سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دروغ» ثبت شده است

سر کلاس استاد درباره گردشگری جنگ حرف می زند، می گوید مثلا همین راهیان نور اگر خوب اجرا می شد نمونه خوبی از گردشگری جنگ می بود.(در گردشگری جنگ یا War Tourism شما به دیدن مکان هایی می روید که به نوعی با جنگ در ارتباطند). استاد استرالیا را مثال می زند که هنوز کشته شدگان جنگ جهانی را چطور گرامی می دارند. 
بعد یکی از همکلاسی ها دستش را بلند می کند و می گوید خوب آنها واقعا جنگیده اند. استاد می گوید خوب ایرانی ها هم واقعا جنگیده اند. همکلاسی می گوید، خوب آنها که در جنگ جهانی کشته شدند افسر و عالی رتبه بودند نه مردم عادی. استاد می گوید اینکه بدتر است، اینکه مردم عادی جانشان را برای کشورشان بدهند ارزشمندتر نیست؟
 و من داشتم فکر می کردم چه بلایی سرمان آمده که انقدر همه چیزمان برایمان بی ارزش شده و مرغ همسایه غاز که نه دیگر طاووس است انگار. جنگ بقیه جنگ بود، کشته شده های بقیه ارزشمندند و مردم عادی ما که جانشان را گذاشتند کف دستشان ارزش ندارند.

 از آن همکلاسی عصبانی بودم و حالم آن روز بد بود، ولی بعدتر فکر کردم رفتارهای همه این سال ها اینطور ذهن همکلاسی من و امثال او را مسموم کرده. وقتی راهیان نور بدون برنامه ریزی  با بودجه های کلان و به زور اجرا می شود، هدفش تبلیغ است نه جذب گردشگر و هیچ سودی هم به مناطق جنگ زده سابق نمی رساند، وقتی سی سال از جنگ برای تبلیغات سیاسی و خفه کردن عده زیادی از مردم استفاده می شود، وقتی نام همه میدان ها و خیابان ها و گذرها می شود شهید ولی جوری رفتار می شود که شهید از ذهن مردم رخت برمی بندد، وقتی سهمیه هایی به خانواده شهدا تعلق می گیرد که تبعیض آمیز است فقط برای تبلیغ، ولی از آن طرف یارانه دارو برای جانباز شیمیایی قطع می شود و کسی نمی فهمد، این دورویی و ریاکاری طولانی مدت و دامنه دار، این مصادره کردن شهید به نفع یک گروه و دسته و بهره برداری های مالی و غیرمالی از آن،  نتیجه اش می شود حرف های احمقانه ی همکلاسی من که شاید توی کله دیگرانی هم شبیهش باشد ولی به زبانش نیاورند. طفلک آنها که برای این مملکت جان دادند به امید ایرانی بهتر و آبادتر.
اولین چیزی که باید از بین برود همین دورویی و دروغگویی است تا شاید بعد بشود باقی چیزها را نجات داد. 


*از حافظ

۴ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۷ ، ۰۳:۰۹
سورمه

رییس جمهور شدن ترامپ بعد از اوباما من را یاد دوره ای از زندگی خودمان در ایران می اندازد. ما هم در دوره ای، روی کار آمدن یک تندروی پوپولیست را با شعارهای رنگ و وارنگ، بعد از یک صلح طلب میانه رو چشیده ایم. این آدم های تخریبگر هزینه ای هستند که ما مردم به خودمان تحمیل می کنیم و گویی اصرار داریم به شناختن آدم ها از راه های سخت. اما واقعن این چه قسمتی از وجود ماست که تحمل آزادی و برابری و صلح را ندارد و دنبال تندروی و دشمنی و پرخاش و دروغگویی است؟ شاید دنبال معجزه ایم و حاضر نیستیم برای ساختن دنیایی بهتر قدم از قدم برداریم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۹
سورمه

این مدت با مخاطب خاص به شدت و با جدیت دنبال خانه می گردیم و من با صنف معاملات ملکی و بنگاهی حسابی در ارتباطم. یا من به آنها زنگ می زنم یا آنها به من. تا اینجای کار حس می کنم دروغگو تر، دغلبازتر، و دزدتر از این دوستان روی زمین وجود ندارد. راستش حتی نمی توانم ملایم تر از این بنویسم.

فکر می کنم این شغل باید همین روزها منقرض شود و از بین برود و سایت هایی مثل دیوار و ایران فایل این وظیفه خطیر را به عهده بگیرند. این دوستان انقدر مساله خرید خانه را پیچیده کرده اند که خریدار و فروشنده هم اگر به قیمتی راضی باشند اینها راضی نیستند و سودهای کلان می خواهند بابت هیچ و پوچ. مثل قارچ هم همه جا هستند. اگر کمی راستگو تر بودند شاید بیشتر می توانستند ملک بفروشند و خود به خود بیشتر هم سود می کردند اما آنقدر طمعکارند که حاضرند معاملات را بهم بزنند تا وقتی که خریدار دلخواهشان را با حداقل سی میلیون بالای قیمت بیایند! آدم را یاد ضرب المثل «شاه بخشید، شاه قلی نبخشید» می اندازند!


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۸
سورمه

این دروغ آوریل به نظرم خیلی بی مزه است. در دنیایی که همه دارند به هم دروغ می گویند و اسنادی مثل پاناما نشان می دهد که آدم هایی که باید الگو و قابل اعتماد می بودند یک مشت دروغگوی فریبکار هستند دروغ آوریل چه معنی می تواند داشته باشد.

از آن بدتر ما ایرانی ها هستیم که همچین چیزی را وارد فرهنگمان کردیم و اسمش را گذاشتیم دروغ سیزده. نمی دانم با اینهمه دروغگویی و دزدی و فریبکاری چه کمبودی از این نظر در مملکتمان حس کردیم که نتیجه اش واردات فرهنگ دروغ بیمزه ی آوریل است.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۱۴:۰۱
سورمه

دارم به این نتیجه می رسم که ما ماهیانی هستیم در ایران فعلی که هیچگاه به واقعیت تاریخی که درش هستیم پی نخواهیم برد. شاید دیگرانی صدها سال بعد به برخی حقایق پی ببرند. همین حالا کلی اطلاعات هست که می شود دانست و خواند و فهمید و ما بی خبریم. خیلی چیزها را به ما نگفته اند یا نصفه گفته اند یا غلط گفته اند. خیلی چیزها را آن جور که دوست دارند به ما می گویند. نه اینکه فقط آنهایی که دوست نداریم چنین کنند، آنها که دوستشان داریم هم همین اند. خودمان باید برویم بگردیم و بخوانیم و آخر هم نمی دانیم باز، خیلی چیزها را نمی دانیم. تازه اگر برایمان مهم باشد که این روزها برای خیلی ها مهم نیست و ترجیح می دهند بگذارند به حساب درستی هرچه تا به حال شنیده اند و همان ها هم برایشان مهم نباشد.
امروز گفتگویی داشتم با چند همسر شهید و مطالبی شنیدم که بی اندازه غم انگیز و وحشتناک بود. نمی دانم چه وقت باید راجع به اینها حرف زده شود. شاید وقتی که همه ی دوستان آن زمان مرده باشند تا از افشای اینها و حرف زدن درباره شان طوریشان نشود یک وقت.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۴۷
سورمه

دروغ، دروغ، دروغ!

من انگار تازه فهمیده ام دنیا چطور می چرخد. انگار تازه با ساز و کار جهان آشنا شده ام. بنزین دنیا، دروغ است. بدون دروغ، زمین دیگر دور خودش نمی چرخد. تازه فهمیده ام آدم ها مثل آب خوردن دروغ می گویند و مثل آب خوردن قسم دروغ می خورند حتا به جا عزیزترین کسانشان، حتا به جان بچه هایشان.


اما می دانید، اگر قرار باشد کسی را ملامت کنم احتمالن زن خدماتی شرکت را که از روی ترس دروغ می گوید و جان بچه هایش را قسم می خورد ملامت نمی کنم. گرچه از نظر من آدم ها همیشه باید از پایمال شدن شخصیتشان بیشتر از از دست دادن کارشان بترسند اما باز هم لعنتم را به کسانی می فرستم که آدم ها را تحقیر شده و ترسو می خواهند.


لعنتم بر کسانی است که از انسان صاحب حق و باعزت نفس می ترسند و آدم هایی را برای انجام کارها انتخاب می کنند که تو سری خور و عاجز باشند تا بتوانند اقتدار پوشالیشان را حفظ کنند؛ و چقدر در 8 سال سیاه این سال های ایران، به خصوص چهار سال آخرش، مدیران این چنین در جای جای مملکت زیاد شدند. کوتوله هایی که برای ریاست کردن نیاز به آدم های کوچک یا کوچک کردن آدم ها داشتند و هنوز تاثیر مخربشان باقی است. کوتوله هایی که تا بودند از بیرون ریختن انسان های صاحب حق و دانش و توانایی و احترام از سازمان ها و دانشگاه ها و صنایع دریغ نکردند و آنها را با کوتوله هایی شبیه خودشان جایگزین کردند و هنوز ایران سرزمین کوتوله هاست و خدا می داند روزی باز سرزمین بزرگان خواهد بود یا نه. 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۰
سورمه