سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۲۱ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

اثر فرهاد بهرامی ریکانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۲
سورمه


در جریان هستید یا نه؟ این هفته، هفته ی کتاب و کتاب خوانی است و خیلی از کتابفروشی ها تخفیف 10 درصدی می دهند، همین طور شهرکتاب آنلایندیجیکالا هم کتاب هایش را با 20 درصد تخفیف می فروشد و سایت انتشارات ایرانشناسی هم با همین حدود.

خلاصه که کتاب بخرید یا حداقل در کتابفروشی ها پرسه بزنید و کتاب ورق بزنید.

به امید روزی که همه هفته ها، هفته کتاب باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۶
سورمه

این هفته درگیر استخدامی ها بودم. اکثر کسانی که می آیند برای کارگری در خط تولید متولدین 73 تا 66 هستند. تعداد دهه هفتادی ها نسبتن بیشتر است. همه دیپلم دارند، اغلب از هنرستان و کار و دانش.

مراجعان این هفته حدود سی نفر بودند که اغلب جای دیگری کار کرده بودند یا کار می کردند. خیلی هاشان در صنایع وابسته به خودروسازی کار می کردند، انواع قطعه سازی ها و شرکت های کوچک وابسته به خودروسازی های بزرگ، که حالا با رکود بازار خودرو شرکت هاشان ورشکست شده بودند یا تعدیل نیرو کرده بودند. 

خیلی هاشان خانواده های کشاورزی دارند که در روستا زندگی می کنند و از روستا به شهر آمده اند برای کار، چون در شهرستان کار کمتر است و چون کشاورزی یک شغل فصلی است.
اغلب در شهرهای حاشیه تهران مثل شهرقدس، رباط کریم و اسلام شهر ساکن هستند. 
آنها که در صنایع مرتبط با ساختمان سازی کار می کرده اند هم وضعیت مشابهی دارند مثل آهن فروش ها و معاملات ملکی ها.

این هفته، به این موضوع فکر می کردم که مشاغلی که اینها ازش بیکار شده اند یکجورهایی در حال حاضر آفت کشور است. کشاورزی 92 درصد آب ایران را مصرف می کند و ما را به سرعت به پرتگاه بی آبی نزدیک می کند. محصولاتی مثل هندانه و سیب که پرآب بر هستند منطقن دیگر نباید در ایران تولید شوند و برای بقیه محصولات هم باید از آبیاری مکانیزه استفاده شود. به طور کلی کشاورزی باید در کشور ما کم شود.

صنایع خودروسازی غیر از اینکه خودرو بی کیفیت تولید می کنند و پول هنگفتی بابتش می گیرند باعث روز به روز بدتر شدن ترافیک و آلودگی روز افزون هوا می شوند.
ساختمان سازی هم که هر روز باغ ها و درخت ها را در می نوردد و زمین ها را می بلعد.
اما با همه اینها وقتی اینهمه آدم در این زمینه ها مشغول کارند، آدم هایی که هیچ مهارت تخصصی ندارند و فقط می توانند کارهای یدی انجام دهند و هر روز از کار بیکار می شوند،  باید برایشان به فکر مشاغل جایگزین باشیم.

به نظر می رسد برنامه ریزی و تصمیم گیری همه جانبه تر و جدی تری بابت همه این مسائل باید انجام شود. با اسم گذاری هایی مثل «دولت محیط زیست» یا همه فعالیت های مردمی که در حال حاضر با زحمت فراوان از سوی ان جی اوها در حال اجراست، این جریان ختم به خیر نخواهد شد، چون تصمیم گیری تخصصی تری لازم است و خیلی از دستگاه ها باید درگیر شوند. در حالیکه  ما  امروز مجبوریم هر چند وقت یک بار حداقل ها را هم توضیح دهیم و یکی از وزیران دولت را توجیه کنیم که فلان جا سد نزند یا فلان جنگل را از بین نبرد، اینها باید بدیهیاتی باشد  که همه بدنه دولت و تصمیم گیرندگان درباره آن توجیه اند و فکرها به سمت اهداف کلان تر و موثری تری معطوف شود.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۸:۴۰
سورمه

هر چه بیشتر مى دوم کمتر راضى مى شوم و نمى دانم چرا.

شاید به حجم عظیم تجربه هاى نداشته، راه هاى نرفته، کتاب هاى نخوانده و ندانسته هایم بیشتر واقف مى شوم.

کاش از اول می دانستم زندگى ممکن است چقدر کوتاه و در عین حال پر از چیزهای جدید و تازه باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۴ ، ۲۱:۱۲
سورمه

دیشب سری زدم به نمایشگاه مطبوعات.


نمی دانم این دوستان همشهری چه اصراری دارند که هر سال یک غرفه گنده ی بی مزه داشته باشند! یعنی بالاخره آدم می رود نمایشگاه مطبوعات که یا نویسندگان مورد علاقه اش را ببیند یا حداقل نشریات مورد علاقه اش را و در این بین اگر 4 تا شماره هم از دستش در رفته، شاید بتواند آنجا تهیه کند و آرشیوش را کامل کند. ولی همشهری با اینهمه نشریه ای که تولید می کند یک غرفه می زند به نام همشهری! بعد مثل خبرگزاری ها آدم دعوت می کند توی غرفه اش. عزیزم توجیه باش شما ایسنا و ایرنا ومهر نیستی ها!



من مثلن دلم می خواهد غرفه ای وجود داشته باشد به نام سرزمین من، پر از مجله های سرزمین من باشد و یک ساعت همان جا بمانم و مشغول شوم با مجله مورد علاقه ام. اگر 4تا نویسنده سرزمین من هم آن دور و بر باشد که چه بهتر. حالا ما هر سال این موضوع را تذکر می دهیم باز هم فایده ندارد!


جای ماهنامه ی زنان امروز خیلی خالی بود. 

جای دوستان دلواپس که نیامدند اصلن خالی نبود! والا از شما چه پنهان باعث خوشحالی هم بود که نبودند و البته جای بسی تعجب! از بس که تحریم به این دوستان نمی آید. آخر ما عادت کرده ایم این دوستان با هر چیزی که موافق نیستند کرکره اش را بکشند پایین یا بزنند زیر چهارپایه! 



دیدن بعضی غرفه ها حتا اگر دیگر مجله شان را نخوانیم خوشحال کننده است. چلچراغ، خط خطی و دانشمند از آن جمله اند.






فرهنگ مردم امسال هم مثل پارسال نه کارتخوان داشت، نه پلاستیک! ما هم مجبور شدیم کتاب هایمان را بزنیم زیربغلمان. البته دلیلی که آوردند این بود که کسی ازشان خرید نمی کند. اگر فرهنگ مردم را نمی شناسید بروید آشنا شوید.


بخارا هم همسایه اش کارتخوان داشت. رفتم شماره جشن نامه پوری سلطانی را خریدم. چه خوب که بخارا قبل مرگ پوری، شبی را بهش اختصاص داده بود.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۱:۰۸
سورمه

نیروی انسانی در ایران معنی هیچ می دهد. نیروی بیکار انقدر زیاد شده که سازمان ها به سمت این تفکر رفته اند  که اگر خوب کار نکرد، اگر کوچکترین مساله ای داشت، اگر اعتراض کرد، اگر پررو بازی درآورد، قراردادش را تمدید نمی کنیم. آن هایی هم که در سازمان می مانند مدام با قرارداد تهدید می شوند. قراردادها اغلب یک ماهه هستند یا نهایتن سه ماهه و حتا 25 روزه هم دیده شده است. این علاقه به نشان دادن قدرت از کجا آمده است؟ 
 
یک دلیل مهم کم شدن اعتماد و زیاد شدن زیر آب زنی و دروغ گویی در سازمان ها همین است. وقتی امنیتی وجود ندارد و در کنار آن امکانات و منابع و کار کم است، آدم ها تنها به دنبال از دست ندادن وضعیت موجودند و حاضرند برای حفظش به هر کاری دست بزنند. وقتی آدم ها مدام تهدید شوند و بترسند، یاد می گیرند خشم و اعتراضشان را به شکل های مخفیانه ابراز کنند. یکی از دلایل زیاد شدن بدجنسی ها این است که محیط آدم ها امن نیست. رسمی بودن نیروی کار شاید این عیب را داشته باشد که دست و پای کارفرما را می بندد اما این حسن را دارد که نیروی رسمی چون دغدغه قرارداد ندارد شفاف تر است، حرفش را رک می زند و اعتراضش را می کند.
 
چند روز پیش به کسی می گفتم ما از همه چیز فقط عیبش را گرفته ایم. اقتصادمان دولتی است و از این نظر به کشورهای کمونیستی شبیهیم اما از نظر اهمیت به نیروی انسانی آخر سرمایه داری کارگر له کن هستیم! باید برای این ملغمه ای که اختراع کرده ایم نام درخوری پیدا کنیم! ملغمه ای که حتا دقیقن مشخص نیست به نفع کیست.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۵
سورمه

حرف می کشد به پوری سلطانی. می گویم خیلی ناراحتم برای مرگش، او هم می گوید ناراحت است  اما بیشتر برای سایه که یکی یکی رفقایش را از دست می دهد. می گوید اکثرن پوری را به خاطر کیوان می شناسند نه به خاطر خودش. می گویم او که خودش خیلی کارها کرد برای این مملکت، مادر کتابداری ایران بود، حتمن خیلی ها این را می دانند. اعتقاد داشت که اینطور نیست. شاید هم درست می گوید، در این دو روز مدام این جمله در خبرها تکرار شده است «زنی که 60 سال برای مردش سیاه پوشید».


حرف کیوان که می شود، می پرسد عجیب نیست زنی را زن کیوان بدانند به خاطر فقط سه ماه زندگی مشترک؟ می گویم کجایش عجیب است؟  می گوید آخر اینطور که سایه در کتابش گفته این ازدواج بیشتر از روی دلسوزی بوده، چون خیلی حرف پشت سر پوری بوده. حسابی عصبانی می شوم و می گویم دیگر ادامه ندهد. نمی فهمم این میل به کوچک کردن زن های بزرگ را و این حسی را که مردها دارند برای اینکه زن ها را «مال» خود کنند و مدام بگویند زن ها بدون مردها هیچی نبوده اند یا نیستند. حالا می تواند ادعای  شستن فروغ فرخزاد باشد یا دلسوزی کیوان برای پوری!


 پوری آزاد بود و کیوان هم، و آدم های آزاد براساس حرف مردم زندگی نمی کنند، بر اساس اصول خودشان زندگی می کنند و آزاد می مانند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۰۸:۴۵
سورمه

از وبلاگ خرمالوی سیاه:

این روزها دارم فکر می‌کنم پوووووف،چقدر مسخره! یک عمر تمام زنجیرها را پاره کنی ،تمام خطوط قرمز را بشکنی. بعد یک روز بالاخره یک طناب دور تو بپیچد. یک طناب مردانه! مهم نیست که آن مرد روی مهر شکسته نماز می خواند! مهم این است که تو یک کالایی برای آنکه نشانه ای از غیرت یک مرد باشی. نشانه ای از دلاوری اش......حتی مهم نیست که آن مرد را هیچوق نمی‌بینی. او یک طناب کلفت دارد که همه ‌عالم به او اجازه‌ داده‌اند که آن طناب را بپیچد دور هر زنی!


مطلب کامل


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۴ ، ۰۸:۳۶
سورمه



پوری سلطانی از دنیا رفت. حیف، حیف، حیف.

از آن دسته آدم های آزاد و خاصی بود که دوست دارم شبیهشان باشم.

بعضی از آدم ها خیلی جذاب و جالبند و پوری سلطانی هم جز همان دسته بود. گرچه شاید خیلی ها نشناسندش.



پ.ن: سایه یکی دیگر از رفقایش را از دست داد.


پیوندهای مرتبط:
حرف های سایه و دیگران درباره پوری سلطانی
دنیای زنان در عصر قاجار
بنیانگذار کتابداری نوین ایران درگذشت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۰:۴۲
سورمه

 آن هنگام که مشغول گریه برای حسین ها یا درود فرستادن بر کوروش ها هستند،  حسین ها و کوروش های زنده را در کنار خود نمی بینند. نه دستی برای یاری شان دراز می کنند و نه می فهمند که باید قدرشان را دانست. شاید هزار سال بعد مردمان دیگری برای حسین های امروز سینه چاک کنند و قدر کوروش های امروز را بفهمند.


همیشه از روزگار عقبیم.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۱۴:۲۸
سورمه