سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۳ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است


برف نو، برف نو، سلام، سلام!
بنشین، خوش نشسته ای بر بام.
پاکی آوردی - ای امید سپید!-
همه آلوده گی ست این ایام.


عکس از اینجا

شعر از شاملو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۰۸:۴۰
سورمه


وزیر علوم فرمودند که هیچ دانشگاهی مجوز برگزاری اردوی مختلط ندارد و من فکر کردم چه خوب که دانشجو نیستم و در دورانی دانشجو بودم که این چیزها دغدغه ذهن کسی نبود و آدم ها می رفتند دانشگاه چیز یادبگیرند و زندگیشان را غنی تر کنند و اتفاقن دانشگاه ها با کیفیت تر بود و سر هر چهارراهی داد نمی ردند پروپزال، پایان نامه و اساتید دانشجوها را پله نمی کردند و هنوز دلالی بلد نبودند و کتاب هایشان را خودشان می نوشتند و دانشجوها هنوز فکر می کردند خودشان باید متن هایشان را ترجمه کنند ومقاله هایشان را بنویسند. اردوها مختلط بود، انجمن های اسلامی فعال بود و دانشگاه پر بود از برنامه های مختلفی مثل فیلم و تئاتر و کنسرت اما بعد کسانی آمدند و اینها را عامل بی کیفیتی دانشگاه دانستند و البته دانشگاه ها را به بی کیفیت ترین وضعیت خود رساندند!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۴ ، ۰۸:۱۴
سورمه


نظرتان راجع به کسانی که در شبکه های اجتماعی به جای عکس خودشان عکس یک بازیگر را می گذارند چیست؟ مثلن طرف عکس کریستین دانست را به جای عکس تلگرامش گذاشته بعد هم آمده عضو یک گروه کسب و کار  شده و با همان عکس راجع به موفقیت کسب و کار در فلان صنعت نظر می دهد. چقدر می شود چنین کسی را جدی گرفت؟ 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۵۷
سورمه


در مهمانی بحثی شروع شد درباره اینکه زن ها به هم رحم نمی کنند و اگر مردها به زن ها خیانت می کنند مقصر زن هایی هستند که می دانند این مرد زن دارد یا در رابطه است  اما باز هم رهایش نمی کنند. بعد یکی از دوستان  اتفاقی که برای خودش افتاده بود تعریف کرد. دوست پسرش به قول او، شیطنتی را با دختر دیگری شروع می کند و مدام دوست ما را می پیچاند و می گوید جلسه دارد. دوست ما هم کم کم بو می برد که خبرهایی هست و می رود آن زن دیگر را پیدا می کند، داستان را برایش تعریف می کند و ازش می خواهد خودش را بکشد کنار. آن زن دیگر مدتی بعد با دوست ما تماس می گیرد و می گوید نمی تواند خودش را کنار بکشد و وابستگی مالی به این مرد دارد و بهتر است دوست ما خودش را بکشد کنار.

حالا دوست ما چه کسی را مقصر می داند و از دست چه کسی عصبانی است؟ آن زن دیگر، و نه دوست پسر خودش. کار دوست پسرش شیطنت است ولی کار آن زن دیگر دزدیدن دوست پسرش است. جالب است که هر دو زن از آن دیگری می خواهد خودش را کنار بکشد و خودش در چنین رابطه ای بماند. هر دو زن از این دروغ نرنجیده اند و آن را شیطنت مردانه قلمداد کرده اند و اصلن مرد را وارد این داستان نکرده اند و انگار از او هیچ توقعی ندارند.

فکر کنید من با دختر دیگری دوست هستم و خیلی هم دوستان خوبی هستیم. بعد از مدتی می فهمم دوستم دیگر با من مثل قبل نیست و از بودن با من به هر دلیلی لذت نمی برد و دوست دیگری پیدا کرده. آیا می روم با آن دوست دیگر حرف می زنم که دست از سر دوست من بردار؟ آیا فایده ای دارد؟ آیا دوستی ما هرگز مثل قبل خواهد شد؟

حالا اگر این دوست من به جای دختر، پسر باشد و ماجرا به جای یک دوستی ساده یک دوستی عمیق یا یک رابطه زناشویی باشد تفاوتش چقدر است؟

سوال بزرگتر این است که وقتی دو نفر به هم متعهد می شوند یا پیمانی می بندند وقتی به هر دلیلی این تعهد شکسته شد از خودشان باید بیشتر متوقع باشند یا از دور و بری هایشان؟ و چرا ما زن ها، خیانت مردها را به کلماتی مانند شیطنت تقلیل می دهیم و انتظاری از او نداریم اما از زن دیگری که با ما هیچ پیوند و دوستی و مراوده ای نداشته به صرف اینکه زن است اینهمه متوقعیم؟ غیر از این است که ما ته ذهنمان به مرد اجازه خیانت می دهیم و برای زن مقابل یا حتا خودمان  حقی قائل نیستیم؟

چرا هیچوقت با خودمان فکر نمی کنیم که این شیطنت ها اگر وجود دارند معطوف به زن خاصی نیستند و ما تا همیشه باید به دنبال مرد زندگیمان بدویم تا مبادا زنی او را از ما بدزدد. چرا مردها را به موجوداتی بی مغز و بی اراده تقلیل می دهیم که  انتظار هیچ تعهدی نباید از آنها داشت و خود را در شرایط عدم امنیت همیشگی قرار می دهیم؟

به نظرم برعکس خیلی از ارزش ها و اخلاقیات که تا حدود زیادی نسبی هستند، اعتماد نسبی نیست. یا وجود دارد یا ندارد و اگر وجود نداشته باشد رابطه تا همیشه خواهد لنگید و به جای آرامش، فقط اضطراب به ما تزریق خواهد کرد. شاید بهتر باشد برای خودمان احترام بیشتری قائل باشیم و از کسانی که به ارتباطشان با ما تعهد ندارند  بخواهیم از زندگیمان بروند بیرون، نه اینکه برای دوباره به دست آوردن ته مانده شان تلاش کنیم و بعد هم انگشت اتهاممان را به سمت همجنسانمان بگیریم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۳۶
سورمه


در ژاپن پارکی وجود دارد که گردشگران بسیاری را به خودش جلب کرده است. این پارک دارای آکواریوم است و بسیار به ساحل دریا نزدیک. گردشگران زیادی مرتب با قطار به آنجا می روند.

 از آنجایی که مسیر قطار بسیار به ساحا نزدیک است لاکپشت های زیادی آن اطراف وجود دارند که می خواهند از روی ریل رد شوند و همین باعث کشته شدنشان می شود.  برای حل این مشکل آکواریوم مذکور با همکاری شرکت راه آهن غرب ژاپن برای لاکپشت ها تونل ساخته اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۱۱:۵۴
سورمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۸:۳۷
سورمه



پرنده ها موجودات خارق العاده ای هستند و قدرت پروازشان آدم را به حسرت وا می دارد. یک جورهایی نماد آزادی اند چون می توانند پر بزنند و به هرجا دلشان خواست بروند.


درباره پرنده ای به نام بادخورک جستجو می کردم که جایی خواندم این پرنده به آفریقا مهاجرت می کند و گاهی ممکن است جوجه ی تاز متولد شده قدرت پرواز نداشته باشد، در نتیجه پدر و مادر مهاجرت می کنند و جوجه وقتی قدرت پرواز پیدا کرد می پرد و یکراست می رود آفریقا! یعنی نمی رود آن دور و بر بگردد یا تمرین پرواز کند، پرواز که شروع شد مقصدش آفریقاست، بدون اینکه کسی به او یاد داده باشد. 


اما غیر از این فکر می کردم که خوش به حال پرنده ها که مرز ندارند*، که می توانند پرواز کنند و از روی کلی کشور رد شوند و برسند به آفریقا یا هر جای دیگری و کسی ازشان گذرنامه نمی خواهد یا لازم نیست پناهنده شوند.


* پرنده ها هم قلمرو دارند که البته بیشتر در فصل جفت گیری معنا می دهد.

توضیح تصویر: بادخورک معمولی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۰:۵۸
سورمه

نمی خواستم راجع به روز منع خشونت علیه زنان چیزی بنویسم ، به خاطر اتفاق های این یک ماه اخیر، از عصبانیتم شاید و از اینکه انقدر حجم خشونت بالاست که حس می کنی حرف زدن درباره این روز تاثیری روی هیچ چیز ندارد. اما ماجرای منع اجرای نوازندگان زن در ارکستر سمفونیک تهران در افتتاحیه رقابت های کشتی نطقم را باز کرد.


منع اجرای نوازندگان زن در ارکستر سمفونیک تهران و نوع برخوردی که با آنها صورت گرفته است آنهم برای اجرای سرود ملی بسیار مغرضانه و نمادین به نظر می رسد. جالب است که قطعن برگزار کنندگان با علم به اینکه نیمی از نوازندگان زن هستند آنها را برای اجرا دعوت کرده اند و باز با علم به اینکه نمی خواهند اجازه اجرا به زنان نوازنده بدهند. این چه معنایی غیر از تحقیر عمدی و نمادین زن ها می تواند داشته باشد.


زنان عزیز شما نمی توانید سرود ملی کشورتان را بنوازید پس شاید بهتر باشد به احترامش هم بلند نشوید و نخوانیدش. باز جای خوشحالیست که کل اجرا به این دلیل لغو شد و رهبر ارکستر سمفونیک تهران زیر بار اجرا بدون نیمی از نوازندگانش نرفت.


به نظر می رسد به آینده وضعیت زنان در ایران نباید امید داشت. وقتی می شود به آینده امیدوار بود که دستاوردهایی که سالیان سال به دست آمده اند، آرام و به تدریج به ثمر بنشیند، نه اینکه هر روز شاهد گام به گام عقب رفتن و تخریب دستاوردهای زنان در تمام این سالیان باشیم. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۰۸:۴۵
سورمه

از کتاب ها:

برای خود دیوید هیچوقت قابل تصور نبود که که روزی می تواند برگ زندگیش به این لحظات زیبا ورق بخورد. در کودکی بسیار خجالتی و سربه زیر بود. در زمان کودکی چیزهایی که مورد علاقه او بود برای همسن و سالانش (کسانی که دیوید دوست داشت، مورد تاییدشان باشد)، ارزشمند نبود. در سال های مدرسه وقتی دیگران به او می گفتند این سال ها بهترین سال های عمرت هستند، چیزی توی دلش فرو می ریخت، چون از مدرسه متنفر بود و پیش خودش فکر می کرد وای اگر این روزها بهترین روزهای عمرش باشد پس بقیه اش چه افتضاحی باید باشد.

... کسانی که زندگی های پربارتر و معنادارتری را تجربه می کنند کسانی هستند که همیشه به دنبال یافتن معنایی در دل تلخی ها و ناکامی هایشان هستند. یک ضرب المثل غربی می گوید: انسان دقیقا همانجایی که گنج نهفته شده سکندری می خورد!
برای بسیاری از درونگراها مانند دیوید، دوران نوجوانی همانجایی است که  آنها به شدت سکندری می خورند، دوران تاریک، با اعتماد به نفس پایین و پر از فهمیده نشدن، اما آرام آرام راهشان را پیدا می کنند، و آن دوران می شود بهایی که برای شادی و نشاط فوق العاده ی اینده پرداخته اند.

از کتاب سکوت قدرت درونگرا ها، نوشته سوزان کین، ترجمه نرگس جوادیان، نعیمه اعتدال مهر، انتشارات منظومه نگاران

پ.ن: یکی از بهترین کتاب هایی که در این مدت خوانده ام و حالم را خوب کرده است. 

پیوندهای مرتبط:

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۵:۳۴
سورمه

از دیگران:

بخش بزرگی از این جهان را زنان تشکیل می‌دهند. زنانی که اغلب‌شان به زیبایی و خوش‌صدایی هنرپیشه‌ها و خواننده‌ها و سلبریتی‌ها نیستند. زنانی که هر روز با تبعیض‌ها و نگاه‌ها و آزارهای کلامی و حتی خشونت روبرو می‌شوند و با این وجود، به رسیدن به روز بعد که می‌تواند بهتر باشد امیدوارند. ما این زنان را نمی‌بینیم. فراموش‌شان می‌کنیم چون ظاهر یا دستاوردی درخشان ندارند، از کنارشان عبور می‌کنیم و بی‌تفاوتیم، چنان‌که گویی اصلاً وجود ندارند. این موضوع، فقط درباره‌ی کلیپ بانوی وبلاگ‌نویس لهستانی نیست. یادآوری‌ای برای همه‌ی دنیا و ماست: بیایید لطفاً هر طور که شده، زنان واقعی را فراموش نکنیم!

متن کامل این مطلب را در یک پزشک بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۰:۱۴
سورمه