سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زن شاغل» ثبت شده است

در مهد قانونی وجود داشته که بچه مریض را نپذیرند و حالا سعی کرده ام سختگیرانه تر از قبل اجرا شود. بدون هیچ نرمشی بچه ای که علائم سرماخوردگی داشته باشد می فرستیم درمانگاه شرکت تا از دکتر گواهی سلامت بگیرد و اگر دکتر گواهی ندهد باید برگردد خانه.


 واضح است که برای مادران شاغل وضعیت سختی است. از طرفی نمی توانند با این قانون مخالفت کنند چون خودشان هم موافقند با جلوگیری از رفت و آمد بچه های بیمار بقیه کودکان هم کمتر سرما می خورند و این به نفع مادر و کودک است و از طرف دیگر نگهداری کودک بیمار و مرخصی گرفتن کار آسانی نیست، به خصوص که بسیاری از این مادران قراردادی هستند و نمی توانند زیاد غیبت کنند. 


بعضی هاشان مادر، مادرشوهر یا خواهری دارند که کمک حالشان باشد اما بعضی هم هیچکس را ندارند و تنها راهشان ماندن در خانه است.


کودک یکیشان  آخر این ماه دوساله می شود. این مدت چند بار با حالت تب دار و سرماخورده آمده و مجبورش کردیم برود گواهی سلامت بیاورد. مشخص شده تب هایش به خاطر دندانش است و نه از سرماخوردگی. صبح با مربی مهد دعوایش شده که چرا برای دوتا سرفه صدایم زده اید و من کسی را ندارم بچه را نگه دارد.  راست می گوید. کسی را در تهران ندارد. هر بار خودش مجبور است مرخصی بگیرد. قراردادی است. سه ماه مرخصی بدون حقوق برای آذر، دی و بهمن درخواست کرده تا فصل سرما بگذرد، موافقت نکرده اند. هر وقت خواسته برای بدحالی کودکش به مهد سر بزند از رییسش غرولند شنیده است که دارد از زیر کار در می رود.


ظهر که برای دادن ناهار به کودکش آمده دیدمش. شروع کرد به تکرار حرف های صبح. بهش گفتم مربی ما وظیفه اش را انجام داده و نباید با مربی ها دعوا کند. کلی حرف زد و حرف زدم. مربی را صدا زدم تا حرف هایشان را باهم بزنند و گلایه هاشان را رو در رو بگویند. آخرش مادر زده زیر گریه. از فشار کار گفته، قراردادی بودن و رییس و همکارهایی که درکش نمی کنند. از سه ماه مرخصی بدون حقوق که ازش دریغ شده و همه کنایه هایی که هر روز باید بشنود.


این روزها خیلی این جمله را می شنوم که «خوب... بشینن خونه بچه شون رو بزرگ کنن». نقش پدرها هیچوقت به میان این بحث ها کشیده نمی شود. بحث قانون کار هم همینطور و ظلم مضاعفی که به نیروی کار زن می شود. هر وقت حرف مادران مهد زده شود در حد دعواهای زنانه و خاله زنکی پایین آورده می شود. نمی فهمم چرا دعوای مردها از نظر دیگران بر سر موضوعات حیاتی قلمداد می شود اما دعواها و دغدغه های زنان در حد پچ پچه هایی که ارزش شنیدن ندارند تقلیل داده می شود. آنچه من هر روز شاهدش هستم فشار زیادی است که به نیروی کار زن ، چه مادر شاغل و چه پرسنل مهد می آید و دست آخر هم اگر به مدیریت ارجاع پیدا کند حرف آخر این است که مهد هزینه ایست که اگر خیلی سر و صدا کنید می بندیمش.جالب است که همه اینها در سرزمینی اتفاق می افتد که گویا نگران کاهش جمعیتش است و دوست دارد جمعیت را بالا ببرد.


دنبال راه حلم.  چیزی به ذهنتان رسید دریغ نکنید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۵:۳۰
سورمه

این روزها تبعیض را زیاد در محل کار حس می کنم. می بینم که چطور نابلدی ها،اعتراض ها و بدرفتاری های همکاران مرد تحمل می شود اما اعتراض یک همکار زن غرغر زنانه تلقی می شود یا اشتباه کوچکش به این نتیجه گیری بزرگ می رسد که با زنان نمی توان و نباید کار کرد و همه اینها به این نتیجه گیری بزرگتر که زنان نباید کار کنند. جالب است که  می توانیم به خودمان اجازه دهیم که به راحتی حق کار کردن را از جماعتی فقط به دلیل نوع خلقتشان بگیریم.


امروز  به این مطلب برخوردم و با توجه به حال و روز این چند وقت ترجمه اش کردم. این مقاله احتمالن نشان می دهد همه جای دنیا آسمان کم و بیش همین رنگ است با این تفاوت که یک جا اصل مساله زیر سوال است و هر روز برایش کار علمی و عملی انجام می شود و هرگز کسی نمی تواند به این صراحت هر روز و حتا هر ساعت حق کار زنان را به طور کلی زیر سوال ببرد و در جای دیگر حکومت، قانون، جامعه و خانواده همداستان می شوند تا حق آدم ها را ازشان بگیرند و در مغزشان اینطور فرو کنند که درستش همین است و ذات زندگی و زن ها و مردها و خلقت این است و همه چیزهایی که لابد شما بهتر از من می دانید و هزاران بار شنیده اید.


 
سکسیسم در محل کار شما زنده و سالم است


این تابستان مثل قبل دخترم را چندین بار با خودم سرکار بردم. همکار(زن)  به تفاوت برداشت همکاران نسبت به زمانی که او فرزندش را سرکار آورده بود اشاره کرد (ما هر دو پروفسور کالج هستیم در نتیجه عجیب نیست که وقتی در دفترمان مشغول تحلیل داده هستیم فرزندمان با کامپیوتر بازی کند). اما وقتی من دخترم را سر کار بردم افراد زیادی فکر کردند کار قشنگی است و وقتی همکارم این کار را کرد آن را «نامناسب» دانستند (با این منطق که «چرا این زن بلد نیست نگهداری از بچه اش را مدیریت کند»). این جریان باعث شد به انواع شایع دیگر سکسیسم که به طور مرتب در محیط کار اتفاق می افتد فکر کنم.


ما اخیرن بحثی پیرامون لباس مناسب برای کارکنان دانشجو داشتیم. تمرکز آن کاملن روی دانشجویان زن و زمان هایی بود که آنها لباس «نامناسب» می پوشند. قطعن پسرها و دخترها هردو می توانستند لباس های کاملن غیر رسمی و معمولی برای کار انتخاب کنند، اما ما اینجا راجع به لباس های تحریک آمیز از نظر جنسی حرف می زنیم، و این تنها درباره زنان است. هیچوقت مردی را «فاحشه» صدا نمی زنند.


همکاران من از تحصیلات عالی برخوردارند و حرفه ای رفتار می کنند. آنها احساس قدرت می کنند و اکثرشان می توانند هنگام خشم رک و بی پرده باشند. اما وقتی همکاران زن کم تحمل، جسور یا زودرنج اند تغییر کوچکی اتفاق می افتد. اغلب به راحتی با مردان با  واژه هایی مانند «متکبر»، «بدخلق» یا «غیرعادی» کنار می آیند اما همانطور که همکارم در درس جنس و جنسیت می گوید معادلی برای کلمه «سلیطه» برای مردان وجود ندارد.


رشته ای از پژوهش ها راجع به رهبری وجود دارد که نشان می دهد چطور رهبران زن و مرد متفاوت درک می شوند، و حقیقت این است که زنان در مقام رهبر باید به  استانداردهای بالاتری برسند. در نتیجه زنان کمتری به رده های بالا دست می یابند.


اغلب مواقع می بینم که همکاران زن متهم به رفتار بد یا نامناسب  می شوند در حالیکه همتایان مرد آنها همان رفتارها را انجام می دهند و به راحتی با آنها مدارا می شود. باید تایید کنم که «امتیاز مرد بودن» اغلب بر چشم انداز من سایه می اندازد و من این تفاوت های کوچک (و نه چندان کوچک) که سکسیسم باعث آنهاست را نمی بینم. اما همه ما باید نسبت به  رفتارمان آگاه تر باشیم و  برای داشتن برخورد برابر با زن و مرد تلاش کنیم.


رونالد ای. ریجیو

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۵
سورمه

در برنامه خندوانه رامبد جوان از ریما رامین فر پرسید چرا بچه دوم نیاوردند. در جای دیگری به او پیشنهاد کرد کارش را کنار بگذارد و به پسر هشت ساله اش بیشتر توجه کند. ریما رامین فر هم از عذاب وجدانی گفت که وقتی پسرش کوچک بود بیشتر بود و حالا کمتر شده و به خاطر این عذاب وجدان سراغ روانشناس هم رفته است.
 
سوال ۱: آیا هرگز از مردی می پرسند که چرا تصمیم به داشتن بچه دوم نگرفته است؟ آیا این یک سوال خصوصی نیست؟
سوال ۲: آیا هیچوقت به مردی که به همین میزان یا حتا خیلی بیشتر کنار بچه اش نیست پیشنهاد می شود که کارش را به خاطر بچه رها کند؟ 
سوال ۳: این عذاب وجدان که گریبان بسیاری از زنان شاغل را گرفته است از کجا می آید؟ از حس مادریشان یا فشار مضاعف خانواده، دوستان، جامعه و یادآوری مکرر و هرروزه  وظایف محتوم و از پیش تعیین شده  مادری حتا در یک برنامه پربیننده و محبوب تلویزیونی؟

لینک مرتبط:


۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۲۷
سورمه