سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رابطه» ثبت شده است

آدم ها زندگی ها را با عشق آغاز می کنند و اغلب به امید تغییر دیگریند، غافل از اینکه نه عشق برای ایجاد و تداوم رابطه کافی است و نه می توان به تغییر هیچ کس غیر از «خود» امید بست.

۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۳:۵۳
سورمه

پیامک اومده:
همسر، دوست دختر، دوست پسرت الان دقیقا کجاست؟ برای فهمیدن برو به فلان لینک.


رسما یعنی سلب کردن آزادی، یعنی جاسوسی، از همه این ها بدتر یعنی از بین بردن اعتماد، این مهمترین قسمت یک رابطه خوب و سالم.
هر چقدر فروش و استفاده از همچین چیزی بیشتر باشه یعنی ما روابط بیمار بیشتری داریم.

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۳۳
سورمه

داشت برایم تعریف می کرد که توی مدرسه به مادرها چه می گوید. بهشان می گوید هیچ چیز نباید برایشان مهمتر از خنده بچه هاشان باشد. می گوید صدای قهقهه ی بچه ها باید تا چهار کوچه آنطرف تر برود. بهشان گفته دوتا علامت هست که خیلی باید بهش حساس باشند و اگر این علائم را دیدند زنگ خطر برایشان به صدا دربیاید. اول اینکه چرا کودکشان نمی خندد و دوم اینکه چرا با آنها حرف نمی زند. بهشان گفته شما هی نباید بروید از بچه سوال کنید، اگر درست رفتار کرده باشید او خودش میاید و برایتان حرف می زند. بهشان گفته شماها لازم نیست طرف مدرسه را بگیرید، باید طرف بچه تان باشید. کودک باید حس کند حمایتتان را.

اینها را شبی بهم گفت که قبلش یکبار دیگر دعوا کرده بودیم و از هم عصبانی بودیم و من به خاطر خیلی چیزها مواخذه اش کرده بودم و او  برایم گفت که  این روزها  توی مدرسه این ها را  به والدین شاگردانش می گوید ولی آنوقت ها که من کوچک بودم نمی دانست که اینها مهم است.

 ناراحتش شدم. حکم کسی را داشت که دارد می گوید: ببین، دیگر نمی توانم به گذشته برگردم و چیزی را تغییر بدهم ولی دارم برای این بچه ها جبران می کنم.

 آن شب با هم گریه کردیم و من حس کردم برای جبران کردن، حتا سال ها بعد از همه ی اتفاق های هولناک زندگی، ممکن است دیر نباشد.

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۴۶
سورمه

صمیمیت یک پیوند عاری از بازی است، زیرا هدف طرفین یک چیز واهی و ظاهری نیست. صمیمیت در آنجا امکان پذیر است که ترس نیست، و این تفاهم کامل یکدیگر را امکان پذیر می سازد -آنجا که زیبایی را می توان از سودمندی جدا دید، آنجا که به تملک درآوردن به خاطر داشتن غیر ضروری می شود.

صمیمیت پیوندی است که در آن «بالغ» هر دو انسان تحت تسلط روح اند، به طوری که اگر خواستند می توانند به «کودک طبیعی» اجازه دهند خود را عیان کند. در این رابطه می توان گفت «کودک» دارای دو طبیعت است: «کودک طبیعی» (که خلاق است، کنجکاو است، باز است، آگاه است، و از ترس ها رهاست) و دیگری «کودک تطبیق شونده» (که قابل تطبیق با درخواست های تربیتی «والد» است). آزادی «بالغ» می تواند به  «کودک طبیعی» اجازه دهد که آزاد شود و بار دیگر خود را نشان دهد. «بالغ» می تواند خواست های «والد» را برای «کودک» شناسایی کند (به هر دردی که می خورند) و به او اجازه زندگی آزاد مجدد دهد، بدون ترس های اولیه، بدون آن ترس هایی که نه تنها قوه خلاقه او را مسدود کردند، و به او روحیه ستیز با اجتماع را دادند، بلکه مایه و استعداد هر نوع لذت از زندگی را هم از او سلب کردند. این حقیقتی است که «کودک» را آزاد می کند -آزاد برای آگاه شدن، آزاد برای آنکه حالاهر چه دلش می خواهد ببیند و بشنود و احساس کند. این جزیی از پدیده یک پیوند صمیمانه است، بنابراین یک دسته گل کوچک به موقع، ممکن است نشانه بهتری برای عشق و لذت باشد تا یک شیشه عطر گرانقیمت شانل، که به جبران فراموش کردن سالروز تولدش به او هدیه می دهید.

وضعیت آخر، نوشته تامس هریس، ترجمه اسماعیل فصیح،نشر فرهنگ نو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۵۷
سورمه

یکی از دوستان برای تولد شوهرش در سال اول ازدواجشان از بس نمی دانست چه بخرد گیره کروات طلا خرید.همسرش هیچوقت از این گیره کروات استفاده نکرد و به آن علاقه ای نشان نداد. می گفت: «حالا اگه ما بودیم بالاخره به یه جاییمون وصلش می کردیم که طرف مقابل دلش خوش باشه. مثلن می زدیم به سرمون!»


یک دوست دیگر برای تولد شوهرش گوشی اپل خریده. شوهر مذکور که در دنیای دیجیتال خیلی وارد است و سلیقه خاصی دارد بعد از چند روز به این نتیجه رسیده که گوشی های قبلیش بهترند و خیلی خوشش نیامده و این را اعلام کرده.


 دوست پسر دوست دیگرم برایش گوشی اپل خریده و یواشکی بدون اینکه دوست پسرش بفهمد به من گفته که این گوشی را دوست ندارد ولی تا کید کرده یک وقت چیزی نگویم که دوست پسرش ناراحت شود.


همسرم آشپزی اش بسیار خوب است و قبل از اینکه آشپزیش خوب باشد هم مثل خیلی از مردها این عادت را داشت که وقتی غذایی می خورد به جای دستتان درد نکند شروع کند به نقد کردن غذا. حتا شده خورشت قرمه سبزی من را جلوی جمع نقد کرده باشد. مشخص است که من تا به حال چنین کاری نکرده ام.


دارم فکر می کنم روش کداممان درست است. ما زن ها که چیزهایی را که دوست نداریم به دلیل دوست داشتن هایمان یا مراقبت از عزت نفس طرف مقابل نمی گوییم یا هدیه ای را که خوشمان نیامده، چون شوهرمان برایمان خریده و نمی خواهیم ناراحتش کنیم، می پوشیم و استفاده می کنیم یا مردها که در قید و بند این چیزها نیستند و ممکن است حتا فکر نکنند رفتارشان می تواند کسی را ناراحت کند؟ دلیل اینکه فکر نمی کنند هم لابد این است که ما زن ها همیشه مواظب عزت نفسشان بوده ایم، عزت نفسی که گاهی از فرط مراقبت ما پوشالی است.

۹ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۵ ، ۰۷:۵۶
سورمه