم.
 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۴ ، ۱۰:۳۷
سورمه