سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اینترنت» ثبت شده است

اول اینکه دسترسیم به بیان از اینترنت وای فای از دیروز قطع شده.

دوم، الان فهمیدم احکام بدوی محیط زیستی ها صادر شده. لعنت بهتون که انقدر ترسویید و گذاشتید الان که شبکه های اجتماعی قطعه تا کسی بهتون اعتراض نکنه.

سوم، این زخم ها هیچوقت خوب نمیشه. 

۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۸ ، ۰۰:۰۴
سورمه

عیدها می رفتیم شهرستان خانه بابابزرگ مامان بزرگ. همه فامیل هم جمع می شدند آنجا. بازار برنامه های نوروزی هم داغ بود و خیلی وقت ها دسته جمعی می نشستیم به سریال دیدن. بعد بابابزرگ ساعت اخبار که می شد بی توجه به همه ما که میخ سریال بودیم کانال را عوض می کرد و می گذاشت روی اخباری که یکساعت قبل تر از یک شبکه دیگر همان ها را شنیده بود.

 آن وقت ها خیلی حرص این اخلاق بابابزرگ را می خوردم. در دیکتاتوریش شکی نبود و البته نمی فهمیدم در یکساعت چه خبر جدیدی ممکن است پخش شود و آنقدر مهم باشد که به خاطرش ما نتوانیم بفهمیم دختر و پسر سریال امشب تا چه مرحله ای پیش می روند.

حالا اما کاملا بابابزرگ را برای اصرارش به شنیدن همه خبرها درک می کنم. البته که هنوز به نظرم جز دیکتاتورترین آدم های روزگار بود ولی وقتی خودم دیروز مدام اخبار را چک می کردم و امشب مدام به ایسنا سر می زنم (البته که نمی شود به جای زیادی سر زد)  مگر خبری از وصل شدن اینترنت گذاشته باشد، و همه اتفاقات دیروز تا حالا،  بهم می گویند که ما در سرزمینی زندگی می کنیم که هر دقیقه ممکن است همه چیز در آن زیر و رو شود. این نه تنها برای نسل ما که برای نسل پدربزرگ های ما و پدران آنها هم صادق بوده است

۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۸ ، ۲۳:۱۱
سورمه

دارم تمرین تمرکز و سازماندهی مغز می کنم، آنهم بعد از بیش از سی سال که همیشه همین سربه هوایی و کنجکاوی را داشته ام. نمی دانم این مرض از کجا شروع شد ولی حتما اینترنت سهم به سزایی در تقویت آن داشت و البته کنجکاوی ذاتی در دانستن همه چیز هم بی تاثیر نبود. مرض نامبرده چنان است که من در حال حاضر سه مرورگر باز، با 5 تب باز در هرکدام از آنها دارم و در عین حال دو فایل ورد و یک فایل پی دی افم هم بازند و البته تلگرام روی دسک تاپ هم که مگر می شود بسته باشد؟
چطور می شود که این حجم از پنجره را باز می کنم؟ خوب سوال های مختلفی که به ذهنم می رسند و بعد خواندن هر مطلب  سوالات دیگری را تولید می کند و این وضع تمامی ندارد. البته این وضعیت دسک تاپ کامپیوتر شخصیم است. وضع مرورگرهای گوشی موبایلم هم حال و روز بهتری ندارند و همیشه دوتا کتاب نصفه خوانده شده دارم و یک کتاب که بالاخره تصمیم گرفته ام روی آن تمرکز کنم وبالاخره توانسته ام و البته خود آن کتاب منشا سوالات بیشمار دیگری شده که باز باید به خاطرش کتاب خواند و اگر به خاطرش کتاب بخوانم بعد آن کتاب های نیم خوانده قبلی را چه کسی تمام کند؟ خلاصه کلاف سردرگمی است. 
فعلا تنها تلاشم این است که هر کاری که دستم است فقط پنجره های مربوط به آن را باز کنم و بخوانم و به بقیه سوالات کاری نداشته باشم. مثلا وقتی دارم کتاب ایران عصر صفوی (درباره اش خواهم نوشت) را می خوانم و این سوال برایم پیش آمده که این شاه سلطان حسین واقعن همینی است که توی کتاب نوشته یا نویسنده دارد شوخی می کند یا یک چیزهایی از قلم افتاده و می روم شاه سلطان حسین را گوگل می کنم و  میم همان موقع تلویزیون را روشن می کند و صفحه تلویزیون ترامپ را با چشم هایی که دورشان سفید است نشان می دهد جلوی خودم را می گیرم و نمی روم trump makeup را سرچ کنم! البته خود شاه سلطان حسین به حد کافی گیج کننده و برهم زننده کل تمرکز هست. 
پ.ن1: اگر راه حلی دارید ممنون می شوم به اشتراک بگذارید.
پ.ن2: با همه این احوال خوشحالم در عصری زندگی می کنم که خیلی چیزها را می شود به همین راحتی فهمید و البته باز سردرگمم از اینکه بعضی از ما وقتی می توانیم اطلاعاتی درباره منابع خبری، سوابق آدم ها، اسناد و مدارک، کتاب ها و خیلی چیزهای دیگر به دست بیاوریم چرا از گوگل استفاده نمی کنیم یا از سایت کتابخانه ملی ایران یا ایران داک یا هزار جای دیگر. 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۶
سورمه

چند شب پیش اتفاقی پای اخبار ساعت 21 شبکه 1 رسانه ملی نشسته بودم. خبرنگاری رفته بود و از مردم درباره اینترنت می پرسید که خوب است یا بد. حداقل اینهایی که مصاحبه شان پخش شد درباره تلف شدن وقت پای اینترنت صحبت کردند و فکر می کنم  فقط یک نفر بود که گفت با اینترنت از چیزهایی مطلع می شویم که قبلا نمی دانستیم. مثلا یکی می گفت اگر اینترنت نبود کتاب می خواندیم و می رفتیم به پدربزرگ مادربزرگ ها سر می زدیم. راستش من بیشتر به نظر آمد می خواسته یک جواب کلیشه ای قشنگ بدهد. به این فکر می کردم که مثلا مگر جامعه ایرانی قبل از آمدن اینترنت وقتش را چطور مدیریت می کرد؟ کتاب می خواند؟ یا می رفت به مادربزرگش سر می زد؟

چیزی که خیلی توجه مرا در مخالفت و صحبت در مذمت اینترنت جلب کرده صحبت نکردن درباره عیب های تلویزیون است. نمی دانم چند نفر از شما این را حس کرده اید که در خانه خیلی از ما ایرانیان تلویزیون عضوی از خانواده است. خیلی ها حتی اگر پای تلویزیون هم ننشینند ولی از صبح که بیدار می شوند باید تلویزیونشان روشن باشد و از خودش صدا تولید کند، انگار که ما از سکوت می ترسیم. فامیلی دارم که وقتی می رویم خانه شان مهمانی، تلویزیون عضو مهم مهمانی است. مثلا اگر دارد سریال مورد علاقه فامیل پخش می شود مهمان هم باید بنشیند پای سریال و حتی تفسیرهای صاحبخانه را درباره اینکه کی می خواهد چه کار کند و  در قسمتهای قبلی چی شده و چی نشده را بشنود. در واقع چه با اینترنت و چه بی اینترنت ما ایرانی ها راه و رسم دور هم بودن را تا حد زیادی فراموش کرده ایم که خیلی دلیل ها می تواند داشته باشد.

چند وقت پیش سفری رفتم با آدم هایی که اکثرشان را نمی شناختم ولی زود بهم پیوند خوردیم و دلیل این پیوند نفس سفر و موسیقی بود. در مسیر حسابی با هم خواندیم خیلی از ترانه های ایرانی محبوب را. به نظرم ایرانی جماعت همانی است که در درونش یک عاشق موسیقی، ادبیات و قصه زندگی می کند. همانی است که در ناخودآگاه جمعی اش شاهنامه خوانی ها، قصه گویی ها و کنار هم بودن ها ضبط است. شاید در این سال ها به اینچنین کنار هم بودن هایی بها داده نشده و ما اینطور شده ایم یا شاید دلایل دیگری دارد اما به هر حال باید فکری به حال خودمان کنیم و بعضی رسم های قدیمی مان را زنده کنیم. مطمئنم حالمان بهتر می شود.

چند شب پیش در خندوانه جناب خان یک آهنگ بندر عباسی خواند و دعایش برای مردم ایران این بود که اینطور داشته هایمان را حفظ کنیم. شاید بهتر باشد به جای مذمت ها و ایرادگیری ها به داشته هایمان فکر کنیم و سعی کنیم برای ماندگاریشان و حضور دوباره شان در زندگی هایمان کاری انجام دهیم.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۱۶
سورمه


این مدت در شرکت اینترنت نداشتم و البته انقدر هم سرم شلوغ بود که پیگیری نکردم برای وصل شدنش. سرم که خلوت شد پیگیری کردم و دیدم احتمالن طول می کشد. اینترنت نوترینو همراه اول هم ماشالا انقدر سرعت بالا بود که استفاده ازش اعصاب فولادی می خواست. خلاصه متوسل شدم به ایرانسل. یک سیم کارت اعتباری ایرانسل داشتم از دوسال پیش که خیلی کم ازش استفاده کرده بودم. انداختمش روی تبلتم و شارژش کردم و یک بسته اینترنتی هم فعال کردم. روز اول کار کرد مثل هواپیما، البته هواپیمای درست حسابی. خلاصه کلی تاسف خوردم که چرا تاحالا به همراه اول پول اینترنت داده بودم نه به ایرانسل. فردایش آمدم شروع کنم به جولان دادن در سایت های مختلف که دیدم تبلت محترم اصلن آنتن ایرانسل را هم نشان نمی دهد چه برسد به اینترنت. خلاصه زنگ زدم پشتیبانی ایرانسل و فرمودند که چون شما مدت زیادی از این سیم کارت استفاده نکرده ای مالکیتتان لغو شده! گفتم خوب نمی شد این لغو مالکیت و محو شدن آنتن ایرانسل از روی تبلت قبل از اینکه سیم کارت را شارژ کنم و بسته بخرم اتفاق می افتاد که فرمودند الان هم اگر بخواهید می توانید شارژ کنید ولی مالکیتتان لغو شده و سیم کارت را گذاشته ایم برای فروش!


راستش فکر می کنم سازمان های مختلف در ایران راه های درآمدزایی جالبی دارند که می توانند در مقیاس جهانی برای دوستداران تجارت و کسب وکار کلاس بگذارند. ما هم استفاده می کنیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۴۰
سورمه