سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه


وقتی شما مدتی با کودکان سر و کار داشته باشید، کم کم شاخک هایتان به مسائل مربوط به کودکان حساس می شود. البته اگر روان شناس باشید و با آدم بزرگ ها سر وکار داشت باشید، گهگاهی به فکر فرو می روید که شاید بهتر است اینهمه برای تغییر مسائل مربوط به آدم ها بزرگ ها وقت نگذارید و از بچه ها شروع کنید تا سرمایه گذاری بهتری کرده باشید.
از نظر من که تازه، وارد دنیای بچه ها شده ام یکی از اتفاقات خوب سال های اخیر به وجود آمدن جشن لاکپشت پرنده است. گروهی از منتقدان و کارشناسان کودک و نوجوان هر سه ماه یک بار فهرستی از بهترین کتاب های آن سه ماه تهیه می کنند و در آخر هر فصل جشن کوچکی در شهرکتاب مرکزی ترتیب داده می شود تا این کتاب ها به خانواده ها معرفی شوند. بعضی از نویسندگان یا تصویرگران کودک و نوجوان هم در این جشن حاضر می شوند و کتاب ها را امضا می کنند. 
این روزها که بازار کتاب پر از کتاب های مختلف است، لاکپشت پرنده هم راهنمای خوبی برای خانواده هاست و هم وسیله ای برای اشاعه ی کتابخوانی است.
توصیه ام این است که هر وقت می خواهید برای بچه ای کتاب بخرید، نگاهی به لیست های لاکپشت پرنده بیندازید.
پیوند مرتبط:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۴۱
سورمه


لینک مرتبط:

مجید خسرو انجم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۰۸:۰۷
سورمه


 کتاب تازه ای که این روزها خوانده ام و دو روزه هم تمامش کردم، «برای این لحظه متشکرم» بود. البته هر اتفاقی را باید از چشم دیگرانی هم که آن اتفاق بهشان مربوط است دید اما «والری تریرویلر» (که فامیلش برای من سخت است) با نوشتن این کتاب کاری کرده کارستان و جناب «اولاند» را با خاک یکسان کرده تا حدودی.
«برای این لحظه متشکرم» خاطرات والری بانوی اول سابق فرانسه است که همین بانوی اول بودن او هم پدیده س تازه ایست از این نظر که او با اولاند ازدواج نکرده بود.
روزی اولاند و والری برای «سگولن رویال» همسر اولاند و مادر چهار فرزند او داستان ساز شدند و چند سال بعد «ژولی گیه» بازیگر فرانسوی و اولاند برای والری. والری سکوت کرد اما ضربه ی نهایی را با نوشتن و انتشار این کتاب وارد کرد و کتاب واقعن خواندنی است. 
پ.ن: ولورین معتقد است والری تریرویلر باید می گذاشت این کتاب را نزدیک انتخابات فرانسه منتشر می کرد.
پیوند مرتبط:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۳
سورمه

امروز از اینکه بیان رو پیدا کردم خیلی خوشحال شدم. البته تداوم این خوشحالی احتمالن به شناخت چند ماه آینده من از این سرویس بر می گرده ولی من اصلن تا امروز نمی دونستم همچین سرویس دهنده ای هم وجود داره و فعلن از امکانات و فضای این سرویس دهنده ذوق زده ام.
طبق پیش بینیم در وبلاگم (در بلاگفا) به جای دیگه که اینجا باشه اسباب کشی می کنم و امیدوارم دیگه از اینجا تکون نخورم.
درباره بلاگفا و مشکلی که براش پیش اومده خیلی غرها دارم بزنم ولی حال ندارم! به هر حال به خاطر آدم های آواره شده ای مثل خودم امیدوارم بلاگفا حالش خوب بشه و بهتر از قبل به کارش ادامه بده.
جریان وبلاگستان در ایران شبیه خودروسازهای وطنیه. شما انتخاب چندانی ندارید. برای خودتون می گردین و یه سرویس دهنده پیدا می کنید. وسواس به خرج می دید که خدمات خوبی به شما ارائه بده و بعد شروع می کنید به نوشتن، غافل از اینکه چند صباحی بعد به دلایل مثلن سیاسی تمام سرویس های غیروطنی به روی شما بسته می شه.
 زمانی که بلاگ اسپات و وردپرس به طور کامل فیلتر شدند هم اغلب وبلاگ نویس ها فکر نمی کردن این فیلترینگ ابدی باشه و منتظر موندن ولی خوب انتظار بی نتیجه بود و خیلی از ما کوچ کردیم به جاهای دیگه و دوباره از سر شروع کردیم و مجبور شدیم بین پرایدهای موجود در فضای وبلاگستان یکی رو انتخاب کنیم.
به هر حال خوشحالم که دوباره دارم می نویسم و این از همه چیز مهمتره.
پیوندهای مرتبط:
سورمه در بلاگفا
سورمه در بلاگ اسپات

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۳
سورمه


دوشنبه سایتی افتتاح شد به نام دستینه کالا که فقط دیدنش حال آدم را خوب می کند چه برسد به خرید کردن. البته ممکن است اول کار یک کمبودهایی داشته باشد، اما اتفاق بسیار خوشایند و قشنگی است. امیدوارم بتواند اعتماد مردم را جلب کند و باعث تشویق مردم به خرید صنایع دستی شود.

مرتبط:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۴:۱۶
سورمه

 
ولورین دیروز یه سگ رو کنار رودخونه دیده که به نظر زخمی می اومده. محلش جوری نبوده که بتونه خودش بره پایین و به سگ کمک کنه. زنگ می زنه آتش نشانی. آتش نشانی می گه به ما مربوط نمی شه به شهرداری زنگ بزنید. زنگ می زنه شهرداری. شهرداری شماره پیگیری می ده.
فردا از اونجا رد می شه می بینه هنوز سگ اونجاست. شماره پیگیری رو از طریق سایت شهرداری چک می کنه، می بینه نوشتن "جمع آوری لاشه سگ"! دوباره زنگ می زنه می گه من کی گفتم لاشه سگ؟ گفتم سگ زنده است به کمک نیاز داره. شهرداری می گه اگه نیرو اعزام کنن، سگ رو می کشن، چیز دیگه ای براشون تعریف نشده در این مواقع. دوباره زنگ می زنه آتش نشانی، آتش نشانی هم حرف شهرداری رو تکرار می کنه.
خلاصه حالا پشیمونه که اصلن چرا زنگ زده. خدا خدا می کنیم شهرداری اصلن کسی رو نفرسته.
اینم مهر و محبت ما ایرانیان که هیچ پروتکلی درباره نگهداری یا کمک به حیوانات نداریم غیر از کشتنشون.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۳۰
سورمه


در راستای خواندن رمان نوجوان یک کتاب خوب و دوست داشتنی خواندم و توصیه می کنم شما هم بخوانید.

ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر، داستان برادلی چاکرز است که ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر می نشیند و هیچکس دوستش ندارد.
واقعن کتاب های نوجوان دوست داشتنی اند.
,

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۳:۲۱
سورمه

 
دیشب در هواپیما دو خانم کنارم نشسته بودند و یکی داشت برای دیگری راجع به زندگیش در تهران حرف می زد. اینکه چطور تلاش کرده و گلیمش را از آب کشیده. اینکه چطور تهران کار پیدا کرده و از شهرستان آمده بیرون و 12 سال است در تهران تنها زندگی و کار می کند. اینکه چقدر مهارت های مختلف دارد و توانسته از پس همه چیز بربیاید. اینکه در 34 سالگی دوباره سمت درس رفته و فوق لیسانس گرفته.  ولی در ادامه اضافه کرد که مادرش معلم است و به او و خواهرانش یاد نداده دختران زرنگی باشند، که چطور زیبا باشند، عشوه بیایند و بتوانند دل مردان را بربایند. گفت زن باید زرنگ باشد و او بلد نیست. گفت آشپزی و شیرینی پزیش حرف ندارد ولی چه فایده، کی می فهمد؟ از هم اتاقیش حرف زد که با دوست پسرش قرار می گذاشته و مدام بیرون بوده و او مانند کزت تمام کارهای خانه را انجام می داده و همین ها باعث شده کلن تنهایی را ترجیح بدهد. از این گفت که چطور نجابتش را حفظ کرده و دست رد به سینه خیلی ها زده. گفت تحصیل کرده و باسواد است اما بلد نیست خوب به خودش برسد و موها و صورتش را درست کند.


من به این فکر می کردم که زن ها هر چقدر هم که موفق باشند انگار هیچوقت قرار نیست اعتماد به نفس داشته باشند و احساس خوشبختی کنند یا فکر کنند همین طور که هستند خوبند و مرد قصه شان (اگر دوست داشتند قصه شان مردی داشته باشد) باید همین طور که هستند بخواهدشان.
,,

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۵:۰۳
سورمه

 
ما در معماری شهری خودمان انسان را فراموش کرده‌ایم. همیشه ماشین اولویت داشته است؛ آن‌هم ماشین در حال حرکت. نه حتی ماشینی که پارک شده باشد. برای همین است که حتی پارکینگ‌هایمان نابسامان است. ما در کوچه‌ها مجبوریم ماشین‌هایمان را دوبله پارک کنیم. شماره موبایل بگذاریم تا اگر نفر پشتی خواست برود، زنگ بزند و از ما بخواهد بیاییم ماشین را جابه‌جا کنیم. جایگاه انسان در این موقعیت کجاست. 
حتی اقوام خودم به من گفتند پل چشم‌انداز آنهایی را که از اتوبان مدرس عبور می‌کنند، خراب کرده است. سؤال من این است جز کسانی که در حال رانندگی آن‌هم با سرعت بالا هستند، چه کسی آن دره را می‌دید؟ همه جای این شهر حق با راننده است. چه اشکالی دارد یک جا، حق با آدم پیاده باشد که برود و از منظره لذت ببرد. تجربه انسانی در فضاهای ما لحاظ نشده است. در پل طبیعت این کرامت انسانی لحاظ شده است. اگر بتوانیم باز هم فضاهایی بسازیم که ماشین و موتور به هیچ‌وجه نتوانند از آن عبور کنند خیلی‌خوب است. یکی که بخواهد با ویلچر یا کالسکه بچه قدم بزند یا حتی عبور کند در این شهر با مشکل جدی روبه‌رو است. 
 
اینها حرف های لیلا عراقیان معمار پل طبیعت با روزنامه شرق است. پل طبیعت در یکی از مسابقه های معتبر معماری دنیا به نام A+ شرکت کرد و برنده شد و حالا شرق سراغ معمار جوان پل رفته و پای صحبتش نشسته.
عجیب نیست که بدانید فقط دو عکس توانستم در فضای مجازی از این معمار زن جوان پیدا کنم. چه اهمیتی دارد؟ مهم این است که به پل طبیعت نگاه کنید و یادتان بیفتد معمار آن یک زن جوان خوش فکر است.
 
پیوندهای مرتبط:
مصاحبه لیلا عراقیان معمار پل طبیعت با شرق
 
,,

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۵:۳۹
سورمه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۴ ، ۰۵:۳۰
سورمه