سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینما» ثبت شده است


سینمایی که چند وقتی است تعطیل است و چه حیف. 

سال ساخت سینما 1337 است.

لینک های مرتبط:
مهر: خاطرات زیادی در سینما گلریز خاک می خورد
همشهری محله: روزگار سپری شده سینما گلریز

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۱۳
سورمه

اگر فیلم فروشنده را ندیده اید این مطلب داستان را لو دهد.


این قسمت از حرف های فرهادی  در مصاحبه اش درباره فیلم فروشنده و سیلی عماد را خیلی دوست داشتم: 


مصاحبه کننده: من بعد از دیدن فروشنده مدام از خود می‌پرسم راه‌حل چیست و عماد در آن موقعیت چه باید می‌کرد؟ که هم واقعی باشد و هم به لحاظ اخلاقی قابل قبول آیا باید شدت بیش‌تری از یک سیلی زدن از خود نشان می‌داد یا نه باید همان سیلی را هم نمی‌زد؟


فرهادی: بگذارید خاطره‌ای تعریف کنم. برای تحقیق روی فیلم‌نامه‌ای به زندان سنت کونتین در آمریکا رفته بودم. یکی از مسئولان  زندان جاهای مختلف را نشان می‌داد و توضیحاتی ارائه می‌کرد. اصرار کردم اتاق اعدام را ببینم. به اتاقی رفتیم که یک محفظه شیشه‌ای و دو صندلی داخل آن در وسط اتاق واقع شده بود. جایی بود که افرد را در آن اعدام می‌کردند. اعدامی‌ها را روی صندلی می‌بستند و شیر گازی را باز می‌کردند تا منجر به مرگ اعدامی شود. مردی که به عنوان راهنما توضیح می‌داد گفت چند روش برای اعدام وجود دارد. مثل تزریق سم کشنده، اعدام با همین اتاقک شیشه‌ای و یکی دو روش دیگر که الان یادم نیست و این اعدامی‌ست که خود انتخاب می‌کند با چه روشی اعدام شود. از ما پرسید اگر به فرض قرار باشد اعدام‌تان کنند ترجیح می‌دهید که با کدام یک از این روش‌ها کارتان تمام شود .هرکس روشی را انتخاب کرد، یکی گفت تزریق، یکی گفت اتاق گاز، مرد توضیح داد که این سوال را از اعدامی‌هاهم قبل از اعدام می‌پرسند. اما در واقعیت پاسخ این سوال را غالبا نمی‌دهند. با تعجب پرسیدم چرا؟! گفت: همین که شیوه اعدام‌شان را انتخاب کنند به معنای آن است که تا این‌جای قضیه و حکمی که درباره‌شان صادر شده را قبول دارند و حالا بحث فقط سر شیوه انجام آن است. آن‌ها غالبا جواب نمی‌دهند چون صورت مسئله‌شان شیوه اعدام نیست بلکه به پیش از این لحظه معترضند. برگردم به سوال شما و بعضی دیگر که پس از دیدن فیلم می ‍پرسند. خنده‌دار و همزمان غم‌انگیزست جای آن‌که مسئله این باشد که چرا اساسا افراد چنین مسیری را طی می‌کنند تا به این نقطه برسند ما درگیر این می‌شویم که با چه شیوه‌ای خاطی مجازات شود. مسئله اصلی‌تر آن است که چرا آن مرد با موی سفید در این سن همچنان نیازمند رابطه جنسی بیرون از چارچوب خانواده است و راه پیش پای چنین فردی چیست. مسئله این است که طی چه شرایطی عماد ناچار می‌شود این مسیر را برای مجازات انتخاب کند. وقتی درباره شیوه برخورد عماد به عنوان مسئله اصلی صحبت می‌کنیم انگار پذیرفته‌ایم این اتفاق‌ها در جامعه به طور طبیعی‌ هست و راه‌حلی نیست حالا دعوافقط برسر شیوه برخورد است. راه‌حل پاسخ و پیدا کردن چرایی وجود چنین موقعیت‌های در اجتماع است. به جای این‌که به دنبال راه‌حل و پیششنهاد برای عماد باشیم باید فکر ی برای صورت مسئله‌های پیش از سیلی عماد کرد.

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۰۳:۱۶
سورمه

چند مهمان خارجی داشتیم که چیزی به انتهای سفرشان نمانده بود. آمده بودند برای قرارهای تجاری و شرکت در یک نمایشگاه. فکر کردیم چی بهشان هدیه بدهیم. به فکر فیلم ایرانی افتادیم. رفتیم یکی از بهترین فروشگاه های فیلم که همیشه خوش اخلاق و همراهند و حسابی اهل راهنمایی. بهشان ماجرا را گفتیم. دنبال فیلمی بودیم که غیر از خوب بودن فیلم، به تماشاگر حس خوب بدهد. اما مساله ای که بهش فکر نکرده بودیم زیرنویس انگلیسی بود. برایمان عجیب و ناراحت کننده بود که بسیاری از فیلم های خوب ما که با خودشان کلی حس خوب ایرانی دارند و حتی در جشنواره های مختلف دنیا شرکت کرده اند و جایزه برده اند زیرنویس انگلیسی ندارند. فیلم های قدیمی تر که هیچ، اصلا حرفش را نزنید. همین چند فیلمی هم که زیر نویس دارند متعلق به چندسال اخیرند. خلاصه فیلم های ما محدود شد به فیلم زیرنویس دارِ حس خوب دهنده!

نتیجه این شد که آواز گنجشکها، جدای نادر از سیمین، گذشته و در دنیای تو ساعت چند است را خریدیم به علاوه مجموعه فوق العاده ایرانگرد.

امیدوارم این وضعیت تغییر کند. غیر از اینها فهمیدیم که بعضی از فیلم های سینمای خانگی ممکن است دیگر هرگز تولید نشوند مثل فیلم خوب حوض نقاشی.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۰۴
سورمه

فلسفه پخش فیلم در اتوبوس های بین شهری را نمی فهمم. من اگر سینما هم بروم قبلش دوتا نقد و نظر راجع به فیلمی که می خواهم ببینم خوانده ام که ببینم چجور فیلمی است و به روحیه و سلیقه ی من می خورد یا نه. بعد در اتوبوس به سلیقه یک نفر که احتمالن شاگر راننده است برای کل اتوبوس فیلم می گذارند که اکثر اوقات فیلمی است که من اگر مجبورم هم می کردند نمی رفتم ببینم! ولی در اتوبوس غیر از اینکه خودتان را به بیرون پرت کنید راه دیگری برایتان نمی ماند تا فیلم را نبینید.

اینبار برایمان فیلم «دو دوست» را گذاشتند که با کتک خوردن ها و جیغ ها سحر قریشی شروع می شد و حتی حوصله ندارم داستانش را برایتان تعریف کنم!  شما فرض کن یکی از مزخرف ترین فیلم های روی کره زمین.

من نمی دانم کدام نهاد، قانون پخش فیلم در اتوبوس را گذاشته است ولی امیدوارم یا به کلی این قانون را بردارد و یا فیلم های بهتری را برای پخش در اتوبوس انتخاب کند. معیارش هم می تواند جوایز جشنواره فجر باشد که مهمترین جشنواره ماست. مثلن فیلم هایی را نمایش دهد که در جشنواره های فجر بالاترین رای مردمی را کسب کرده اند که نشان دهنده علاقه عموم مردم به آن فیلم بوده است. به این شکل هم فیلم درخوری برای مردم پخش می شود و هم ذائقه فیلم نبین های اتوبوس تقویت می شود و می فهمند ما در ایران به چیزی غیر از شوهر کردن و اغفال دخترها و صیغه و خیانت هم اهمیت می دهیم و چهارتا بازیگر آرایش نکرده که بلدند خوب بازی کنند هم ممکن در فیلم های ما حضور داشته باشند.

بعدن نوشت: یادم آمد که این معضل در قطار هم وجود دارد به نوع بدتری. چون دیده شده که دوستان سی دی اول را گذاشته اند و بعد یادشان رفته سی دی دوم را بگذارند!

 پیوندهای مرتبط:

 اختصاص درصدی از قیمت بلیت اتوبوس و قطار به پخش فیلم

 پخش فیلم در داخل اتوبوس ها غیرقانونی است

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۸:۱۹
سورمه

چه بهتر از این که هفته را بعد از تعطیلات از دوشنبه آغاز کنید با خبر نخل طلای شهاب حسینی و اصغر فرهادی، آنهم وقتی نخل های طلایشان را در دوم خرداد گرفته باشند.

بعدن نوشت: گویا نخل های دوستان طلا نیستند و جشنواره کن کلن دوتا نخل طلابیشتر ندارد ولی از آنجاییکه برای من فرقی با نخل طلا ندارد متن را تصحیح نمی کنم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۰۷:۲۴
سورمه

«احتمال باران اسیدی» را ببینید. فیلم آرام و شاعرانه ایست که حال آدم را خوب می کند. شراب مانند است. شعورتان را دست کم نمی گیرد. داستان «ما بی همانِ تنهایان» است.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۳۱
سورمه

دیشب با مخاطب خاص رفتیم سینما فیلم «بی خود و بی جهت» رو ببینیم. جدای از اینکه فیلم چطور بود یک فیلم موازی توی سینما در جریان بود که ما اجبارن بیشتر اون رو تماشا کردیم.
اول که فیلم شروع شد تازه عده ای از بینندگان محترم فیلم که حدود ده نفری می شدن و از قبل هم بیرون از سالن رویت شده بودن یادشون اومد که بیان و روی صندلی هاشون بشینن و چون چراغ ها خاموش شده بود با نور موبایل هاشون بالاخره سرجاشون مستقر شدن. بعد یهو یک نوری از پشت سرمون افتاد روی پرده و نصف پرده رو روشن کرد. ما هم صدامون بلند شد که آقا این چراغ رو خاموش کن! ایشون هم فرمودن که خرابه! بعد نمی دونم درست شد یا ما بهش عادت کردیم، به هر حال قابل تحمل شد اوضاع. یک مقداری که از فیلم رفت نمی دونم فیلم برای بعضی ها خسته کننده بود یا خیلی عجله داشتن که زودتر درباره ی صحنه های مختلف فیلم صحبت کنن خلاصه صدای همهمه بلند شده بود، بیشتر از همه هم صدای همون دوستانه 10 نفره به گوش می رسید همراه با خنده های بلندی که با صحنه های فیلم مطابقت نداشت. بعد هم یک نوری به این همهمه اضافه شد که روی سقف سالن و روی پرده در حرکت بود. خلاصه کار به جایی رسید که مخاطب خاص رفت از آقای مسئول سینما خواست به این دوستان تذکر بده و یه مقدار اوضاع بهتر شد و یه مدت تونستیم با آرامش بفهمیم فیلم چی شد. تا اینکه یک دختر بچه ای از روی صندلیش بلند شد و با صدای بلند به باباش گفت «بابا چی بخرم» و بعد بدو بدو از وسط سالن سینما رد شد تا یه چیزی بخره و بعد هم بدو بدو برگشت. بعد موبایل بابای دختر بچه زنگ زد و البته قابل پیش بینی بود که بابای محترم هم گوشی رو برداشت و بلند بلند مشغول جواب دادن شد. و این فیلمی بود که ما دیشب دیدیم کلن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۱ ، ۲۲:۴۱
سورمه