سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

کاش آگاه شویم

شنبه, ۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۵ ب.ظ

حتمن تا حالا به گوشتان رسیده که ۱۹ سرباز در تصادف اتوبوس از بین رفتند و ۳ محیط بان در درگیری با شکارچیان کشته شدند. این اتفاقات دل آدم را تا اعماق جان می سوزاند. نه فقط به خاطر ۲۲ نفری که در این سه روز از بین ما رفته اند بلکه به این خاطر که می دانم باز هم این اتفاقات تکرار خواهند شد. یک چیزهایی در مملکت ما دیگر «اتفاق» یا «حادثه» نیست، بلکه رنگ روزمرگی به خود گرفته است. چیزهایی هم جنس مرگ.
برای این مردان وطن که از دستشان داده ایم واژه شهید را به کار می برند. من حس می کنم در این به کار بردن  رنگی از تزویر و دروغ نهفته است چرا که همان هایی که این واژه را به کارمی برند شاید از همه مقصرترند.
چرا مردان جوان ما باید درست وقتی که از دانشگاه فارغ التحصیل می شوند و پر از امید و آرزو برای آینده اند به بیگاری دوساله کشیده شوند. دوسالی که قرار است ته مانده ی عزت نفسی را که در مدارس تا حد زیادی ازشان گرفته شده به طور کامل ازشان بگیرد. کار بهتری نیست که در این دوسال به اینهمه مرد جوان سپرده شود؟ ما در خیلی از ارگان ها مثل همین محیط زیست کمبود نیرو داریم ولی دریغ. دوسال کار بی مزد، دوسال وقت گذرانی آلوده به تحقیر.
بماند که فرهنگ ما هم انگار اعتراضی به همه اینها ندارد. هنوز این جمله را می شنویم که «باید بروی سربازی تا مرد شوی» انگار آنها که سربازی رفته اند خیلی مرد شده اند و کسی نیست بپرسد که اصلن «مرد شدن» یعنی چه.
در کنار همه اینها و شاید مهمتر از همه فرهنگ رانندگی مان است و همه کلیشه هایی که از «دست فرمون خوب» در ذهن هایمان وجود دارد. در این دیار هر که تندتر برود، لایی بکشد، بیشتر خلاف کند، بیشتر جلوی دیگران بپیچد، دست فرمان بهتری دارد و آنکه با احتیاط تر و قانونمندتر رانندگی می کند راننده خنگ تری است و باعث تصادف! شاید ما امروز دلهایمان سوخته باشد و واقعن ناراحت سربازهای جوانمرگمان باشیم اما در واقع ما همه در این واقعه مقصریم. به دلیل همه اعتراض هایی که به رانندگی های بد نکرده ایم و همه قانون شکنی هایمان. واقعیت این است که استفاده از اتوبوس شخصی برای سربازهای وطن یک عرف است و نه یک اتفاق  یا قانون شکنی که فقط اینبار افتاده باشد. واقعیت این است که اگر حتی یکبار اتوبوس های تعاونی ها را سوار شده باشید، سوار کردن مسافرین بین راهی، چرت های راننده، سبقت های غیرمجاز و سرعت های عجیبشان را دیده اید. اینها جدید نیستند، واقعیت های هر روزه اند، آنقدر عادی که حتی بهشان اعتراض نداریم، پس به خودمان دروغ نگوییم.
درباره محیط بان های مظلوم سرزمینم هم همین ماجرا جور دیگری رخ داده است. سال هاست که خلا قانونی واضحی در اینباره وجود دارد و داعیه داران قانون و عدالت که برای بسیار کوچکتر از این اتفاقات گریبان ها چاک داده اند در این سال ها سکوت اختیار کرده اند. در این سال ها محیط بان های زیادی  نه تنها قربانی شکارچیان که قربانی  قانون و قانونگذاری این مملکت شده اند. محیط بانان اگر به شکارچیان شلیک کنند باید راهی زندان و اعدام شوند و اگر شلیک نکنند خودشان خواهند مرد. این بازی دوسر باخت را فقط شکارچیان برای آنها تدارک ندیده اند، قانون هم شریک جرم بوده است و مایی که سکوت کرده ایم. 
امیدوارم اینهمه تلفات حداقل باعث ایجاد جنبشی «دائمی» تا زمان برطرف شدن خلاهای قانونی  وضعیت محیط بانان و نظارت و رسیدگی بیشتر بر وضعیت سربازان شود. کاش حالا که از جان مردممان هزینه می شود حداقل کمی آگاه شویم. 

نظرات  (۴)

لایک
۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۹:۵۹ دوست مجازی
یکی از دغدغه های همیشگی من اینه که چرا ما در مقابل خیلی از مشکلات و معضلات نمیتونیم به صورت جمعی اعتراض کنیم و تا حل شدنش کوتاه نیایم؟ همه جای دنیا اینجوریه که مردم در مقابل بی قانونی ها یا تبعیض ها می تونن به صورت قانونی اعتراضشون رو نشون بدن...
اما در اینجا سواستفاده های یه سری معلوم الحال از اعتراضات مدنی و تغییر مسیر اونها، باعث شده حقوق عادیمون رو هم نتونیم مطالبه کنیم...
پاسخ:
به دلایل مختلف از رشد مدنى ما جلوگیری شده وگرنه فکر مى کنم ما پتانسیلش رو داریم. 
سلام

جان سربازانمان را نه فقط اتوبوس های اسقاطی و راننده های نیمه خواب، که قاچاقچیان حرفه ای، تروریستهای لب مرز، چریک های کشورهای همسایه و هزار و یک چیز دیگر می گیرند و هیچ کس نیست که بگوید برای مقابله با قاچاقچی زبده آدم کش مرز پاکستان، نیاز به یک سرباز زبده داریم نه جوان که نه، نوجوان 19 ساله ای که حتی در دوی سرعت هم از آن قاچاقچی کم می آورد چه رسیده به آدم کشی. یادتان هست زمستان سیاه چند سال قبل و دزدیده شدن سربازان بینوای ما لب مرز و بعد هم کشته شدنشان را؟

مدت هاست دارم فکر می کنم که نیاز داریم سربازی به عنوان یک شغل تعریف شود. مثل اکثر کشورهای دنیا. دارم فکر می کنم اگر جنگی بشود، مهاجمین ما سربازان تنومندی هستند که سالها دوره دیده اند و با سلاح های پیشرفته کار کرده اند و در جنگ آوری ورزیده اند و در ایران فراخوان می دهند برای سربازان حال حاضر و تا دوسال پیش خدمت کرده که دو مرتبه اسلحه زنگ زده پادگان نظامی را تمیز کرده اند و دو تا تیر به سمت هدف رها کرده اند و به زحمت زورشان به بلند کردن ژسه می رسد تحت نظر انبوهی از افسران پر خورده و شکم آورده. 
می دانم که هشت سال جنگ فرسایشی را با همین جوان ها و نوجوان ها دوام آوردیم ولی آن زمان نظام نوپایی داشتیم و شاید حرجی نبود. ولی بهانه امان برای نداشتن ارتش سربازان صفر ساده و زبده، بعد از 28 سال از اتمام جنگ چیست؟ (گرچه هنوز هم فکر می کنم مگر جنگ جای کودکان و نوجوانان است؟ به کجا رسیده بودیم از کمبود نیرو که 12،13 ساله های ما یک شبه بزرگ و شجاع و شهید شدند؟)

می شود هر جوان دو سال به کشورش خدمت کند. چرا که نه. ولی به قول شما خدمتی که افتخار آفرین باشد و برای پیشبرد کشور حیاتی. نه پر از تحقیر و خواری. می شود روش را تغییر داد که 92 سال است به رسم زمان رضا شاه برگذار می شود. می شود سربازی شغل باشد، با آموزش های مداوم و کافی، با حقوق منصفانه، با مرخصی و بیمه و اضافه کار و تشویقی. می شود جوانان مشتاق و کاربلد برای شغل سربازی داوطلب شوند نه مثل امروز که به هزار بهانه متوسل می شوند تا بالاخره شامل نوعی از معافیت شوند. می شود مادران کمتری، دو سال تمام هر روز و هر شب صدقه بگذارند و آیت الکرسی بخوانند و نذر کنند تا دو سال سیاه تمام شود بی آنکه به عزیز دلشان آسیبی رسد. می شود خیلی کارها کرد...اگر بخواهیم.
پاسخ:
با خیلی از قسمت های نوشته تون موافقم. امیدوارم تغییری رخ بده.
تحلیل رانندگی و محیطبانی قبول، اما در مورد سربازی، حرفتون کاملاً از روی احساساته!
سربازی، به دلیل آماده کردن پسران برای شرایط دفاع از کشوره و کشورهای زیادی از دنیا سربازی اجباری دارن. یکی از آموزشها هم جدایی از خانواده، تمرین نظم و تقویت روحیه و کار تیمیه. 
شاید داری میگی همه احتیاج ندارن، اما واقعاً ۹۰٪ از پسرا احتیاج دارن و قبول داری که نمیشه قبل از اعزام تشخیص داد که برای کی لازمه و برای کی، نه! البته همه ارگانها سرباز میگیرن، محیط زیست، میراث فرهنگی، معادن ،...
نکته دیگه که دونستنش خوبه اینکه، برای حذف سربازی اجباری (که یه سری کشورها اینکارو کردن) چند تا اصل خیلی مهم لازمه، اول اینکه اون کشور و اون منطقه ده ها سال در آرامش و امنیت و خارج از بحران جنگ باشه. و اصل دیگه اینکه برای این تبدیل، بشدت احتیاج به بودجه زیادیه و اون کشور باید دستش توی بودجه باز باشه. (چون بحث حقوق مکفی پیش میاد)
در جریان هستین که ۱۰۰ سالی میشه منطقه و کشور ما و اطرافش رنگ آرامش و دوری از جنگ رو ندیده و جدای از بحث مدیریت بودجه، هنوز توی پراخت یارانه مون موندن!
البته الان دارن خیلی کارا میکنن که سربازا نزدیک شهرشون باشن و هرکی از تخصصش استفاده بشه و...
بعضی بدرفتاری ها هم که توی پادگانهاست، صرفاً شخصیه! و مثل هر اداره ای، شرکتی، دانشگاهی و هر محیطی، آدم خوب و بد وجود داره. 
همون روزی که کمپین پراید نخریدن راه افتاد، دیدیم که رکورد پیش فروش پراید توی ایران شکست! پس اول باید کمپین درست_فکر_کنیم راه انداخت، که به خیلی دلیل ها درست تر  و همه جانبه تر فکر کنیم.
ممنون 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">