سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

دهاتی

يكشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۸، ۱۱:۴۸ ب.ظ

چند وقت پیش داشتم عکس های یکی از روستاهای خراسان رو نگاه می کردم. یک پسر بچه تو عکس بود که رو شلوارش نوشته بود adidas. حس عجیبی بود. این حس که این شلوار نباید پای این بچه باشه و همین طور اون دمپایی های پلاستیکی. تو عکس های دیگه اغلب زن ها زیر چادرهای سیاهشون لباس های سوزن دوزی داشتن و پیرمردها لباس هاشون محلی بود. گرچه اغلب،  دمپایی های پلاستیکی پاشون بود. بعد فکر کردم به خودمون که تو شهر زندگی می کنیم. چطور ما می تونیم هر محصول خارجی یا هر لباسی که روش به یه زبون دیگه چیزی نوشته شده بپوشیم ولی یه بچه تو روستا نتونه این کار رو بکنه؟ چرا برام عجیب نیست که ما هم هر روز لباس هایی می پوشیم که متعلق به ما نیستن؟ به هر حال از بین رفتن لباس های محلی اول از شهرها شروع شده و البته به همین دلیل هم برامون عادی تره چون سال ها به این وضعیت عادت کردیم، ولی رسیدنش به روستاها احتمالا اجتناب ناپذیره مگر اینکه فکری به حال خودمون بکنیم. به خصوص که اول از همه این ما شهری ها بودیم که روستایی ها رو مسخره کردیم و «دهاتی» رو به یک فحش تبدیل کردیم. الان نباید خیلی ناراحت کننده یا عجیب باشه که کسی نخواد دهاتی باشه یا هیچ علامتی از هیچ روستایی با خودش داشته باشه.  اینجوری می شه که کم کم زبان ها، لهجه ها و لباس ها از بین می رن و آخرین بازماندگان انواع هنرها و صنایع دستی تو روستاها می میرن و جوون هایی که به خاطر دهاتی بودن مسخره شدن و به خاطر تو روستا زندگی کردن بی امکاناتی کشیدن شغل پدرها و مادرها رو ادامه نمی دن و رخت و لباسشون رو جمع می کنند و میان به شهر تا دیگه دهاتی نباشن.


نظرات  (۲)

۱۲ تیر ۹۸ ، ۲۲:۱۴ نیمچه مهندس ...
بی امکاناتی کشیدن.آخ که چقدر اینو با تمام تار و پودم حس میکنم.سال هاست روستا زندگی میکنم و علی رغم فاصله ی بسیار نزدیکم به نزدیک ترین شهرمون باز هم برام سخت بود تا به امکاناتی که دوست داشتم و دارم برسم.
سخت تر از همه تصور مردم از روستاست که صدا و سیما براشون ساخته.
پاسخ:
صدا و سیما کلا تصورات اشتباهی از همه مردم ایران بهم می ده، نه فقط راجع به روستا. 
کی بشه که امکانات واقعا همه جا عادلانه توزیع بشه
خیلی قشنگ و قابل تامل نوشتی سورمه.واقعا الان نشستم و رل زدم به یکبورد.و نمیدونم چی بگم.خب چون چی باید بگم اصلا؟!
همه چیز داره روند خودشو رو به جلو طی میکنه.و این مسیر با هرجور تغیر مزخرفی که ست انسانم توش کوتاه نیست،به جلو میره.
پاسخ:
گاهی هم رو به عقب شاید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">