سورمه

سورمه
سورمه نام شخصیت زنِ کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی است که من اینجا آن را قرض می گیرم.
بایگانی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شبکه های اجتماعی» ثبت شده است





اینکه سازمان اوج مجبور شده بیاید بگوید سازمان ضد زنی نیست گرچه تنها یک تلاش کاملا لفظی است و بیلبوردهایش در این سال ها حرف دیگری می زنند اما به نظرم نشان از این دارد که مردم اگر واقعا روی خواسته هایشان پافشاری کنند می توانند تغییرات تدریجی ایجاد کنند و این خوب است. خوب تر از آن این حساسیت و واکنشی است که نشان می دهیم و به نظرم قبلا کمتر نشان می دادیم. به این می گویند اعتراض مدنی و شاید داریم کم کم یادش می گیریم. 

۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۱۳
سورمه

این چه سیستمی است که اینهمه از حضرات و دولتی ها و... حساب توییتر دارند و مدام هم در توییتر نظر می دهند اما توییتر فیلتر است.

 این را چطور برای کسی که در ایران زندگی نمی کند  می توان توضیح داد؟ ما توییتر را فیلتر می کنیم بعد خودمان  ازش استفاده می کنیم و درباره مسائل جاری مملکت توییت می گذاریم!

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۵ ، ۰۹:۰۰
سورمه

اینکه می گویند زمانه ی ما بدتر از زمانه های پیشین است به نظرم شوخی بی مزه ایست و احتمالن دلیلش آن است که ما امروز به دلیل وجود شبکه های اجتماعی و رسانه ها از هر اتفاقی در هرجای دنیا مطلع می شویم و این همه خبر بد با هم روی سرمان خراب می شود. وگرنه انسان قبلن هم همینقدر وحشتناک بوده است.

می توانید برای نمونه اینجا را بخوانید.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۵ ، ۰۸:۰۹
سورمه

توصیه می کنم این مطلب را بخوانید. برای ما انسان های عصر شبکه های اجتماعی واجب است.


چرا دنیای مدرن برای مغزهای ما بد است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۱۷
سورمه


نظرتان راجع به کسانی که در شبکه های اجتماعی به جای عکس خودشان عکس یک بازیگر را می گذارند چیست؟ مثلن طرف عکس کریستین دانست را به جای عکس تلگرامش گذاشته بعد هم آمده عضو یک گروه کسب و کار  شده و با همان عکس راجع به موفقیت کسب و کار در فلان صنعت نظر می دهد. چقدر می شود چنین کسی را جدی گرفت؟ 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۴ ، ۰۸:۵۷
سورمه

در راستای این پست فاطیما چند روز پیش اتفاق جالبی در یکی از گروه های تلگرام افتاد. در گروهی عضو هستم که بیشتر اعضاش مادرانی هستند که فعالیت ها و رویدادها و اطلاعات علمی درباره بچه ها را به اشتراک می گذارند. یکی از مادرها آمد و با ناراحتی اعتراف کرد که دخترش استعداد بسیار زیادی در ادبیات داشته است به طوریکه بدون اینکه خانواده بدانند چقدر شعر حفظ است، رفته و در مسابقات حفظ شعر منطقه اول شده. انشاهایی می نوشته که مادر باید به مدرسه می آمده و توضیح می داده که هیچ دخالتی در نوشته شدن این انشا ها نداشته. اینها را گفت و اعتراف کرد که در این سال ها مدام به دخترش گوشزد کرده که مواظب درس های اصلی مثل ریاضی باشد و ادبیات درس متفرقه است. گفت عذاب وجدان زیادی دارد چون فکر می کند اشتباه کرده و کسی را که می توانسته روزی به نویسنده ی بزرگی تبدیل شود به سمتی سوق داده که نهایتش بشود یک دکتر یا مهندس معمولی. می دانید دلم برای مادر سوخت. 

دخترک امسال می رود کلاس هشتم. برای مادر نوشتم به نظرم اصلن دیر نیست و کلی کارگاه نویسندگی و یک عالم مسابقه و اتفاق های جالب برای نوجوانان هست که می تواند بگردد و به دخترش معرفی کند و علاقه سابق را دوباره در وجود دخترک زنده کند. بهش «کتاب کوچک داستان نویسی» فریدون عموزاده خلیلی را معرفی کردم و چندتا لینک از مسابقه ها و رویدادهای داستان نویسی براش گذاشتم و توصیه کردم کتاب های خوب برای دخترکش بخرد. امیدوارم اینها حال مادر را بهتر کند. مادری که نمی خواهد زیر آرزوهای دخترش فندک بگیرد.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۴ ، ۱۰:۳۳
سورمه

در راستای این پست امروز به این مطلب سایت یک پزشک برخوردم و فهمیدم کمپینی برای رصد کتاب دزدی در اینترنت به وجود آمده.
امیدوارم باعث بالا رفتن فرهنگمان شود و بفهمیم دانلود کتاب مثل دزدی است و اوضاع نشر و کتابفروشی ها و نویسنده ها و مترجم ها را خراب می کند و اینها کسانی هستند که اگر قرار باشد دزدی کنیم باید جز آخرین آدم هایی باشند که ازشان می دزدیم، نه اولین ها! 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۰۸:۴۰
سورمه

می دانید، من هم خیلی با سفر به کشوری که انقدر همه مان به دلایل مختلف ازش شاکی هستیم موافق نیستم، و از اینکه هر سال همه جا می نشینیم و غر می زنیم که عربستان فلان و بهمان است و آل سعود اینطور و آنطور است ولی می رویم کلی از آنجا سوغات می خریم و پول توی جیبش می ریزیم تا بعد پول ها را بدهد مثلن به داعش یا دیگران دل خوشی ندارم. ولی  وقتی فکر می کنم یک عده آدم که می توانستند مادربزرگ ، پدربزرگ، پدر، مادر، دایی، خاله، عمو، عمه و کس و کار ما باشند، رفته اند مکه و بعد خانواده هاشان منتظر بودند اینها برگردند تا برایشان پرچم بزنند به در و دیوار و ولیمه بدهند و خوشحالی کنند ولی حالا باید منتظر جسدشان باشند و دنبال نام عزیزشان در میان کشته شده ها بگردند واقعن دلم ریش می شود.
می دانید بعضی چیزها ربطی به بعضی چیزها ندارد. یعنی می توان هم مخالف عربستان رفتن مردم بود، هم برای کشته شدگانی که هموطنمان هستند ناراحت بود. به خدا لازم نیست چون موافق رفتنشان نیستیم حالا که کشته شده اند بهشان فحش بدهیم. آدم با خیلی از کارهای خانواده خودش ممکن است موافق نباشد اما اگر خار به پای هرکدامشان برود قلب آدم درد می گیرد.


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۲:۵۹
سورمه

داستان از اینجا شروع شد که دوستی من را عضو گروهی در تلگرام کرد، گروهی مرتبط با کتاب. وارد گروه که شدم دیدم، پر است از فایل های پی دی اف مجله های خارجی و کتاب هایی که اکثرن قدیمی بودند. ادمین در خصوصی خوش آمد گفت. همانجا ازش سوال کردم که شما برای انتشار پی دی اف کتاب ها قانون خاصی دارید؟ کتاب نویسنده های داخلی را هم می گذارید توی گروه؟ و خلاصه وضعیت کپی رایت چطور است. جواب مبهمی داد که تلاش می کنیم رعایت کنیم. دو روز که گذشت متوجه شدم خبری از رعایت کپی رایت نیست و هرکس هر چه دوست دارد می تواند داخل این گروه شیر کند. تصمیم گرفتم از گروه بیایم بیرون ولی فکر کردم قبلش حرفم را بزنم. بعد از گفتن نظرم و مخالفت های بسیار و موافقت های تک و توک، از من خواسته شد که اگه ناراحتم گروه را ترک کنم. 
این پیامی که در پایین می بینید حرف های ادمین گروه بعد از خارج شدن من از گروه خطاب به کس دیگری است که مثل من دغدغه کپی رایت دارد. عمق استدلال ها را می توانید ببنید و البته به یاد داشته باشید که این گروه جمع سیصد نفر از دوستانی است که کتاب می خوانند.
فکر می کنم اگر کتابفروشی های ما امروز یک به یک بسته می شوند مقصرش فقط کتاب نخوان ها نیستند، بلکه عده ای از کتابخوان ها هم هستند (نظر من مقصرتر) که ارزش کار نویسنده ها و مترجم ها را درک نمی کنند و برایش توجیه های زیبا می تراشند.
امیدوارم روزی برسد که کتاب خرجی واجب به نظر برسد، نه کالایی که می توان بدون عذاب وجدان هر روز آن را دزدید.

اینهم حرف های ادمین محترم:

سلام به همه استادان و دوستان خوبم

این دومین باری هستش که یکی از اعضای گروه مسئله کپی رایت رو در گروه مطرح میکند و چند ساعتی گروه به چالش کشیده می شود. 

محض اطلاع کسانی که فکر میکنند این دو گروه کتابخانه با 350 نفر عضو باعث بهم خوردن نظم بازار فروش کتاب می شود و مؤلفان و مترجمان و ناشران و گرافیست های بازار کتاب رو به ورطه نابودی می کشاند، عرض میکنم که من تابحال هیچکس رو ندیدم که کتابی رو کامل در کامپیوتر و یا موبایل و تبلتش مطالعه کند و دچار سردرد و سرگیجه و سردرگمی نشود. (البته فایل های سرگرمی مثل رمان و جوک و ... شامل این طبقه بندی نمی شوند)

چطور میتوان یک کتاب رفرنس یا یک کتاب حجیم مثل هنر در گذر زمان رو با اون قطر و حجم و وزن حمل کرد؟

چطور میشه در کنفرانس، سمینار، همایش و یا جلسه ای به سوالی که در همان مکان و زمان برای شما و یا مدعوین شما پیش آمده، جوابی بدهید؟

چطور می توانی حتی در یک دورهمی خانوادگی که جرقه ای در ذهن به وجود میاد، سوالی براتون پیش میاد و یا حتی فکر میکنی که مطلبی رو به اشتباه به خاطر سپردی، از ورای کتابهای الکترونیکی موبایل یا آی پدت موضوع مورد نظرت رو بیرون بکشی و به جای اینکه وقتت رو به بطالت و تعریف کردن جوک های سیاه و دیدن کلیپ های سبک بگذرونی، همون موقع جواب کنجکاوی هایت را بدهی و قفل موبایل رو بازکنی، کتاب رو پیدا کنی، صفحاتش رو بالا و پایین کنی، مطلبت رو پیدا کنید و با پیدا کردن و یا مطالعه ی اون مطلب، روح ات رو ارضا کنی.

کدام دانشجو، استاد و یا هر فرد کتابخوان دیگری را شما دیده اید که بتواند کتاب را در موبایل مطالعه کند؟ کامنت بگذارد؟ مطالب مهم اش را هایلایت کند، نوت برداری کند و کلا بتواند یک مطالعه طولانی الکترونیکی داشته باشد. 

من به جرات میتوانم بگویم که در زندگیم هیچوقت چنین شخصی را ندیده ام.

به نظر من بزرگترین مزیتی که این گروه دارد به تصویر کشیدن یک کتابخانه واقعی است. تمام دوستانی که لطف میکنند و کتابهای موجود در حافظه های موبایل و کامپیوترشان را در اختیار ما قرار میدهند، بارگذاری دیتاهایشان طبق نظم و ترتیب خاصی پیش میرود و حتما نام کتاب و نویسنده چه در اسم خود کتاب و یا در توضیحات ضمیمه ی آن گنجانده می شود که با تایپ یک قسمت از نام کتاب می شود در یک گروه با سابقه زمانی و یا حتی حجم و تعداد بسیار بالای کتاب ها، کتاب، مقاله و یا مطلب مورد نظر را به راحتی جستجو و پیدا کرد. 

در ضمن من فکر میکنم که یک مقدار حجم به اشتراک گذاشتن کتاب در این گروه زیاد هستش و اعضای گروه رو دچار شوک کرده. در صورتی که اگر هرفرد رو نه به صورت کلی بلکه جزئی مورد واکاوی قرار بدهیم، متوجه میشویم که ممکن است حتی دو هفته نیز بگذرد ولی کتاب درخواستی و یا حتی کتاب مورد علاقه آن فرد در گروه به اشتراک گذاشته نشود. اصولا هر کتابی که در گروه گذاشته می شود، قرار نیست که حتما مطالعه هم بشود.

یک معمار که علاقه ای به شعر ندارد در وقت بارگذاری کتاب های شعر قاعدتا در کنار، نظاره گر خواهد بود نه مصرف کننده. پس بین حجم به اشتراک گذاشتن و میزان استفاده و کاربرد کتاب های کتابخانه آنلاین فرق بسیاری وجود دارد. 


و حالا میرسیم به قوانین این گروه

متاسفانه دفعه پیش سکوت کردم  به احترام دوستان و استادانم، بی ادبی و توهین دوستمون رو نشنیده گرفتم و خب خودشون هم گروه رو ترک کردند. امروز دوباره دوستان این بحث رو البته خوشبختانه مودبانه تر در گروه مطرح کردند. 

لطف کنید اگر به اشتراک گذاشتن کتاب ها در این گروه شمارو اذیت میکنه و احیانا با خواندن دو صفحه از کتاب و پی بردن به زیبایی های درونی اش به این فکر نمی افتید که قطعا این کتاب ارزش خریدن و وقت گذاشتن مطالعه ی ورق به ورق رو نداره، لطفا این گروه رو ترک کنید و دوستان دیگه مون هم لطف کنند از این به بعد هرکسی رو که به گروه دعوت میکنند، به ایشان خاطرنشان کنند که این گروه قوانین کپی رایت را رعایت نمی کند و اگر اذیت می شوند به هیچ وجه به گروه دعوتشون نکنید تا کدورتی از دوستان به دل نگیرند. 

اگر اعتراض بعدی به قوانین کپی رایت در این گروه مطرح بشود، با اولین کامنت، فرد معترض حذف می شود.



لینک مرتبط:
من دزد کتاب نیستم


درباره من دزد کتاب نیستم در یک پزشک

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۳۷
سورمه

جریان نیلوفر اردلان خارج از بحث مزخرف بودن و ضد زن بودن قوانین ایران، خیلی جریان جالبی است. جالبیش به اعلام این قضیه در رسانه های عمومی و شبکه های اجتماعی برمی گردد. اینکه این زن از اعلام چنین اتفاقی نترسید و اینکه روز به روز ترس زن ها در به دست آوردن بدیهی ترین حقوق انسانیشان می ریزد و این خوب است.
جالبتر از آن نظرات مردها در شبکه های اجتماعی است. کاری با واقعی بودن یا نبودن این نظرات واینکه اگر این مردان در جایگاه همسر نیلوفر اردلان بودند ندارم، اما کمتر دیده بودم که مردان در شبکه های اجتماعی اینطور با تصمیم هم جنسشان مخالفت کنند.
از همه اینها که بگذریم، مجریان محترم صدا و سیما یکی بهتر از دیگری از آب در می آیند و اسم این را نمی دانم چه می شود گذاشت یا چه نتیجه ای می شود ازش گرفت. شاید نشان دهنده هیچ چیز نباشد غیر از اینکه امروز زن ها کمتر سکوت می کنند و این مردان هم دسته ای از مردان همین جامعه هستند که البته بیشتر در تیررس افکار عمومی قرار دارند، و گرنه فکر نمی کنم صدا و سیما برای جمع کردن چنین مردانی دور هم آزمون گرفته باشد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۴۳
سورمه