سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۰۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ایران» ثبت شده است

دانش آموز که بودم از جغرافیا و تاریخ بدم می اومد. بیشتر از جغرافیا، چون تاریخ باز یه داستانی داشت و حفظ کردنش راحت تر بود اما جغرافیا پر از اسم بود و محصولاتی که باید یادمون می موند مال کدوم شهر و استانه، کدوم استان کشاورزی داره و کدوم دامپروری، و من الان یکی از اون محصولات رو هم یادم نیست. فقط وقتی جغرافیا برام جالب می شد که با کاردستی همراه بود، مثلن باید آتشفشان درست می کردیم یا با کلاژ نقشه ی اروپا و آسیا رو نشون می دادیم.
حالا از اون زمان ها خیلی می گذره و من تازه به تاریخ جغرافیای این مملکت علاقمند شدم. می دونم خیلی ها هنوز هم علاقمند نیستن. سیستم آموزشی ما بیشترین ضربه رو به این مملکت می زنه چون نه تنها نمی تونه دانش آموزها رو به درسی که می خونن علاقمند کنه بلکه حتی خنثی هم نیست، بچه ها رو زده می کنه.
 دیروز تو ماشین بودیم با مخاطب خاص و ساعت تعطیلی مدارس بود. بی مقدمه گفتم «خوشحالم که مدرسه نمی رم» و واقعن خوشحالم از این موضوع. غیر از درسی که اکثر اوقات زورکی به خاطر نمره و آبرو و کنکور می خوندیم، جو اجتماعی مدرسه رو هم دوست نداشتم. فکر می کنم ما چیزی غیر از دیکتاتوری تو مدرسه هامون یاد نگرفتیم و همین طور رقابت. فکر می کنم دلیل اینکه ایرانی ها استاد کار تک نفره و در عین حال زیر آب زنی هستن همین باشه، می خوان فقط خودشون مطرح باشن. تو مدارس روحیه همکاری و همفکری تشویق نمی شد، مشورت به معنی تقلب بود. سوال کردن تشویق نمی شد و شاگردی زرنگ تر بود که کمتر سوال می کرد و معلم رو با سوال های احمقانه خسته نمی کرد. کسی که زودتر دستش رو بالا می گرفت زرنگ تر بود، کسی که بیشتر خودی نشون می داد.
سال ها طول کشید تا بفهمم تاریخ خوندن ممکنه به درد بخوره. که تاریخ یعنی دونستن ریشه ها، که از چه وقت بودیم و چرا اینطور بودیم و چی شد که اینطور شدیم. که جغرافیا یعنی دونستن اینکه این مملکت چقدر جاهای دیدنی و قشنگ داره که یه روز می شه رفت و همه رو دید. طول کشید تا معنی اون همه اسمی که مجبور بودیم حفظ کنیم رو بفهمم که این همه شهر با محصولات مختلف، یعنی مردم مختلف و متنوع با زبون های متنوع، آداب و رسوم و لباس و رقص و غذاهای مختلف. خیلی طول کشید که بفهمم مردم کشورهای دیگه این چیزا رو سرمایه می دونن و ازش فرهنگ و تمدنشون رو می سازن و بهش افتخار می کنن، به جای اینکه فقط نفت سرمایه و ارزشو همه چیزشون باشه،چیزایی که ما زمان دانش آموزیمون بی فایده و مزخرف می دونستیم که باید به زور یادشون بگیریم و از بر کنیم.
یادمه امتحان ها که تموم می شد بعضی بچه ها انقدر از کتاب هاشون حرصی و متنفر بودن که اونا رو پاره پاره می کردن و می ریختن تو خیابون و همیشه بعد امتحان تاریخ خیابون های نزدیک مدرسه بیشتر از همیشه پر بود از ورق های پاره که تو باد پخش می شدن.
فکر می کنم مدرسه چیزی به جز تنفر برای من یکی نداشت. از مخاطب خاص پرسیدم «به نظرت چطور باید یه روزی به بچمون یاد بدیم که مدرسه جای خوبیه؟»، واقعن چطور؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۱ ، ۱۵:۳۶
سورمه

امروز واقعن باید عزای عمومی اعلام می شد. ناراحتم، دلخورم، عصبانیم. مردم ما لیاقتشون این نیست. ما لیاقتمون این نیست. بابا دیگه زلزله بود، بهش می گن بلای «طبیعی». کسی فکر نمی کرد شماها مقصرین که خبر زلزله رو هم قایم می کنید. چرا انقدر آدم رو از خودتون متنفر می کنید؟ برای کی یا چی؟ یعنی کی می تونه با ایرانیا بدتر از این رفتار کنه؟ انقدر دم از عزت ایران می زنید. همه ی عزت ما رو از بین بردید. باز خوبه که مردم هستن و برای خودشون احترام قائلن. گرچه سردر گمن و نمی دونن چطور باید کمک کنن ولی دارن سعیشون رو می کنن. شما چی کار دارید می کنید به جز لاپوشونی و تظاهر و بی تفاوتی. به جز شعارهای مزخرف و سخنرانی های مزخرف تر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۱ ، ۲۲:۱۷
سورمه

وقتی خوندم که رهبر جدید کره شمالی گوشواره و پیتزا رو توی کشورش آزاد اعلام کرده با خودم فکر کردم «چه سرزمین عجیبی، چه چیزهایی توش ممنوعه» 30 ثانیه بعد داشتم به این فکر می کردم که «پس مردمان بلاد کفر هم اینطوری به ما نگاه می کنن، با تعجب و حیرت که «چه عجیب! چه چیزایی تو کشورشون ممنوعه!».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۱ ، ۲۲:۱۹
سورمه

اصغر فرهادی رو خیلی دوست دارم. خیلی بهش افتخار می کنم. خیلی خوشحالم. نمی تونم جلوی گریه ام رو بگیرم از خوشحالی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۰ ، ۰۷:۰۷
سورمه