سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است

سال نو مبارک وبلاگستانی ها. امیدوارم سال 97 خبرهای خوبش بیش از خبرهای بدش باشه و حال ایرانمون بهتر بشه. 
شعار امسال رو گذاشتم سال مهربونی بیشتر و تلاش بیشتر. تا ببینیم چی سر راهمون میاد. ضمن اینکه امیدوارم امسال بیشتر بنویسم.

۳ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۴۵
سورمه



این یعنی تیشه به ریشه امید مردم زدن. خیلی سخته ببینی همون معدود آدم هایی که دارن کار می کنن و تلاش می کنن و می خوان برای ایران کاری انجام بدن راهی زندان می شن.  ناراحت کننده است که حتی کار کردن تو حوزه محیط زیست هم سیاسی بشه اونم در حالیکه الان بیشتر از هر وقت دیگه ای در این سال ها نیاز به مشارکت مردم احساس می شه اما حالا با دیدن همچین اتفاقی از هر وقت دیگه ای ناامیدتر و سرخورده تریم و مردم هم بیشتر خودشون رو عقب خواهند کشید. 
ناامیدکننده تر از اون اینه که همه اینها زمانی داره اتفاق می افته که فساد در دستگاه های مختلف بیداد می کنه و این انقدر عادی شده که مدام می شنویم «وقتی همه می دزدن چرا من ندزدم» و همه جا پر شده از رشوه بگیر و دزد اما دقیقا دست گذاشته می شه روی دلسوزترین ها و به جای اینکه قدر همچین آدم هایی رو دونسته بشه زندانی می شن. 
چند نفر مثل کاوه مدنی داریم که از اون سر دنیا برگزده ایران برای کمک به مملکتش؟ کاش یه کاری بکنن که بمونه و امیدوار باشه به تغییر تا شاید دیگران هم ببینن و ترغیب شن به برگشت. گرچه با مرگ کاووس سیدامامی کارها خیلی سخت شدن و غصه ها زیاد.
به قول ملک الشعرای بهار: همیشه در پی آزار اهل مملکت‌اند، گمان برندکه این است مملکت‌رانی

*از ترانه محلی صبر گلاره سیما بینا


لینک های مرتبط:
درخواست مشترکت چهار انجمن علمی از رییس جمهور در پی درگذشت کاووس سیدامامی
روایت نماینده تهران از مرگ یک فعال محیط زیست
قوه قضاییه درباره دستگیری فعالان محیط زیست و مرگ دکتر سیدامامی در زندان پاسخگو باشد
توییت کاوه مدنی، معاون سازمان محیط زیست، درباره بازداشت برخی فعالین محیط زیست

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۴۴
سورمه

یک سری شروع کردند که پشیمانیم از اینکه به فلانی رای دادیم ، یک سری دیگر هم شروع کردند که افتخار می کنیم رای دادیم به فلانی و آنها که به رییس جمهور 84 و 88 رای دادند بروند پشیمان باشند. بعد نمی دانم با ابراز پشیمانی یا بدتر از آن ابراز افتخار چه چیزی ممکن است حل شود یا آینده چطور ممکن است تغییر کند. تقصیری هم نداریم شاید هنوز نمی دانیم مطالبه مدنی چیست، شاید چون دوست نداشتند یاد بگیریم و یادمان ندادند. 
از طرف دیگر کنار تلویزیون های داخلی و خارجی که کاری غیر از پخش اخبار بد و ناامید کننده ندارند و دولتی که معلوم نیست غیر از ناامید کردن ملت قرار است چه کار دیگری انجام دهد خودمان هم افتاده ایم به جان خودمان، به جان ته مانده امیدی که در هر کسی مانده و نمی ترسیم از روزی که امیدها ناامید شوند. هر فعالیت کوچک درستی هم که می بینیم به جای تشویقش می گوییم چه فایده دارد؟ مگر می شود تغییری ایجاد کرد؟ هر آدم درست و درمانی هم که می بینیم می گوییم اینهم بعدها معلوم می شود چه کاره بوده و چقدر دزدی کرده و خورده و برده. 
من می فهمم برباد رفتن اعتماد را چون خودم هم همین جا زندگی می کنم، ولی نکنیم اینکار را با خودمان با روح و روانمان و روح و روان آنها که دوستشان داریم. بگذاریم یک کورسوی امیدی باقی بماند. بگذاریم کسی اگر خوبی می کند تشویق شود به خوبی بیشتر. کسی اگر صادق است دلش خوش باشد به صداقتش. کسی اگر به فکر مردم است یا مملکت یا محیط زیست ازش تشکر کنیم که حالش خوب شود. انقدر حال همدیگر را نگیریم. انقدر به بچه هامان درباره مملکتمان بد نگوییم. انقدر به ایران نگوییم «این خراب شده». به خدا اینجا خراب شده هم اگر باشد، ما هر جا دیگر هم برویم زندگی کنیم دلمان برایش خواهد سوخت و دوستش خواهیم داشت. اگر می خواهیم برویم هم هیچ اشکالی ندارد ولی امید را از هم و از خودمان دریغ نکنیم. اگر زمین و زمان حال ما را گرفته اند خودمان که می توانیم حال خوش به هم بدهیم. می توانیم خوبی ها را برای هم تعریف کنیم. انقدر متخصص نباشیم برای پخش کردن اخبار بد. بگردیم اخبار خوب را هم پیدا کنیم و پخش کنیم. به خدا اتفاق خوب هنوز توی این مملکت می افتد. 
و به جای پشیمانی یا افتخار، مطالبه گری کنیم و خواسته هامان را مدام تکرار کنیم یا حتی برای محقق شدنش کاری کنیم. عضو تشکل های مردم نهاد شویم یا به تشکل هایی که می شناسیم کمک کنیم یا خودمان تشکلی در راستای دغدغه هایمان ایجاد کنیم.


تو نگو همه به جنگند و زصلح من چه آید
تو یکی نه ای، هزاری، تو چراغ خود برافراوز


می بینید؟ زمانه مولانا هم گویا با امروز خیلی فرقی نداشته است، پس چراغتان را برافروزید لطفن.

۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۶ ، ۱۳:۳۸
سورمه

 دیروز خانوادگی تشریف بردیم و با تکرار به هر دو لیست رای دادیم و خیلی هم لذت بردیم از فضایی که بر حوزه رای گیری حاکم بود. جو حوزه مثل جو کلاسی بود که شاگردها همه بر علیه معلم بداخلاقشان دست به یکی کرده اند تا یک جوری از کار برکنارش کنند. همه چند تا لیست با خودشان آورده بودند و مدام حواسشان بود کسی بی لیست یا بی خودکار نماند. همه هوای هم را داشتند. کاش بگذارند مردم اینجوری باشند، هوای همدیگر را داشته باشند و حالشان خوب باشد و بخندند و حس کنند تصمیمشان موثر است. کاش این راه نفس کشیدن حالا حالاها باز بماند. کاش این امید را از مردم نگیرند تا بفهمند می توانند این سرزمین را بهتر و بهتر و بهتر کنند.


*قسمتی از شعر سید علی صالحی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۰۳
سورمه