غمگینانه آنکه تیم فوتسال زنان قهرمان می شود. شلوار کلفت و مقنعه و لباس گرم به تن کرده اند و در حالیکه باید همه جایشان را می پوشانده اند ورزش کرده اند و دویده اند.از طرفی شوهر یکی شان اجازه ی خروج از کشور به آنها نداده است. آنها به وطن بر می گردند.و هیچکسی جز خانواده شان و سرمربی غمگین حبس شده د ر خانه شان به استقبالشان نمی رود.

این ها مهم نیست. ما زن ها جنس دومیم.و اتفاقا آشپزی مردها هم بهتر است و مردها در همه چیز بهترند کلا و صادقانه باید بپذیریم !

غمگینانه آن است که چندوقت دیگر که انتخابات شورای اسلامی و بعد ریاست جمهوری می شود و نماینده ی زن این مجلس هم که گفته است: زن باید از شوهرش برای خروج از خانه اجازه بگیرد.دوان دوان می رویم رای می دهیم و فراموش می کنیم که جنس دومیم.

می دانید جنس دوم بودن باید شرایطی داشته باشد. باید دیه ات نصف. ارث تو یک هشتم. حجاب و آینده ات دست مرد باشد. باید برای خروج ا ز منزل اجازه بگیری. ضمنا در تعریف جنس دوم مرد باید پول در بیاورد؛ نه اینکه زن برود کار کند و خرج خودش را هم بدهد ( اما با رعایت کسب اجازه از شوهر! ) یکی دیگر از شرایط جنس دوم بودن نداشتن حق رای است.

وقتی در جامعه ای همه چیز تو نصف است؛‌اما وقتی قرار است مردها رای بیاورند و یک سری قانونگذار برای حفظ وجهه ی جهانی خود به تو حق رای می دهند تا فقط مردها رای بیاورند؛‌خود ما باید عاقل باشیم و در حالت جنس دوم بودن  بیش از این اجازه ی سواستفاده از خود را ندهیم.

 

پیوست: برای کسانی که اعتراضی به شیوه ی نگرش من دارند عرض می دارم که لطفا با ذکر مثال بیان کنند که در پی رای دادن آنها چه چیزی در وضعیت زنان تغییر کرده؟ دقیقا چه چیزی؟ پس از برشمردن این موارد من خود را به دیوار بسته ؛ مسلسل دستتان داده و مرگ را حق خود می دانم.البته قبلش کلی عذرخواهی می‌کنم ازتون!