سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

ماجرای نیمروز در اندیشه پویا

پنجشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۶، ۰۸:۱۲ ب.ظ

ویژه نامه نوروز اندیشه پویا پرونده ای در ارتباط با فیلم ماجرای نیمروز منتشر کرده که توصیه می کنم اول فیلم را ببینید و بعد بخوانیدش. حرف های مهدویان درباره فیلمش جالب است و البته اگر با فضا و آدم های آن سال ها آشنایی ندارید شاید سرنخ هایی بهتان بدهد که در سرچ هایتان به دنبال چه اسامی و کلید واژه هایی بگردید. همین طور نظر بعضی از کسانی که آن روزها را به چشم دیده اند درباره فیلم آمده است.

-------------------------------------------

مهدویان: اصلا اینکه اعتراضات مسالمت آمیز در کشور ما برای سال ها خشکید، علتش را در سی ام خرداد شصت و ترورهای بعد از آن باید جستجو کرد. موقع ساختن فیلم یک روز سر ناهار با پدرم درباره این موضوع حرف زدم. می دانستم به بنی صدر رای داده است. پدرم سال هاست که دیگر به سیاست توجهی ندارد. از او پرسیدم آیا شما از عزل بنی صدر ناراحت بودی. گفت بله. گفتم چرا اعتراضی نکردی؟ گفت «تو فضای آن سال را ندیده ای. مجاهدین شروع کردند به کشت و کشتار. همه ترسیدند من هم ترسیدم. جوری بود که دو نایلون پر از روزنامه انقلاب اسلامی و چند کارتن کتاب شریعتی را که داشتم از ترسم زیر همین خانه چال کردم. فضا جوری شد که خشک و تر سوختند. اصلا موضوع اعتراض سیاسی خفه شد.» مساله من نمایش این فضاست. اتفاقا تماشاگری که پیش زمینه تاریخی درباره فیلم ندارد فیلم را خوب فهمیده. علت استقبال از فیلم در جشنواره نیز همین بود. او سردرگم نیست و می داند موضوع فیلم خشونت و اضطراب است. برخلاف تحلیلگران که سردرگم هستند من می خواستم تماشاچی را روی صندلی میخکوب کنم که از خود بپرسد این چه وضعیت جامعه است؟ یک اپوزیسون که سهمش را نگرفته، چرا این وضع را درست کرده؟ چه حقی زایل شده که باید این شکل از آدم کشی رواج یابد؟


مهدویان: نسل ما نسلی است که همه چیز ناقص به او رسیده. نسل شلوغی بودیم. در مدرسه در نیمکت سه نفره ما را می نشاندند. ما را به صف عادت دادند. نسل من به باختن عادت دارد. ما یاد گرفتیم در شرایط بحران زندگی کنیم و گلیم از آب بکشیم. زیرا هیچ چیزی برای ما پیش بینی نشده بود. نه نیمکت مدرسه، نه صندلی دانشگاه و نه شغل. برای همه اینها در صف ایستادیم و با هم مسابقه دادیم. ما زیاد بودیم و بخشی از ما یکباره به سینما آمد. وقتی در دهه هفتاد ما پشت میز دبیرستان بودیم، کسی در سینما فکر نکرده بود که ما بزرگ می شویم و به سینما می آییم. بنابراین نسل من با نسل پیشین که تماشاچی ها بلیت به دست  و مشتاق آماده در صف داشت که چهار-پنج کارگردان را تماشا می کردند فرق دارد. الان ما فقط سالی 35 فیلم اولی در سینما داریم. نسل قبلی مخاطب تضمین شده داشت اما ما باید تلاش کنیم فیلم خوب بسازیم و مخاطب را جذب کنیم. خلاصه کنم، باید از آب کره بگیریم.


محسن امین زاده: بی تردید سازمان مجاهدین خلق جنایتکارترین و بدنام ترین گروه تاریخ سیاسی معاصر ایران است اما بدترین ضربات این سازمان، قتل ها و جنایت های تروریستی اش نبود. این سازمان بذر مسموم خشونت، نفاق، دروغ، فریب، بی اعتمادی و تردید را در میان نیروهای سیاسی سالم و اخلاقی کشور کاشت  پدیده ای که فاصله های میان انتقاد و مخالفت و دشمنی را در مناسبات میان نیروهای سیاسی به شدت مخدوش کرد و راه را برای سرکوب منتقد سیاسی به بهانه امنیت و مقابله با ضد امنیت هموار نمود. از آفات بزرگ مبارزه با مجاهدین خلق نیز،شکل گیری متقابل برخی جریان هایی بود که خشونت شان محدود به مجاهدین خلق نماند. آنان ترجمان مشترکی از مخالفان خود و مخالفان نظام داشتند و تمایزی میان منتقد و مخالف و معاند نظام قائل نبودند و علاقمند بودند که هر انتقادی را با ترجمانی افراطی و با شبیه سازی با مفاهیمی چون نفوذ و نفاق، با خشونت پاسخ گویند.


موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۲۴

نظرات  (۱)

۲۶ فروردين ۹۶ ، ۰۳:۰۷ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ندیدم فیلمو 
میبینمش حتما 
باید خیلی جذاب باشه 
پاسخ:
بعد از دیدن نظر فراموش نشود :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">